مجید شمس
اندر کرامات مستر جیکاک جاسوس انگلیس در مسجد سلیمان
مجید شمس- مستر میجر جیکاک در آغاز به عنوان شبانی کر و لال به مدت هفت سال در ایل بختیاری به آموختن فرهنگ و زبان بختیاری میپردازد و پس از فراگیری آن، به عنوان یک بختیاری در منطقه نفتخیز مسجدسلیمان سکنی میگزیند. در طول حضور خود در آن منطقه با فنون شعبدهبازی و حربههای دیگر، توجه مردم محلی را به خود معطوف میدارد و خود را به عنوان یک روحانی شیعه جا میزند.(۱) او در طول حضور خود در میان ایل بختیاری، با بهرهگیری از خرافهگرایی و جهل مردم، به انجام اعمالی میپردازد که از وی به عنوان یکی از صاحبان کرامات و معجزات یاد میشده است. از آن جمله، با استفاده از دو مگنت و یک عصا که خاصیت آهنربایی داشتهاند، کفشهای خود را جفت میکرده است. ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ انگلیس، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ مسجد میآید ﻭ میگوید: من حضرت علی(ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ شانهام ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩه ﺳﯿﺎه ﻭ نجس (ﻧﻔﺖ) دوری کنند. وی کاغذی را به شکل دست انسان بریده، روی شانه خود چسبانده و در معرض آفتاب قرار داده بود تا تفاوت فام میان جای انگشتان دست و رنگ طبیعی پوست ایجاد شود و آن را دست علی خوانده، که بر شانهٔ او کشیده شده است. همچنین، در مناظرهای با یک آخوند شیعه، مدعی آتش گرفتن ریش دروغگو میشود و با استفاده از ریش نسوز، حقانیت خود را ثابت میکند. وی همچنین عمامه ای نسوز داشته که از طریق آن به دیگران سید بودن خود را اثبات میکرده است.(۲) جیکاک در راه جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد. او علاوه بر تشویق بختیاریها به بیتوجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.(۳)
منابع:
(۱) بهناز زرین کلک و نصرت الله امیرآبادی، اسنادی از روابط ایران و انگلیس (۱۳۲۰-۱۳۲۵)، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۸۳.
(۲) جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی ایل بختیاری، ترجمه مهراب امیری، تهران: انتشارات سهند، ۱۳۷۳.
(۳) حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، هشت جلدی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، نوبت چاپ، ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳.