چرائی نوشتن نقدی بر قلم
من منیژه محمدزاده دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی و یک فعال سیاسی هستم که با مشاهده گرافیکهای پر بازدید قلم در فضای مجازی اثر هنرمند گرامی میثم آقاسیدحسینی که تا پیش از دیدن گرافیکهای قلم، خود هنرمند برایم ناشناخته بود، تصمیم به نوشتن نقدی بر «قلم» گرفتم.
آن چه مرا ترغیب به نوشتن این نقد کرد در وهله اول شکل ظاهری «قلم گراف» به کار گرفته شده بود. که با توجه به تغییر رنگ و طرح برای بیانهای متفاوت، قلم یک هویت ثابت داشت که در موقعیتهای متفاوت قابل شناسایی بود و به موجودی میمانست که در بین ما زندگی میکند و مسائلی که ما را رنج میدهد و یا خوشحال میکند برایش قابل درک است.
قلم شخصیتی فراتر از یک همزبان داشت. چرا که قلم حرفی برای گفتن داشت که جهانشمول بود. و حرفش با گذر زمان کهنه نمیشد. یعنی قلمی بود که واقعیتهای روزمره ما را به حقیقت تبدیل کرده بود. یک حقیقت ماندگار.
هر گرافیک واقعیتی در خود حمل میکرد که برای توضیحش باید یک مقاله مینوشتی. و گویای حقیقتی بود که کشف آن حقیقت قادر بود یک قاعده اجتماعی را تغییر دهد و رو به بهترشدن ببرد. این دگردیسی میتوانست روندی به غایت شاعرانه و یا به زمختی یک قاعده دیکتاتور منشانه باشد. بستگی به شرایطی داشت که قلم در آن قرار میگرفت و قلم قصد بیانش را داشت.
همه ما قلم را ابزاری برای نوشتن میشناسیم اما «قلم گراف» میثم قصد گفتن کرده بود، صدا داشت، حرف میزد و گاهی فریاد میکشید، گریه میکرد، میخندید و سرشار از زندگی بود.
«قلم گراف» به طراحی میثم حسینی دارای خصوصیات والای انسانی است. هر طرح رسم شده قلم میتواند یک لگو بر گرفته از «قوانین حقوق بشری» باشد.
اگر فرض کنیم طرح قلم به طور ناخوداگاه به ذهن هنرمند خالقش رسیده باشد. باید باور داشته باشیم که هنرمند خالق این اثر دغدغه دائمی فکریش رسیدن به دموکراسی و جاری شدن آزادی بیان در جامعه است وگرنه قادر به خلق چنین اثر گویایی نبود.
با امید به اینکه هنر میثم حسینی ارج و جایگاه خود را در میان داوران هنرشناس پیدا کند تا شایستکیاش بهتر نمایانده شود. تا شایستکیاش برای روشنگری به دید جهانیان برسد.