ادبیات مسجدسلیمان
“فوران”رمان مردم شناسانه ی قباد آذر آیین
فرشید خدادادیان
مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاریخ نفت
رمان “فوران” نوشته قباد آذرآیین، نویسنده و داستان نویس شهیر ایرانی و برنده جوایز معتبر ادبی به تازگی توسط گروه انتشاراتی ققنوس به بازار نشر ارائه گردیده است.
“فوران” همچون دیگر آثار نویسنده یا دقیق تر بگوییم، بیشتر آثار پیشین نویسنده در بستر زمان و مکان حیات و حضور وی در زادگاهش رقم می خورد. آذرآیین متولد 1327 در مسجدسلیمان است. نخستین شهر نفتی ایران و جایی که بواسطه شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی خود ویژگی های جامعه شناسانه و مردم شناسانه منحصر بفردی یافته بود.
پارادوکس سنت و مدرنیزاسیون در این شهر نفتی و حضور استعمار نفتی با هر دو وجهه آن یعنی از یک سو بهره برداری و منفعت طلبی استعماری و از سوی دیگر عمران و آبادانی ناشی از حضور استعمار (چنانچه از معنای واژگانی آن نیز قابل برداشت است) منشاء و موجب و موجد رویدادها، حوادث، اتفاقات و خلق خاطراتی شد که مرور آنها بسیار قابل توجه و تامل است. خصوصا که راوی آن صاحب قلم توانمند و باسابقه اي همچون قباد آذرآیین باشد.
آذرآیین، پیش از “فوران” آثار ارزشمند دیگری چون روزگار شاد و ناشاد محله نفت آباد، داستان من نوشته شد، از باران تا قافله سالار، چه سینما رفتنی داشتی یدو، هجوم آفتاب (برنده جایزه ادبی گلشیری) و حضور (اولین اثر منتشر شده آذرآیین) را در قالب رمان و داستان به مخاطبان و علاقمندان به داستان و رمان ایرانی ارائه نموده است.
پر بیراه نیست اگر کتاب “فوران” را جوشش و فوران تاریخ شفاهی و روایت وی از زندگی نفتی خصوصا زندگی طبقه فرودست جامعه سنت زده غرق در مدرنیزاسیون نفتی در یک قرن اخیر بدانیم.
فوران در دو بخش ارائه گردیده است. بخش اول در شصت و هشت اپیزود با این شعر از هرمز علیپور، شاعر معاصر آغاز می شود:
به هر نام، عزیز ماست مسجدسلیمان
با گرمسیر شاهان گمنام
و هنرمندانی که از دورترین نقاط جهان
گریه های خود را برای زرده و کارون
پست می کنند …
انتخاب این شعر از هرمز علیپور، شاعر همشهری آذرآیین که اتفاقا او هم از زادگاه خود دور افتاده است، در آغاز کتاب تکلیف خواننده را با داستان روشن می کند. آذرآیین گریه های خود را از پایتخت برای زادگاهش پست کرده است و این غم نوستالژیک در جای جای اثر مشهود است.
نکته جالب داستان اما این است که در متن آن، روایات شیرین و طنز و لحظات شاد نیز کم نیستند و غم و شادی در کنار یکدیگر فراز و فرود یک شهر نفتی و مردمانش را به تصویر کشیده است. روایتی تاریخی از زندگی مردمانی سنت زده در یک فضای مدرن و تغییر روحیات ایشان پا به پای ایجاد مدرنیزاسیون که تاریخ و سرنوشت این شهر و البته در صورت بی توجهی فرجام نافرجام کشوری است که همچون شهر خود، میوه و ثمری جز نفت نداشته باشد.
به تعبیر درست و دقیق دکتر اردشیر صالحپور در خصوص این کتاب “فوران” خود موزه ای دیدنی و خواندنی از نفت است. روایت خواندنی از موضوعات مختلف فعالیت صنعت نفت در ایران و کار و زندگی در کمپانی نفت آنچنان زیبا و دقیق ارائه شده که خواننده احساس می کند در موزه نفت و در دالان تاریخ یک قرن اخیر قدم می زند، می بیند و حوادث را دنبال می کند.
“بختیار البرزی” شخصیت اصلی بخش اول کتاب، راوی خاطراتی از زندگی و کار در کمپانی نفت برای خانم پرستار زمخت، اما مهربان بالین خود در آخرین شب زندگی اش است و زندگی خود و خانواده و هم ولایتی ها و هم تبارانش را از تولد تا مرگ و یا همچنان در بقای ایشان واگو می کند.
در این بخش موضوعاتی همچون جذابیت های کار در کمپانی برای عشایر کوچ رو، کارگران موسمی و فصلی جامانده از ولایت، آشنایی با مظاهر مدرن در کمپانی، گونه سخت زندگی طبقه فرودست در منازل موسوم به بیست فوتی و در عین حال صمیمت ها و صفای خالص و برخاسته از اصالت ایلیاتی ایشان، قهرها و آشتی ها، عشق ها و نفرت ها و … مرور می شود و نویسنده در هر اپیزود از داستان به یک بخش و یک محله از شهر سری می زند و شکل و ساختار آن را برای مخاطب شرح می دهد.
از منظر تاریخ سیاسی نیز جذابیت های شعارهای کارگرپسند حزب توده برای طبقه فرودست آن ایام فارغ از هرگونه داوری و ارزش گذاری به تصویر کشیده شده و مخاطب درک خواهد کرد که چرا این گونه شعارهای برابری خواهانه و عدالت گرایانه در کمپانی نفت طرفدارانی یافته بود.
در جای جای داستان و به فراخور فراز و فرود داستان، راوی اشاراتی نیز به فرهنگ فولکلوریک، اشعار، متل ها، افسانه ها و لالایی ها، باورهای خرافی و تفکرات سنتی و واگویه های شادی و عزای مردمان ساکن و شاغل در شرکت شهر مسجدسلیمان را نیز به تصویر می کشد که در نوع خود جالب و خواندنی است.
بخش دوم کتاب فوران که از نظر تعداد صفحات حجم کمتری را نسبت به بخش نخست به خود اختصاص می دهد، با دنبال کردن زندگی چند تن از شخصیت های داستان پس از مرگ شخصیت اصلی، فراز دیگری از شاهکار آذرآیین را پیش چشم مخاطب می گشاید. مخاطبی که هرچه به پایان بخش اول کتاب نزدیک می شود، غمی ناشناس از به اتمام رسیدن داستان در ذهنش متبادر گشته است.
فوران واجد زیباترین لحظات دراماتیک و نوستاثریک بدیع، پرکشش و خواندنی است که از وجوه گوناگون ادبی، مردم شناسانه و جامعه شناسانه و البته تاریخی قابلیت نقد و بررسی دارد. علاوه بر آن بواسطه ساختار اپیزودیک و ویژگی های دراماتیک، از قابلیت تصویری و سينمايي نيز برخوردار است. خصوصاً اینکه تصویر سازی نویسنده در این اثر به گونه ای است که با آغاز خوانش آن دل کندن از ادامه خواندن و حواله ادامه آن به فرصتی دیگر برای خواننده سخت و دشوار خواهد بود.
اما دلیل این جذابیت و قابل توجه و تامل بودن کتاب “فوران” چیست؟ قدرت نویسنده، جذابیت سوژه و بستر رمان، یا هردو؟ برای پاسخ به این سوال باید کتاب را خواند و آن را به بحث و بررسي گذاشت.
لازم به يادآوري است رمان فوران در قطع رقعی و در 288 صفحه از سوي نشر هیلا، از گروه انتشاراتی ققنوس و با حمايت مديريت موزه ها و مركز اسناد صنعت نفت، به بازار نشر ارائه شده است. همچنين نويسنده در آغاز کتاب یادی کرده است از زنده یاد فتح الله بی نیاز، دیگر نویسنده و راوی زندگی مردم شهرهای نفتی و چند اهل قلم دیگر که کتاب وی را پیش از انتشار خوانده و نظرات خود را به مولف منتقل کرده اند.