شعر – برای مادرم، برای برادرم، پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر)

برای مادرم

 

شب بی ستاره و من
بر براده ی شیشه خفته ام
بیگاه و
بی شکیب
تو کجایی؟

اینجا که منم
آیینه ها فرو می شکنند
یکایک
در سکوتی تلخ

و عصب
در ضجه ی مداوم مرگ رقم می خورد
تو کجایی؟

بی سایه و بی رمق
خورشید از کناره ی پریده ی روز می گذرد
لنگان
بی نگاهی
تو کجایی؟

سنگین
با بال هایی ز جیوه ی مسموم
حلقوم پرنده به کهربای سکوت آغشته ست
بیگاه
در کرانه ی دور
تو کجایی؟

سوزنده در حریره ی آتش
هنوز در اشتیاق توام
ستاره ی کولی

۲۰ بهمن ۱۳۶۷، آلمان ‌

از دفتر «از این فلات پر اندوه»

 

*******************

برای برادرم محمود

از چینه های بی قراری ام
از خشت های نگرانی

و گذشت دردناک زمان
بی حضور تو
بر طاقتم نمی گنجد

از خشت های بی قراری ام
از چینه های آشفتگی

و اشک فانوسی ست بی بدیل
در دریای متلاطم دیده ام

بی نگاه شرورت
درد به جان می کوبد
و در لابلای مفاصل خاطراتم
هیولای غمت خانه دارد

اول اسفند ۱۳۶۷، آلمان

از دفتر «از این فلات پر اندوه»
Facebook Comments Box

About ادیتور

Check Also

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر …

شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)

پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *