پورمزد کافی (منظر)
برای مادرم
شب بی ستاره و من
بر براده ی شیشه خفته ام
بیگاه و
بی شکیب
تو کجایی؟
اینجا که منم
آیینه ها فرو می شکنند
یکایک
در سکوتی تلخ
و عصب
در ضجه ی مداوم مرگ رقم می خورد
تو کجایی؟
بی سایه و بی رمق
خورشید از کناره ی پریده ی روز می گذرد
لنگان
بی نگاهی
تو کجایی؟
سنگین
با بال هایی ز جیوه ی مسموم
حلقوم پرنده به کهربای سکوت آغشته ست
بیگاه
در کرانه ی دور
تو کجایی؟
سوزنده در حریره ی آتش
هنوز در اشتیاق توام
ستاره ی کولی
۲۰ بهمن ۱۳۶۷، آلمان
از دفتر «از این فلات پر اندوه»
*******************
برای برادرم محمود
از چینه های بی قراری ام
از خشت های نگرانی
و گذشت دردناک زمان
بی حضور تو
بر طاقتم نمی گنجد
از خشت های بی قراری ام
از چینه های آشفتگی
و اشک فانوسی ست بی بدیل
در دریای متلاطم دیده ام
بی نگاه شرورت
درد به جان می کوبد
و در لابلای مفاصل خاطراتم
هیولای غمت خانه دارد
اول اسفند ۱۳۶۷، آلمان