مسجد سلیمان و عملیات اکتشاف نفت در یادداشت های ویلسون
فرشید خدادادیان
کتاب”جنوب غرب ایران،یادداشت های روزانه یک افسر دیپلمات”نوشته سرآرنولد ویلسون با عنوان اصلی S.W Persia, a political officers diary است که توسط فریور جوانبخت موثق به فارسي ترجمه شده و انتشارات پیام امروز آنرا به بازار نشر ارائه كرده است.
اهمیت ترجمه جدید از یادداشت های سرآرنولد ویلسون این است که اطلاعات ارزشمندی به عنوان یک منبع دست اول در خصوص تاریخ نفت در ایران به خواننده ارائه نموده و از این منظر حائز اهمیت است.
سر آرنولد ویلسون نظامی انگلیسی بود که تا سال 1907 در ستاد ارتش بریتانیا در هندوستان مسئولیت داشته و از آن پس برای انجام ماموریت های ویژه به ایران اعزام می شود. ماموریت ویژه ویلسون حفاظت از چاه های نفت در مسجدسلیمان و شناسایی و نقشه برداری از مناطق جنوب غرب ایران بوده است.
وی همچنین از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲ برای انجام مأموریت تهیه نقشه آینده راه آهن در لرستان و فارس به سر برد و از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۳ معاون دوم کنسولگری بوشهر بود. ویلسون در سال ۱۹۱۴ با درجه سروانی مأمور جبهه جنگ گردید و پس از جنگ و در خلال سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ نیز ریاست کل امور اداری شرکت نفت ایران و انگلیس را بر عهده داشت. ویلسون نهایتا در سال ۱۹۲۴ به دفتر مرکزی شرکت لندن منتقل شد.
یادداشت های روزانه ویلسون در یازده فصل و 383 صفحه مصور و در قطع رقعی منتشر شده و خصوصا چهار فصل نخست آن اطلاعات ارزشمندی را از اکتشاف نفت در جنوب غرب ایران و شکل گیری و توسعه فعالیت های نفتی به خواننده ارائه می دهد. گو اینکه در فصول هفتگانه بعد از آن نیز راوی به عنوان یک منبع دست اول گزارشی از اوضاع جغرافیایی دیگر مناطق کشور، همچنین اوضاع سیاسی اجتماعی آن زمان ایران، از دید یک کارشناس نظامی- سیاسی بریتانیایی به خواننده ارائه مي كند و در این بین خصوصا اعلام اختلاف نظرش با سیاستمداران بریتانیایی در خصوص موضوع مشروطه در ایران قابل تامل است.(نگاه کنید به فصل چهارم؛ “ناآرامی ها در ایران به علت جنبش مشروطه خواهی”)
قرنطینه مرزی و حمام ایرانی
ویلسون در فصل نخست یادداشت های خود،اهم مواردی را که در سال 1907میلادی(1286 تا 1287خورشیدی)شاهد و درگیر آن بوده بیان می کند و ضمن اشاره به مسئولیت های ستادی خود در هندوستان، به حضورش در ایران برای انجام ماموریت ویژه اشاره می کند:
“…ما در بدو ورود به بندر عباس، مجبور شدیم که برابر مقررات مرزی کشور ایران مدت 9 روز را در قرنطینه به سر ببریم. یک تاجر ایرانی نیز با ما همراه بود. او و سایر ایرانی ها با ما رفتاری محبت آمیز داشتند و سعی می کردند که زبان فارسی را به ما آموزش دهند. این اولین تجربه من از میهمان نوازی ایرانیان بود” (ص25) این خاطره مستقیم و مستند بیانگر این است که برخلاف باور عمومی مبنی بر بی اراده بودن دولت مرکزی وقت در برخورد با کشورها و مستشاران خارجی، در آن مقطع با مسافرانی که وارد کشور می شده اند خارجی یا ایرانی، چنین قانون مواجهه ای وجود داشته و مزرهای ایران چندان نیز بی در وپیکر نبوده است!
وی در ادامه به حضورش در شهر “لار” اشاره می کند و به نکته ی مهمی در حوزه فرهنگ و زندگی در ایران يادآور مي شود:” در اوایل ماه آوریل به شهر لار رسیدیم. شهری که به جز یک افسر انگلیسی در بیست و پنج سال قبل هیچ خارجی دیگری را به خود ندیده بود….خان لار به نام علی قلی خان به گرمی از ما استقبال کرد. موفق شدیم بعد از چند ماه از حمام بسیار تمیز و مرتب که در انگلستان به اشتباه به آن حمام ترکی (Turkish Bath) اتلاق می شود، استفاده کنیم. لباس های ما شسته، خشک و به ما تحویل شد.” (ص29)
احداث شهر ناصریه
در فصل دوم کتاب ویلسون به سفر و استقرارش در خوزستان اشاره می کند و اینکه در اهواز به سمت دستیار کنسول، آقای کاپیتان لوریمر منصوب شده است. وی در توصیف اهواز سال 1907 میلادی به پدرش می نویسد: “اهواز مجموعه ای از خانه های کپری کوچک جدا از هم است. شهر ناصریه که در حال ساخت است از نظر ساختمان سازی در شرایط بهتری قرار دارد. سنگ این شهرک جدید از شهر باستانی اهواز که زمانی دارای ابنیه های باشکوه بود،تامین می شود.” (ص46)
اهمیت خوانش این بخش از گفته های ویلسون در این است که مشخصا به قدمت و زمان تقریبی تاسیس و احداث “ناصریه” اشاره دارد كه با تاریخ های ارایه شده در برخی ماخذ دیگر همچون تاریخ پانصد ساله خوزستان احمد کسروی متقاوت است!
حفاری همزمان در هفتکل و مسجدسلیمان
نکته بسیار مهم دیگر در این منبع ارزشمند این است که متوجه می شویم حفاری به منظور اکتشاف نفت در 1908 میلادی تنها محدود و منحصر به میدان نفتون در مسجدسلیمان نبوده است. ویلسون به بازدید خود از منطقه حفاری دیگری اشاره مي كند و می نویسد: “در اولین روز سال 1908میلادی به طرف یکی از دو منطقه ای که پرسنل کانادایی شرکت انگلیسی مشغول حفاری چاه های نفتی بودند، رهسپار شدیم. این محل چندین کیلومتر در شمال رامهرمز بود و در دره ای باریک قرار داشت که با صخره های عمودی آهکی پوشیده از شن احاطه شده بود. در صخره ها حفره های بزرگ تونل مانندی وجود داشت که قاعدتا مربوط به زمانی بوده که سطح آب رود از وضعیت فعلی بالاتر بوده و از آن ها برای هدایت آب به دشت های اطراف استفاده می شده است. فضا از بوی سولفور گورگرد (H2S) آکنده بود و حتی در آب هم سولفور وجود داشت” (ص47)
مشخصاتی که ویلسون ارائه می دهد با منطقه “هفتکل” در جنوب شرقی مسجدسلیمان و شمال رامهرمز قابل تطبیق است و از این بخش از گزارش نیز نتیجه می گیریم که حداقل دو اکیپ حفاری همزمان در هفتکل و مسجدسلیمان فعال بوده اند!
رینولدز چه زمان به گروه حفاری اضافه شد؟!
نکته بعدی که با خواندن یادداشت های ویلسون متوجه می شویم اشاره وی به افزوده شدن “رینولدز” و “یانگ” به صورت همزمان و بعد از آغاز فعالیت اکتشاف به گروه حفاران است که جای تامل دارد! وی در خصوص وقایع روز بیست و دوم ژوئیه1908 به سفر خود با کرجی به شوشتر اشاره و در ادامه می نویسد: “… پس از بازگشت متوجه شدم که دو نفر توسط آقای دارسی استخدام شده اند و به تیم حفاری پیوسته اند، اولی به عنوان سرمهندس به نام آقای رینولدز و دومی به عنوان پزشک تیم به نام یانگ که هر دو در حرفه ی خود بسیار تبحر داشتند.” (ص50)
اگر این بخش از یادداشت های ویلسون دقیق باشد، دانسته های پیشین ما مبنی بر حضور رینولدز از نخستین لحظات حضور کاوشگران نفت در ایران را به چالش می کشد و باید روایت های پیشین در این زمینه را بازخوانی و اعتبار سنجی کنیم!
یادداشت های سرآرنولد ویلسون حاوی مطالب قابل توجه دیگری نیز هست. اشاره به سرنوشت رینولدز و زمان مرگش در 1925 میلادی، عنوان دقیق نخستین چاهی که در مسجدسلیمان به نفت رسید که ویلسون از آن تحت عنوان 1B یاد می کند و این امر که در مسجدسلیمان دو چاه همزمان حفاری و دومی به نفت رسیده است!
ویلسون همچنین به نخستین اتفاقات در زمینه جمع آوری نفت اکتشاف شده، موضوع توسعه فعالیت های اکتشاف، احداث پالایشگاه آبادان و احداث خط لوله و سایر موارد نیز اشاره می کند که خواندن آن بسیار مفید و البته برای اهل تحقیق، قابل تامل است.
سر آرنولد ویلسون چند سال بعد از انتقال به لندن، از شرکت نفت استعفا داد و نماینده مجلس شد. وی مناصب دیگری نیز به دست آورد و کتاب های زیادی نوشت که از جمله آنها می توان به “خلیج فارس”، “کانال سوئز” و “سفرنامه” اشاره كرد.
ویلسون، بر اساس زندگی نامه اش در دانشنامه ویکی پدیا، در جنگ جهانی دوم کشته شد. مرگ او در سن ۵۵ سالگی و در حالی که خدمه پرواز بود رخ داد. برخی مآخذ فارسی، فعالیت های ویلسون را با سرویس اطلاعاتی بریتانیا، “اینتلجنت سرویس” مرتبط دانسته اند که البته تا کنون در اسناد منتشر شده اشاره مستقیمی به آن نشده است، اما شکل حضور و فعالیت نامبرده باعث می شود صحت این موضوع دور از ذهن نباشد!
“جنوب غرب ایران” با ترجمه ی خوب آقای جوانبخت موثق، لذت خوانش یک منبع دست اول را برای علاقه مندان به تاریخ نفت در ایران فراهم می کند و برخی اشکالات کوچک که ناشی از نداشتن اطلاعات میدانی مترجم از جغرافیای منطقه بوده، همچون ابراز بی اطلاعی از”کوه منگشت” (ص72) یا ترجمه اشتباه دشت مالمیر (ایذه کنونی) به “ملامیر” و اظهار عدم یافتن موقعیت جغرافیایی این دشت در نقشه (ص 73) چیزی از ارزش آن نمی کاهد. البته امید است در چاپ های بعدی، ویرایش و اصلاحات لازم توسط مترجم محترم اعمال شود.