اختر نیوز،
روز گذشته شنبه پنجم سپتامبر یادمان کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان شصت و هفت (۱۳۶۷ خ) در سی و دومین سالگرد آن واقعه، در شهر کلن برگزار شد.
این برنامه همانند سی و دو سال گذشته به دعوت جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران در کلن برگزار شد.
چنگیز امیری یکی از زندانیان سیاسی ساکن کلن که شش تن از اعضای خانواده اش در جمهوری اسلامی اعدام شدند، در سخنانش نه تنها حاکمیت، بلکه خود نیروهای روشنفکر و چپ را نیز در این کشتار سهیم دانست.
اختر نیوز متن سخنان چنگیز امیری را به دلیل اهمیت نگرششان به نقش مردم و بخصوص روشنفکران و چپ ها در تثبیت حکومت انقلابی در اینجا منتشر میکند.
ما نیز مسئول بودیم
چنگیز امیری
هانا آرنت جامعه آلمان را در کلیتش روی صندلی متهمان نشاند و آنان را شریک جرم تمام جنایتهای هیتلر دانست . او در ادامه گفت بدون حمایت روشنفکران حقیر هیچ حکومت توتالیتری ادامه حیات پیدا نمیکند.
در اینجا جمع شده ایم تا یادآور یکی از غیر انسانی ترین کشتارهای دسته جمعی در یکصد سال گذشته باشیم . من برای بربریت، قساوت و ددمنشی حاکمان روحانی ایران که جنایاتشان از دینشان منبع و الهام میگیرد هیچ کلمه مناسبی نمیشناسم. انسانها برای ابراز خشم و علاقه، نفرت و دوستی، عشق و خشم از کلمات مدد میگیرند و من در تعجبم که چرا در ادبیات ما کلمه ای یافت نمیشود که توصیف گر این حجم از ویرانگری انسانیت باشد. تنها منبعی که میتوانم از آن الهام بگیرم یاری جستن از اساطیر ایرانی و شاهنامه است که اهریمن را نماد مجسم شر و تباهی میداند.
ولی من در اینجا بنا ندارم تا نهاد پلید و خونریز حاکمان اسلامی را که هزاران بار توصیف شده، دوباره توصیف کنم. بلکه میخواهم از منظری دیگر به این قتل عامهای سازمان یافته نظری بیندازم. بگمان من در حیات اجتماعی؛ ما با معادله ای دو سویه روبرو هستیم. از یک سو حاکمیت و از دیگر سو مردم و روشنفکران جامعه هستند. سمت روشن داستان این است که ما با حکومتی خونریز و ویرانگر انسانیت روبرو هستیم ولی سمت خاکستری داستان واکنش مردم و روشنفکران در مقابل کنش حکومت است.
توضیح سمت روشن معادله فقط نیمی از حقیقت است و اگر سمت خاکستری داستان توضیح داده نشود آنوقت گفتن نیمی از حقیقت برای پنهان کردن نیمه دیگر حقیقت است. اگر حاکمیت بعنوان یک سوی حیات اجتماعی اش، خونریز و ستمگر و اهریمن صفت بوده که هست، باید طرف دیگر معادله که نقش روشنفکری و توده مردم است را هم ارزیابی کرد.
آیا ما مخالف اعدام بودیم؟ بیگمان نه!
هانا آرنت فیلسوف و اندیشمند آلمانی جمله ای* دارد که میگوید:
“مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری”
هانا آرنت؛ جامعه آلمان را در کلیتش روی صندلی متهمان نشاند و آنان را شریک جرم تمام جنایت های هیتلر دانست. او در ادامه گفت بدون حمایت روشنفکران حقیر هیچ حکومت توتالیتری ادامه حیات پیدا نمیکند.
دوستان گرامی ما با نفس اعدام به عنوان عملی مجرمانه و ضد انسانی مخالف نبویدم. ما میگفتیم چه کسی اعدام میکند و چه کسی اعدام میشود. اگر اعدام شونده از مخالفین ما بود اعدام برحق بود و اگر اعدام شونده از ما بود اعدام عملی جنایتکارانه بود.
روزیکه امیران ارتش را روی بام مدرسه علوی بدون هیچ دادرسی عادلانه ای اعدام کردند، ما نه تنها هیچ نگفتیم بلکه با صدای بلند فریاد برکشیدم که حکومت با ارتش امپریالیستی مماشات میکند و خواهان اعدامهای بیشتر شدیم. با اعدام امیران ارتش و متعاقب آن اعدام صدها افسر دیگری که درخفا و بی نام نشان اعدام شدند مخالفتی نکردیم، چون ما ارتشی نبودیم.
وقتی در خیابانهای بگمانم تبریز مرد بهایی و فرزند یازده ساله اش را به هم طناب پیچ کردند و روی آنها بنزین ریخته و به آتششان کشیدند و متعاقب آن هولوکاست بهایی [کشی] گسترده ای در اقصا نقاط کشور براه افتاد و این هموطنان بی گناه و بی پناه در سکوت خبری قتل عام شدند و خانه هاشان را بر سرشان ویران کردند و سوزانیدند دریغ از یک جمله که در ارگانها و روزنامه های بیشماری که آن روزها منتشر میشد، نوشته باشیم. ما از قتل عام خاموش بهایی ها هیچ نگفتیم چون ما بهایی نبودیم.
وقتی جمهوری اسلامی با لشگر اوباشان و قمه کشان حسینی با دشنه و اسید و زنجیر به جان زنها افتادند و با فریاد؛ یا روسری یا توسری، زن ها را از ابتدائی ترین حقوق انسانی شان محروم کردند ما نه تنها هیچ نگفتیم که بعضا در همراهی با توده ها! [که منظور امت اسلامی و لشگر اجامر بود] به زنان هم حزبی و تشکیلاتی توصیه کردیم که روسری بر سر بنهند.
خمینی با هوش آخوندیش همه ها را محک میزد تا ببیند که در مقابل نقض حقوق شهروندی چقدر شاخک های ما حساس هستند و متوجه شد که ما هیچ توجهی به نقض حقوق شهروندی از خودمان نشان نمیدهیم. خمینی از غفلت ما کمال استفاده را کرد و سنگر به سنگر حقوق شهروندی را تسخیر نمود. ما تشکیلات داشتیم ما ارگان داشتیم ما نیروهای جوانی در اختیار داشتیم که حاضر بودند هرخطری را به جان بخرند و ما این نیروها را در مقابل حکومت برای دفاع از حقوق شهروندی بکار نگرفتیم، چون میخواستیم در بزنگاهی، قدرت را به شیوه لنینی تسخیر کنیم.
ما کارهای بسیار مهمتری داشتیم. ما می بایست پرولتاریا را از بند اسارات نجات دهیم ما رسالت رهایی خلق ها را بر ذمه داشتیم ما میبایست پرچم مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم را برافراشته نگهداریم که از قضای روزگار تمام این نکات گفته شده پرچمش در دست خمینی بود.
بیاد بیاوریم وقتی که سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد تمام گروههای سیاسی از چپ تا راست، ملی و ملی-مذهبی ها*(۱)، شخصیتهای ریز و درشت ادبی و سیاسی با انتشار بیانیه و برگزاری جلسه و غیره سعی میکردند تا بلندتر از دیگران مرگ بر امپریالیسم را فریاد بزنند. ولی هیچکس کلمه ای درباره اعدامهای در خفای ارتشیان حذف بهاییان و نقض حقوق انسانی زنان نگفت و ننوشت.
خمینی از ضعیف ترین و آسیب پذیزترین لایه های جامعه مدنی، یورش به کلیت حقوق شهروندی را شروع کرد. ارتش بی پناهترین ارگان در کشور بعد از فاجعه بهمن پنجاه و هفت بود، چرا که [به زعم انقلابیون] ارتش پس مانده نظام طاغوت و ساخته و پرداخته امپریالیسم بود. کشتار ارتشیان هیچ حساسیتی بر نمی انگیخت حلقه بعدی بهاییان بودند، کشتار بهاییان هم هیچ حساسیتی در به اصطلاح روشنفکران بر انگیخته ننمود. آماج بعدی و همه جانبه رژیم، زنان بودند. زنان بعنوان پنجاه درصد از جامعه روز هیچ یاور و پناهگاهی نداشتند. خمینی به خوبی در یافته بود که روح مردسالارانه حاکم بر جامعه و سازمانهای سیاسی نه تنها مانعی جدی در برابرش نیستند، بلکه سکوت تایید آمیز را هم بدنبال خواهد داشت.
ما در مقابل نقض آشکار حقوق شهروندی و انسانی ساکت ماندیم، و وقتی تیغ حذف خمینی به خود ما رسید دیگر در جامعه حساسیتی بنام دفاع از حقوق شهروندی به جا نمانده بود. دیگرانی که قبلا از حقوقشان محروم شده بودند [به مانند زنان] و ما با سکوت نظاره گر قتل و عامشان شده یودیم [ارتشیان و بهاییان]، انگیزه ای برای دفاع از ما نداشتند. اعدامهای سال شصت هفت اوج وحشیگری خمینی و حاکمان اسلامی بود که متاسفانه با سکوت جامعه همراه شد. ولی در حقیقت این کشتار بی حساب و کتاب جوانان دریا دل در دادگاههای دو دقیقه ای که من خود شاهد اینگونه دادگاهها بوده ام ادامه منطقی کشتار امیران دریا دل ارتش بود.
ما تک به تک مورد هدف خمینی و رژیم اسلامی قرار گرفتیم؛ چون ذات ویرانگر انسانیت رژیم اسلامی را درنیافته بودیم چون متوجه نبودیم که برای ساختن ایرانی آباد و آزاد شرط اول دفاع از حقوق شهروندی و کرامت انسانی است. امروز همه ما با پرداختن هزینه بسیار سنگین در پیرانه سری به این باور رسیده ایم که یک حکومت خوب، حکومتی است که کرامت انسان را پاس بدارد. ما چاره ای نداریم که علیرغم گوناگونی نظرات بر سر یک نظام سکولار با قانون اساسی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر باهم متحد شویم و اشتباه گذشته را جبران نمائیم.
«چنگیز امیری»
*: برگرفته از کتاب: «مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری» از «هانا آرنت»
*(۱): مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر وقت و از ملی-مذهبیون تاثیرگذار، در اعتراض به تسخیر سفارت آمریکا و به گروگان گرفته شدن دیپلمات های آمریکائی، از مقام خود استعفا نموده برای همیشه از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی [ایران] حذف شد.
One comment
Pingback: بزرگداشت جانباختگان 67 با سپردن گل به رود راین در کلن – اخترنیوز