صدای ناله ایران را می شنوید؟
افسانه رستمی
صدای ناله «ایران بانوی» داغدار را می شنوید؟
ایران زیبایی که گلویش را روسیه سفت و محکم گرفته و پاهایش را چین به غل و زنجیر بسته، دست راستش را افیون وارداتی فلج کرده و دست چپش را در کوه ها با گلوله به رگبار بسته اند، شکم گرسنه اش را با سرب و باروت و گلوله هدف قرار داده اند می شنوی؟
صدای ضجه مادران داغدار را صدای فریاد کودکان کار گرسنه را؟ صدای شکستن غرور پدران تهی دست را؟ صدای ناله بیمارانی را که توان خرید دارو ندارند؟ صدای نفس نفس زدن های زنانی که برای لقمه ای نان تنشان به تاراج رفته زیر وحشیگری ها و هرزگی های اسلامی به نام صیغه و حلال و حرام؟ صدای کل کشیدن مادرانی که نو عروسانی بیوه دارند، که تازه دامادهایشان را به جرم آزادگی و آزادی خواهی دار زده اند؟
گلباران ها را میبینی در جای جای ایران که هر تکه از تن «ایران بانو» یادگاری ست سراسر خون. که گل باران میکنند قتلگاه جوانان و نخبگانمان را در کوی و برزن. این روزها سراسر ایران بوی نم و نای نفس گیر خون میدهد. صدای ما را می شنوید از زندان های خوفناک ضحاک عمامه به دوش و صدای شکستن گردنی هنگام خالی شدن زیر پای که در خاک خود غریبانه به دار آویخته میشود؟
و کلنگ هایی که هر شامگاه تن زخمی زمین را شخم میزنند برای پنهان کردن نعش دلیرمردان و شیرزنان ایرانی؟