پورمزد کافی (منظر)
“مرثیه ای کوچک برای شراره های بزرگ”
به یادت
آینه ها ی تبسم می شکنند
و رود بار خاطره
در درد بیکرانه می ریزد
صبر ناگوار
در این سرزمین تلخ
فرجام هیچ عافیتی نیست
انبوه سیاهپوشان
از چشمه های سوگ تو
کوزه های اشک و حسرت
به دوش می برند
و لخته های درد و مرارت
بر پیشانی شان می بارد
بی تو
دیگر چه آرزویی ست؟
موج پریشانی و
حریم سست جهان
ما و هزار دشنه ی اندوه
۲۴ بهمن ۱۳۶۸ – آلمان
از دفتر «از این فلات پر اندوه»