شعر 24 – پورمزد کافی

پورمزد کافی (منظر)

“مرثیه ای کوچک برای شراره های بزرگ”

(۲۴)

به یادت
آینه ها ی تبسم می شکنند
و رود بار خاطره
در درد بیکرانه می ریزد

صبر ناگوار
در این سرزمین تلخ
فرجام هیچ عافیتی نیست

انبوه سیاهپوشان
از چشمه های سوگ تو
کوزه های اشک و حسرت
به دوش می برند
و لخته های درد و مرارت
بر پیشانی شان‌ می بارد

بی تو
دیگر چه آرزویی ست؟
موج پریشانی و
حریم سست جهان

ما و هزار دشنه ی اندوه

۲۴ بهمن ۱۳۶۸ – آلمان
از دفتر «از این فلات پر اندوه»

Facebook Comments Box

About ادیتور

Check Also

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر …

شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)

پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *