با ما چه کرده اند این نابکاران بیگانه و ایران ستیز
افسانه رستمی
جوانانمان بر دار و مادرانمان داغدار و پدرانمان شرمسار از سفره خالی.
امید به زندگی را از ما گرفته اند و تمام سال به بهانه های پوچ مرثیه و روضه را مهمان خانه ها یمان کرده اند. خانه هایی که سالهاست مانند ماتمکده های مخروبه سرد و تاریک هستند. بدون رمقی برای زندگی تمام فصول سال را به عزا نشسته ایم.
با هزاران فلاکت و بدبختی کارگری میکنیم و از شکم خانواده هایمان و خودمان میزنیم و پا برهنه و عوعو کنان تا کربلا میرویم و بر قبور پراز کثافت تازیان متجاوز نعره میزنیم بدون اینکه بدانیم علت این بردگی هزارو چهارصد و اندی ساله را!!
در میان کسان خود چنان احساس بیگانگی میکنیم ،گویا در سرزمین سرخ پوستان گم شده ایم .
ما نسل خسته از تمام دروغ ها و خرافات و دلزده از تمام مذاهب از زندگی فقط درد را با تمام جانمان احساس کرده ایم .
وقتی به خودمان آمدیم دیدیم که مشتی پیر و فرتوت و بیمار جنسی تمام جوانیمان را با دخالت در شخصی ترین مسائل زندگیمان هدر داده اند.
از همان کلاس اول، ترس را در جانمان کاشتند. سفیران قتل و وحشت شروع کردند به ترساندن ما از آتش جهنم و عذاب الهی. ما کودکانی وحشتزده بودیم ،که نیمه شبان با صدای آژیر به زیر زمین ها پناه میبردیم و در خرابه های شهرهای ویرانمان استرس را با تمام وجودمان زندگی کرده ایم.
اکنون ما که هر کدام چهل تا چهل و دوساله هستیم یا آواره هستیم و مرده ایم ،یادر حال شکنجه شدن در سیاهچاله های جمهوری آخوندی هستیم.
ما به معنی واقعی کلمه باختیم تمام هستی مان را.
ما باختیم، زشت و غم انگیز ، شما نوجوان امروز اگر سکوت کنید و بی تفاوت فقط سرگرم بازی های اینترانتی و نتوانید حق زندگیتان را از این شیادان فسیل مغز هرزه بگیرید ، تا چشم روی هم بگذارید مانند ما میانسالانی پشیمان خواهید بود که راه به جایی ندارید.
پیروزی در دستان شما نوجوانانیست که روزگاری امید عمام بودید ، امیدش را نا امید کنید.
و ایران را از تازیان پس بگیرید
Facebook Comments Box