وقتی که آگاهانه جای قربانی و قاتل عوض میشود:
«عفو بینالملل موظف به اصلاح گزارش خود است»
نامه ی جمعی از اصلاح طلبان حکومتی و هوادارانشان در داخل و خارج به عفو بین الملل
اختر قاسمی، جمعی از اصلاح طلبان حکومتی و طرفداران آنها در داخل و خارج از کشور در طی نامه ای به گزارش سازمان عفو بین الملل مبنی بر نقش میرحسین موسوی در کشتار سال 67 اعتراض کردند و از این سازمان خواسته اند تا از میرحسین موسوی «اعاده حیثیت» کند.
سازمان عفو بین الملل در تاریخ 9 سپتامبر 2020 (19 شهریور 1399) در گزارشی یازده صفحه ای بنام « پرسش و پاسخ پیرامون نقش نخست وزیر سابق ایران در کارزار انکار و تحریف حقایق کشتار 67» به نقش میرحسین موسوی نخست وزیر وقت و دولت او می پردازد و بر اساس شواهد و اسناد موجود از مطلع بودن میرحسین موسوی و سکوت و انکار او در داخل و مجامع بین المللی گزارش میدهد.
حال برخی از اصلاح طلبان حکومتی و یارانشان در داخل و خارج عفو بین الملل را موظف به اصلاح این گزارش و اعاده حیثیت از میرحسین موسوی کرده اند. این نامه پس از انتشار موج وسیعی از مخالفت خانواده های اعدامیان بخصوص اعدامیان دهه شصت، سازمان ها و احزاب و فعالین حقوق بشر را به راه انداخت. در میان شصت امضا کننده این نامه نام برخی از رهبران سازمان فداییان اکثریت همچون مهدی فتاح پور و برخی فعالین رسانه ای و روزنامه نگاران بی بی سی نیز دیده میشود.
اما غم انگیزی و تراژدی این ماجرا آنجاست که در میان امضا کنندگان نام برخی همسران و مادران اعدامی ها و جانباخته های سال 67 و سال 88 را هم می بینیم. امضایی که با آن خود را در قتل عزیزان خود شریک کردند. مهین فهیمی (همسر حمید منتظری یکی از اعضای سازمان فداییان خلق، اکثریت که از جانباختگان اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷) بود، پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی، از جانباختگان سال ۸۸) و همچنین طیبه دهباشی و زهره تنکابنی که همسرانشان در اعدام های دسته جمعی سال 67 اعدام شدند. (گرچه پیش از این نیز شادی و رقص پروین فهیمی مادر جانباخته سهراب اعرابی در جشن میتینگ انتخابات حسن روحانی شوکی را به مخالفین جمهوری اسلامی وارد کرده بود و باعث بحث و سوال در بین کاربران فضای مجازی شد که چگونه میتوان برای قاتل فرزند خود شادی کرد؟)
اینگونه که اصلاح طلبان و هوادارانشان در داخل و خارج پیش میروند بزودی باید شاهد نامه ای باشیم که از همه ی خانواده های اعدامیان بخواهند تا از جمهوری اسلامی عذر خواهی کنند و اعتراف کنند که اصلا بدنیا آمدن عزیزان آنها جنایت علیه بشریت بوده و از اینکه آنها باعث دردسر جمهوری اسلامی شدند تا زحمت اعدامشان را بکشند پوزش بخواهند و با دسته گل از آنها سپاسگزاری کنند! میتوان پی برد که چگونه آگاهانه تلاش میشود تا از جنایات دهه شصت و بخصوص سال 67 به فراموشی سپرده شود و عاملین و عامرین آن را از هر گونه دادخواهی مصون نگه دارند و متاسفانه در این روند برخی خانواده ها هم بر اساس ایدئولوژی سیاسی اصلاح طلبی شان شریک قاتلین عزیزان خود می شوند.
در اعتراض به این نامه رپوز گذشته خانواده های جانباختگان و اعدامیا ها بیانیه ای منتشر کردند و از همه ی خانواده پهای زندانیان و جانباختگان؛ فعالین سیاسی اجتماعی، سازمان ها و نهادهای حقوق بشری در ایران و جهان دعوت کردند تا با امضا برای روشن شدن حقیقت جنایت های دهه ی شصت و قتل عام تابستان 67 و همه ی جنایات دولتی صورت گرفته اعتراض کنند.
میرحسین موسوی در گفتگو با تلویزیون اتریش سال 1988
متن بیانیه ی اعتراضی 60 نفره اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی به گزارش عفو بین الملل:
رؤسای محترم سازمان عفو بینالملل بخش ایران
سازمان عفو بینالملل در آذرماه سال ۱۳۹۷ گزارشی را با عنوان «اسرارِ به خون آغشته» دربارهی اعدام دسته جمعیِ زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷ منتشر کرد که هدف از آن علیالاصول میبایست عریان ساختن واقعیت یک جنایت هولناک میبود. اما متاسفانه این گزارش مهم در پارهای موارد با تحریفات آشکار و قلب واقعیت همراه بوده است که خود را موظف به بیان آن میدانیم.
باور داریم سازمان عفو بین الملل یک نهاد غیردولتی مدافع حقوق بشر است و از این رو نباید عملکردهای آن، شائبهی این را به وجود بیاورد که در عرصهی رقابتهای سیاسی کشورهای دیگر مداخلهای انجام میدهد یا اهداف حقوق بشری خود را آلوده به تسویه حسابهای سیاسی و اغراض جناحی و گروهی میکند.
اما شیوهای هم که این مدت مسئولان بخش ایران عفو بینالملل برای اطلاعرسانی دربارهی آن گزارش پیش گرفتهاند، این شائبه را تقویت میکند که گویی آنها بیش از آنکه مشتاق کشف حقیقت باشند، اهداف دیگری را دنبال میکنند، چه آن که در مصاحبهها و نوشتههای خود در شبکههای اجتماعی، آمران و عاملان آن جنایت و اعضای هیات مرگ را به نوعی رها کرده و میرحسین موسوی، نخستوزیر ایران در دههی شصت و از رهبران جنبش سبز ایران را بهطور مداوم هدف حمله قرار دادهاند که خود به جرم حقطلبی و همراهی با مردم در حصر خانگی است و امکانی برای دفاع ندارد.
برای نمونه بخش ایران عفو بینالملل روز ۲۹ مرداد امسال بار دیگر بخشی از همان گزارش را در شبکههای اجتماعی منتشر کرد و در تمام پلاتفرمها به جای نام بردن از اعضای هیات مرگ و آمران و عاملان جنایت، فقط هشتگ میرحسین موسوی را بهکار برد، گویی که او مسئول این رخدادهای اسفبار بوده است. چنین رویکردی دیگر نه دفاع از حقوق آن کشتهشدگان و خانوادههایشان، بلکه سوءاستفاده از آنها در جهت اهداف گروهی و جناحی است. حال آن که ما، امضاکنندگان این نامه، باور داریم پیگیری جنایتهای سال ۱۳۶۷ یک ضرورت ملی و اخلاقی است و میباید فارغ از همهی حب و بغضها چنین رویکردی نسبت به آن داشت.
بر این سیاق ما به تاکید میگوییم هر زمان عفو بین الملل یا هر نهاد دیگری مستنداتی محکم و واقعی، دال بر همدلی میرحسین موسوی با اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ یا نقش احتمالی او در این جنایت ارائه کند، ما نیز به هیچ وجه در صدد تخفیف و سلب مسئولیت از او بر نخواهیم آمد، چه باور داریم آن اعدامها زخم عمیقی است بر پیکر ملت ایران که التیام نخواهد یافت مگر با اجرای عدالت. اما آنچه تاکنون بخش ایران سازمان عفو بینالملل در این رابطه ارائه کرده یک روایت تحریفشده و جعلی بوده که با سر و صدا و تبلیغات میخواهد به همه بفروشد.
سازمان عفو بینالملل در گزارش دو سال قبل خود مدعی شده است که میرحسین موسوی در دوران نخستوزیریِ خود در مصاحبه با تلویزیون اتریش که در تاریخ ٢٢ آذر ۶٧ انجام شده، آن اعدامها را انکار و حتی توجیه کرده است. همچنین در این گزارش ادعا شده که خبرنگار تلویزیون اتریش از آقای موسوی دربارهی اعدامهای دسته جمعیِ آن سال سوال کرده است. هر دو این ادعاها بهدلایلی که خواهدآمد، کاملاً رد میشوند. در حقیقت، این دو ادعا اساس اتهام به کسی است که خود چند ماه پیش از حصر غیرقانونی، در یک سخنرانی اعدامهای سال ۱۳۶۷ را به صراحت «جنایت» خواند و با یادآوری ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی بر مبرا بودن خود از این اتهامات تاکید کرد، چنانکه همگان نیز میدانند در این ساختار، قوهی قضاییه بهطور مستقیم با نهاد رهبری جمهوری اسلامی در ارتباط است و از آن دستور میپذیرد. اما گذشته از این، ویدیوی مصاحبهی تلویزیون اتریش با مهندس موسوی هم که سازمان عفو بینالملل در آذرماه ۱۳۹۷ منتشر کرد، اصلا چنین اتهامی را ثابت نمیکند، بلکه ما امضاکنندگان این نامه باور داریم که بخش ایران عفو بینالملل راه تفسیر به رای و تحریف واقعیت را در پیش گرفته است که نسبت به آن ابراز تاسف میکنیم.
در این ویدیوی کوتاه و تقطیعشده سوال خبرنگار تلویزیون اتریش شنیده نمیشود، چرا که روی آن صداگذاری شده است و از این رو اصالت نسخهی مورد استناد زیر سوال است. آنچه شنیده میشود صدای یک راوی غایب است که جملهای دربارهی تشدید نگرانی ایرانیان خارج از کشور از نقض حقوق بشر در ایران میگوید و سپس یک جملهی تیترگونه با این مضمون: «نخست وزیر دربارهی اتهام اعدام». زمان این صداگذاری و فاصلهی آن با مصاحبهی اصلی و همچنین میزان انطباقش با سوال یا سوالات مطروحه از جانب خبرنگار معلوم نیست. اما پاسخ میرحسین موسوی قابل شنیدن است که در آن نه اعدام زندانیان سیاسی را انکار و نه از آن دفاعی میکند. او در این مصاحبه اساسا هیچ سخنی دربارهی اعدامها نمیگوید، بلکه به عملیات «مرصاد» در برابر حملهی سازمان مجاهدین خلق به ایران میپردازد.
حال پرسش ما این است که نسخهی اصلی ویدیو کجاست؟ چگونه بر اساس یک ویدیوی مبهم و صداگذاریشده به این اتهامات رسیدهاید و آن را ثابت شده هم فرض کردهاید؟ و این پافشاری و این همه تبلیغات پیرامون آن نشانهی چیست؟
همچنین عفو بینالملل در بیانیهی عمومی روز ۲۰ شهریور خود نیز این اتهامات علیه میرحسین موسوی را تکرار کرد، گو این که با تکرار مدام یک امر غیرواقعی، دیگر جایی برای پرسشگری باقی نمیماند. حال آنکه موثقترین اسناد دربارهی اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ (از جمله خاطرات آیتالله منتظری، قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران در دههی شصت و نوار صوتی صحبتهای ایشان در افشای حقایق مربوط به اعدامها)، هیچ مدرکی دال برنقش داشتن مهندس میرحسین موسوی در آن اعدامها به دست نمیدهد.آقای موسوی خود سال ۱۳۸۹ در یک سخنرانی که فایل صوتی آن در دسترس عموم قرار گرفته، میگوید: «ما در بیاطلاعی محض بودیم و وقتی هم خبردار شدیم، سعی در جلوگیری از آن اعدامها داشتیم. اینکه بنده نقش داشتم خلاف واقع است و اصلا به ما اجازهی ورود به این موضوع را نمیدادند. با این حال این جنایتی است که رخ داد و واقعیت این است که هنوز هیچ کسی از ابعاد واقعی آن خبر ندارد و شاید در آینده بتوان بیشتر و جامعتر به این واقعه و ابعاد آن پرداخت.»
این بخش از سخنرانی همچنین نشان میدهد که بر خلاف ادعای مسئولان بخش ایران عفو بینالملل، موسوی خود تایید کرده که جایی در میانهی فاجعه از آن مطلع شده و بیخبری او مربوط به شروع اعدامها با حکمی بوده که از عالیترین نهاد جمهوری اسلامی صادر شده، نهادی که اساسا نیازی نمیدیده برای تصمیمات خود به نخست وزیر وقت توضیح بدهد. با این همه ما باور و تاکید داریم که باید کمیتهی حقیقتیاب مستقلی شکل بگیرد تا ابعاد مختلف این جنایت عیان گردد و نوع و حدود مسئولیت هر فرد نیز روشن شود، نه این که مسئله به گونهای تبلیغ شود که آمران و عاملان و مباشران جنایت، همه در سایه پنهان بمانند و کسی که تاکنون هیچ گونه مدرکی علیه او کشف نشده، به یکباره مسئول اصلی جلوه داده شود؛ این در واقع همان موجی است که بخش ایران سازمان عفو بین الملل از دو سال پیش که فضای سیاسی در ایران آشفتهتر از همیشه شده است، سعی میکند به آن دامن بزند.
در پایان باید یادآور شویم که نهادی نظیر عفو بینالملل متعلق به یک گروه سیاسی خاص نیست، بلکه متعلق به تمام انسانهای آزادهای است که دغدغهی دفاع از حقوق بشر را دارند و از این رو انتشار گزارشهایی که چنین تحریفهای آشکاری در آن وجود دارد، ضربهای به این آرمان است. بنابراین، سازمان عفو بینالملل را موظف به اصلاح هر چه سریعتر گزارش و بیانیههای فوقالذکر در بخشهای مربوط به مهندس میرحسین موسوی و همچنین اعادهی حیثیت به شخص ایشان میدانیم.
با تشکر
به پیوست نظر دو کارشناس ارشد کنونی و سابق سازمان عفو بینالملل نیز ارسال میشود که هر کدام سالها در بخش ایران آن سازمان فعال بودهاند و نظرات آنها سخنان ما را تایید میکند.
امضاکنندگان:
۱- سیامک آرام (تحلیلگر و استاد دانشگاه هریسبرگ)
۲- آریا آرامنژاد (موزیسین و فعال اجتماعی)
۳- هاشم آقاجری (استاد دانشگاه تربیت مدرس و تاریخنگار)
۴- سید احمدرضا احمدپور (روزنامهنگار و فعال سیاسی)
۵- پیمان احمدی (فعال مدنی)
۶- بهمن احمدی امویی (نویسنده و روزنامهنگار)
۷- حسن اسدی زیدآبادی (روزنامهنگار و فعال سیاسی)
۸- سهیلا اصغری (فعال مدنی)
۹- علی افشاری (استاد مدعو دانشگاه جورج واشنگتن و پژوهشگر سازمان استاندارد دارو و مواد غذایی آمریکا)
۱۰- محمد جواد اکبرین (دینپژوه و روزنامهنگار)
۱۱- اردشیر امیر ارجمند (حقوقدان، استاد دانشگاه و مشاور ارشد میرحسین موسوی)
۱۲- سولماز ایکدر (روزنامهنگار)
۱۳- مسعود باستانی (روزنامهنگار)
۱۴- رسول بداقی (فعال صنفی/ عضو کانون صنفی معلمان)
۱۵- محمد برقعی (فعال ملی مذهبی)
۱۶- قربان بهزادیاننژاد (استاد دانشگاه و مشاور ارشد میرحسین موسوی)
۱۷- علیرضا بهشتی (عضو هیأت علمی دانشکدهی علوم انسانی و مشاور ارشد میرحسین موسوی)
۱۸- علیرضا بهشتی شیرازی (روزنامهنگار و مشاور ارشد میرحسین موسوی)
۱۹- رضا بهشتی معز (عضو انجمن فلسفهی فرانسه)
۲۰- حبیب الله پیمان (عضو کمیتهی رهبری «شورای فعالان ملی مذهبی» و از اعضای مؤسس و دبیرکل «جنبش مسلمانان مبارز»)
۲۱- زهره تنکابنی (همسر یکی از جانباختگان اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷)
۲۲- مهدی جامی (روزنامهنگار)
۲۳- سپیده جدیری (شاعر و فعال زنان)
۲۴- امیر خرم (فعال سیاسی)
۲۵- مازیار خسروی (روزنامهنگار)
۲۶- سروش دباغ (پژوهشگر عرفان، فلسفه و روانشناسی)
۲۷- مجید دُری (فعال مدنی)
۲۸- طیبه دهباشیزاده (همسر یکی از جانباختگان اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷)
۲۹- علیرضا رجایی (پژوهشگر جامعهشناسی سیاسی و فعال ملی مذهبی)
۳۰- احسان رضایی (فعال اجتماعی و ملی مذهبی)
۳۱- حسین رفیعی (استاد بازنشستهی دانشگاه تهران و فعّال ملّیمذهبی)
۳۲- حسین زمان (موزیسین و فعال مدنی)
۳۳- عیسی سحرخیز (فعال سیاسی و مطبوعاتی)
۳۴- محمد سهیمی (استاد دانشگاه، فعال سیاسی و از خانوادهی جانباختگان اعدامهای سیاسی دههی شصت)
۳۵- علی شاکری (عضو شورای «ابتکار شهروندان برای صلح» در دانشگاه ارواین، از اعضای مؤسس «اتحاد جمهوریخواهان ایران»)
۳۶- علی شریعتی (فعال مدنی)
۳۷- کیوان صمیمی (روزنامهنگار و فعال ملی مذهبی)
۳۸- ریحانه طباطبایی (روزنامهنگار)
۳۹- حمیدرضا عابدیان (فعال ملی مذهبی)
۴۰- علی فاتحی (مستندساز/سینماگر)
۴۱- مهدی فتاپور (از اعضای شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و مسئول کنونی هیئت سیاسی اجرایی اتحاد جمهوریخواهان ایران)
۴۲- پروین فهیمی (مادر شهید سهراب اعرابی (از جانباختگان سال ۸۸) و عضو «مادران صلح»)
۴۳- مهین فهیمی (همسر یکی از جانباختگان اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷)
۴۴- عزیز قاسمزاده (موزیسین، فعال صنفی، فعال ملی مذهبی)
۴۵- ابوالفضل قدیانی (فعال سیاسی)
۴۶- محسن کدیور (استاد دانشگاه و اندیشمند دینی)
۴۷- حسین کمالی (دانشیار مدرسه ادیان هارتفورد)
۴۸- فاطمه گوارایی (فعال حقوق زنان/ عضو شورای فعالان ملی مذهبی/ خواهر یکی از جانباختگان اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷ )
۴۹- مجتبی لطفی (روزنامه نگار و مسئول واحد اطلاع رسانی دفتر آیتالله منتظری)
۵۰- داریوش محمدپور (پژوهشگر علوم سیاسی)
۵۱- ملیحه محمدی (از اعضای سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و عضو خانوادهی یکی از جانباختگان اعتراضات ۸۸)
۵۲- مهدی محمودیان (فعال مدنی)
۵۳- سعید مدنی (پژوهشگر، جامعهشناس و فعّال ملّی مذهبی)
۵۴- عبدالله مومنی (فعال مدنیسیاسی)
۵۵- یاسر میردامادی (پژوهشگر دین و فلسفه)
۵۶- مهدی نوربخش (تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه)
۵۷- ن. نوریزاده (نویسنده و مترجم حوزهی سیاست)
۵۸- محمدامین هادوی (فعال دموکراسیخواه و نویسندهی حوزهی اقتصاد)
۵۹- حسین یزدی (فعال رسانهای)
۶۰- حسن یوسفی اشکوری (نویسنده، محقق، دینپژوه و روزنامهنگارِ ملی مذهبی)
اشتراکگذاری این:
- برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای چاپ کردن کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای به اشتراک گذاشتن روی لینکداین کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری روی Telegram کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- بیشتر
- برای به اشتراک گذاشتن در رددیت کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری روی تامبلر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاردن روی پینترست کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- کلیک نمایید تا روی Pocket اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری روی WhatsApp کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
نه