پورمزد کافی ( منظر)
(۳۰) “باغ روئینه”
به روی حادثه خندیدم
عجب ز من
عجب ز من
که لهیب هاویه دیدم و
نترسیدم
در آن سپیده ی خاموش
عجب نسیمی بود
که بوی گل یاسمن
ز شاخه ربود
عجب ز من؟
عجب ز گل
که با دهان خون آلود
هزار نغمه و ترانه سرود
از آن سموم
که بر این باغ نسترن بارید
صفوف گل فسرد و
سپاه شبنمین پاشید
عجب ز گل؟
عجب ز باغ
که به پوزه ی گراز آلود
شکست و
روئید و
باز آلود
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۶۱_ آمل
Facebook Comments Box