صادق قطب زاده؛ معمای بزرگ انقلاب اسلامی ایران
ویراستار بابک رفیعی
اینروزها دیگر کمتر کسی نام «صادق قطب زاده» را به یاد میاورد، اما او بدون شک یکی از تاثیرگذارترین رجال سیاسی اخیر بوده است. حدوداً ۳۸ سال از اعدام او میگذرد اما گرد و قبار زمان همچنان نتوانسته ماجرای سراسر رمز و راز او را محو کند.
میگویند متولد زمستان (۱۳۱۵ خ) بوده است. در دارالفنون تحصیلات مقدماتی را به پایان رسانیده، خیلی زود به اپوزیسیون حکومت پهلوی تبدیل گشته به سلک مصدقیون درآمده و بارها صابون زندان به تنش خورده، به ناچار در اواخر دهه سی(۱۳۳۰ خ) به امریکا مهاجرت میکند و رهبری انجمن اسلامی دانشجویان را به عهده میگیرد.
در جشنی که حکومت پهلوی در واشینگتون ترتیب داده بود، بر گوش سفیر ایران (اردشیر زاهدی) سیلی میزند و از خاک امریکا دیپورت میشود. مدتها سرگردان دنیا بود تا بالاخره در کانادا اقامت گزید، حال دیگر او یک انقلابی واقعی شده بود. قطب زاده یک بار در پاریس از تروری که منتسب به ساواک بود؛ جان سالم بدر برد.
بعدها شاه فقید ایران؛ محمدرضا شاه پهلوی، در آخرین مصاحبه زندگیش چند روز پیش از درگذشتش با دیوید فراست خبرنگار شبکه ا.بی.سی نیوز (abc news) انجام داد چنین گفت: من باور نمیکنم همه این کارها را خمینی به تنهائی انجام داده باشد، او حتی نمیداند پروتئین چیست! ولی مشاورینی دارد، به عنوان مثال همه ما دو نفر از آنها را به خوبی میشناسیم؛ ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده. قطب زاده دانشجوی بی استعدادی بود که از دانشگاه اخراج شد، گروهی او را عامل سیا و گروهی دیگر او را عامل کا.گ.ب میدانند.
بعد از اتفاقات خرداد (۱۳۴۲ خ) به کمک آیت الله خمینی میشتابد سپس به لبنان رفته در زمره هواداران امام موسی صدر به فعالیت میپردازد. نکته جالب اینجاست که؛ در همان زمان قطب زاده با دستگاه امنیتی حکومت معمر قذافی در لیبی همکاری میکند. این همان سرویس امنیتی ست که درست پیش از انقلاب اسلامی در ایران، امام موسی صدر (استاد معنوی قطب زاده) را میرباید و تا این لحظه هم، هیچ خبری از ایشان در دست نیست. پس از پیروزی انقلاب، قطب زاده برای آزادی امام موسی صدر تلاش فراوان میکند ولی بخش عمده آن تلاشها هرگز فاش نشد.
آیت الله خمینی ساکن نجف است و آقای قطب زاده مدام با چمدانهای مملو از دلار به دیدار ایشان میرود. کسی نمیداند قطب زاده این پولها را از کجا میاورد، هزینه های مبارزه از این طریق تامین میشود.
سید مصطفی خمینی (فرزند اول آیت الله خمینی که بعدها کشته شد)؛ به این پولها اعتراض میکند، حتی در یکی از دیدارها با قطب زاده درگیری فیزیکی پیدا میکند اما آیت الله خمینی جانب قطب زاده را گرفته حتی بر سر دو پسر خود فریاد میزند که: «صادق، بیش از شما فرزند من است». این مسئله سبب ساز کینه عمیق فرزندان آیت الله نسبت به قطب زاده میگردد.
در خلال اجلاس گوادالوپ که در مکزیک برگزار شد، رهبران کشورهای غربی دور هم گرد آمده، تصمیم میگیرند که دست از حمایت شاه بردارند اما در عوض حکومت برآمده از انقلاب را به رسمیت بشناسند؛ آقای قطب زاده به نمایندگی از کمپین آقای خمینی در این اجلاس شرکت میکند و با نبوغ خود از دولتهای غربی امتیازات زیادی به نفع انقلابیون میگیرد.
در دوره اقامت در پاریس هم آیت الله خمینی بدون مشورت با قطب زاده و ابراهیم یزدی حتی آب هم نمیخورد، در پرواز انقلاب به تاریخ ۱۲بهمن ۱۳۵۷ قطب زاده تنها کسیست که اجازه میابد در طول سفر پر التهاب، در کنار آیت الله بنشیند؛ حتی وقتی که خبرنگاری از احساس آیت الله میپرسد که بعد از پانزده سال قدم بر خاک میهن می نهد و آیت الله پاسخ میدهد: هیچی! قطب زاده خیلی سعی میکند در مقام ترجمه این جواب نابخردانه را رفع و رجوع کند ولی موضوع از چشم خبرنگاران پنهان نمیماند.
آیت الله خمینی همواره معتقد بود که مهمترین رکن هر حکومت، رادیو و تلویزیون آن است. بنابراین قطب زاده که بیشترین وثوق را به او داشت بر مسند اداره رادیو و تلویزیون انقلاب گماشته شد.
نظرات ضد و نقیضی در مورد عملکرد وی در این سمت وجود دارد، اما گروههای تندرو و متعصب مذهبی، برنامه های تلویزیون قطب زاده را مخرب تر از برنامه های تلویزیون طاغوت میپندارند لذا چندین مرتبه شکایت به نزد امامشان میبرند.
به نظر میرسد که قطب زاده رابطه چندان خوبی با مهندس مهدی بازرگان و دولت موقت او نداشت لذا عباس امیرانتظام چندین بار بر علیه تبلیغات غیر مسئولانه تلویزیون تحت امر قطب زاده علیه دولت موقت، گله میکند.
در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان موسوم به پیرو خط امام، سفارت امریکا را به اشغال خود در می آورند، بحران جهانی بالا میگیرد، ایران کانون توجه دنیا میگردد. در آن زمان ابوالحسن بنی صدر سرپرستی وزارت امور خارجه را به عهده داشت؛ بنی صدر در این مورد میگوید: من قطب زاده را در فرودگاه دیدم و به او گفتم: بالاخره کار خودت را کردی؟ جواب داد: من کاری نکردم. به او گفتم: این گندیست که خودت زدی خودت هم جمعش کن و بدین ترتیب پست وزارت امور خارجه را به او محول کردم.
پرسش اینجاست که چرا دکتر بنی صدر، قطب زاده را مسبب این اتفاقات میداند!؟ تردیدی نیست که قطب زاده برای آزادی گروگانها و استرداد شاه (فقید) تلاش بسیار کرد.
در آن روزها قطب زاده سرشناسترین فرد ایرانی به شمار می آمد، روزی نبود که در رسانه های بین المللی ظاهر نشود و در مورد بحران پیش آمده به مصاحبه نپردازد. مقامات امریکائی هم حساب خاصی روی قطب زاده باز کرده بودند چون میدانستند که وی علاوه بر وزیر امور خارجه، فرزند معنوی امام نیز هست. قطب زاده با هماهنگی آیت الله خمینی ملاقاتهای محرمانه زیادی با مقامات امریکائی داشت که بعدها مقامات جمهوری اسلامی همین ارتباطات را به عنوان سند خیانت او معرفی کردند.
قطب زاده در اولین انتخابات ریاست جمهوری نامزد میشود ولی از رغیب خود آقای بنی صدر شکست میخورد و از همانجا ستاره اقبال وی نیز رو به افول میرود.
آیت الله بهشتی حزب جمهوری اسلامی را پایه ریزی میکند و رفته رفته به قبضه قدرت و حکومت دست میزند، بسیاری پاکسازیهای (و ترورهای) اول انقلاب را به بهشتی و حزبش نسبت میدهند؛ هرآنکس که با این حزب و اصل ولایت فقیه مخالفت میکند به تیر غیب گرفتار میشود از آیت الله طالقانی تا قرنی و مطهری و مفتح و … همه حذف میشوند.
قطب زاده که از به قدرت رسیدن تازه واردین گمنام، خونش به جوش آمده بود سر ناسازگاری با مسئولین را گذاشته به حزب جمهوری اسلامی و یکه تاز آن «آیت الله بهشتی» میتازد. متعاقبا مکالمات تلفنی قطب زاده شنود میشوند و توسط آقای قدوسی دادستان کل انقلاب دستگیر میشود اما رغیبان دیروز او مانند آقایان بنی صدر و بازرگان و سامی به حمایت از او میپردازند، چرا که میدانند بدین نحو انقلاب به کجا خواهد رفت. در سطح جامعه علی الخصوص اربابان جراید نیز از او حمایت گسترده ای میکنند و تحت تاثیر این فشارها ناگزیر قطب زاده آزاد میشود ولی این تازه آغاز ماجرا بود.
در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ خبر دستگیری قطب زاده به جرم کودتا علیه جمهوری اسلامی و ترور آیت الله خمینی، جهانیان را به حیرت درآورد. عنوان میشود که کودتاگران مقادیر زیادی مواد منفجره در اطراف بیت آیت الله خمینی (جماران) به قصد ترور ایشان دفن کرده بودند.
نورالدین کیانوری؛ دبیر کل حزب توده ایران در این مورد چنین میگوید: ما از قصد توطئه قطب زاده آگاه شدیم و دو نفر از افسران حزب به نامهای سرهنگ عطاریان و سرهنگ کبیری را در ستاد کودتاگران نفوذ دادیم و اخبار را به صورت منظم به اطلاع آقایان خامنه ای و رفسنجانی میرساندیم تا درست چند ساعت مانده به کودتا قطب زاده دستگیر شد.
جالب اینجاست که وزیر اطلاعات (امنیت) نه تنها اسمی از آن دو افسر نمیبرد که بلافاصله آنها را اعدام میکند.
حاج احمد آقا پسر آیت الله خمینی به ملاقات قطب زاده در زندان میرود، در این رابطه آیت الله منتظری در خاطرات خود مینویسد: روزی حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالیکه آقای حاج سید علی نیز حضور داشت؛ با نحو تهدید آمیزی گفت: امشب قطب زاده در تلویزیون مطالبی راجع به آقای شریعتمداری میگوید، شما مراقب باشید حرفی نزنید و چیزی نگوئید! بعد شب مصاحبه قطب زاده پخش شد و در این راستا بود که سراغ آیت الله شریعتمداری رفتند و من از صحت و سقم قضایا بی اطلاع بودم و هستم، بعدا شنیدم؛ آقای حاج احمد آقا در زندان به سراغ قطب زاده رفته به او گفته: شما مصلحتاً این مطالب را بگوئید و اقرار کنید، بعد امام شما را عفو میکنند. اما بالاخره او را اعدام کردند و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که ماجرای ریختن مواد منفجره در چاه کنار محل سکونت مرحوم امام به کلی جعلیست و واقعیت نداشته است. منظور تنها درست کردن پرونده برای مرحوم شریعتمداری بوده است.
فراموش نکنیم که همین آیت الله شریعتمداری در سال (۱۳۴۲ خ) با دادن درجه اجتهاد و مرجع تقلید به آقای خمینی جان او را از خطر اعدام نجات داد.
روزنامه های آن زمان برای اثبات فساد اخلاقی قطب زاده نوشتند: قطب زاده درحالیکه با معشوقه فرنگی خود در منزل بود دستگیر شد. آن خانم در واقع نامزد قطب زاده بود به نام «کرول جروم» اهل کانادا و خبرنگار شبکه سی.بی.سی بود، وی بعدها کتابی در مورد قطب زاده نوشت به نام «مردی در آینه» و خودش در این مورد چنین میگوید: صادق میدانست به سراغش خواهند آمد؛ به او گفتم: من و دوستانم کمکت میکنیم و ترا از کشور خارج خواهیم کرد اما او پاسخ داد: این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم، من مقصر هستم، میمانم و با سرنوشتم روبرو میشوم. وقتی سوار ماشین شد تا او را ببرند هرگز نمیدانستم که دیگر او را نخواهم دید، هرگز باورم نمیشد آیت الله پسر خود را بکشد.
قطب زاده در مرداد همان سال(۱۳۶۱ خ) محاکمه شد و در بیست و پنجم شهریور ماه به جوخه اعدام سپرده شد تا هم اثباتی بر خورده شدن فرزندان انقلاب، توسط خود انقلاب باشد و هم ناگفته های فراوان انقلاب اسلامی ایران را با خود به گور برده باشد.
مهم قابل توجه
انقلاب اسلامی در یک نگاه
نگاهی جامع و خلاصه
————————————–
با سلام
ریشه انقلاب اسلامی چه کسی و چگونه بود ؟؟
جواب : اقناع قدرتهای جهانی به انقضا حکومت پهلوی و حکومت جدید.
عامل محوری اقدام : هماهنگی و توافق قدرتهای جهانی –
اقناع کننده گان قدرتهای جهانی : صادق قطب زاده دکتر یزدی و اتحادیه دانشجویان ایرانی خارج کشور و افراد صاحب نفوذ در محافل و لابیهای غرب و ایالات متحده ، که در فرایند چند ساله توانستند قدرتهای جهانی را به پایان دادن به حکومت پهلوی راضی کنند.
مجری : دولت کارتر در ایالات متحده ، که نقش بهترین دویت و پشتیبان پهلوی را داشت. در خروج شاه
و دولت فرانسه در اوردن ایت الله خمینی
گزینه جانشینی پهلوی : روحانیت با پوشس ایت الله خمبنی که بر اثر سالها تلاش سرویس های امنیتی روسی برای استیلا بر ایران با ابزار روحانیت زمینه سازی شده و اموزش دیده بودند و توسط قطب زاده یزدی و غیره به غربیها شناسانده شده بود.
نتیجه : غلبه روسها در استیلا بر سایر بازیگران غربی با نابودی قطب زاده و … و به قدرت رساندن مهره هایشان تا کنون.
مردم ایران : بی اثر هم در بردن شاه و هم در اوردن آیت الله خمینی
دکتر ستار بیژکی
استاد دانشگاه