پورمزد کافی (منظر)
(۷۴)
باران چنین
که میعاد کبوتر و آینه
در مدار تار خاکستری آش
خاموش است
باران چنین
که روشنی روز را
به هاشور خویش میبندد
باران
چنین بی واهمه نیز
تصویر انحنای گونه های تو نیست
به گاه اشک
چرا که
پیشتر هنگام
مادران عزادار خفته اند
اشکآلود
مغرور کولیان عاشق
به خاک اوفتاده
در نشیب شب
بر این مقام
صف خونین آلاله ها
مخمل بهار نیست
تجلی بیرحم حادثه
در سایه سار وحشت است
آه با که گویم؟
که ام
جان از این شب دژم چه شنفت؟
با که ام بباید گفت؟
که مرا
چگونه از تمام جهان
این شب سترون
به خاموشی ی خویش نهفت
یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۶۷ آلمان
۴ فوریه ۱۹۸۹