نلسون ماندلا
بابک رفیعی
نلسون ماندلا؛ بدون شک یکی از تاثیرگذارترین و محبوب ترین شخصیتهای تاریخ سیاسیِ عصر حاضر به شمار میرود. از معدود انقلابیونی که پس از پیروزی انقلابش، سد راه آینده نشد، نه دیکتاتور شد و نه فرزندانش را بلعید، بلکه حتی راه را بر دیکتاتوری رنگین پوستان نیز بست. کسی نمیداند دنیای سفیدپوستان بدون جمله معروفش: «میبخشیم اما فراموش نمیکنیم» چگونه میتوانست از زیر سایه شرم آپارتاید و برده داری برون آید.
مسئله ای که در مورد ماندلا ماندگار شد، طراوت روح ماندلا بود، پیروزی او بر نَفسِ خشم و خشونت؛ روحیه ای که ماندلا احتمالا مرهون صیغل یافتن و تکاملش در سیاه چالهای زندان بوده است.
فراموش نکنیم که نلسون «راه طولانی آزادی» را با مبارزه مسلحانه و مشخصا با کُشتن آغاز کرد و برای آن به زندان رفت اما بعدها طی ۲۷ سال زندگی در حبس فرصت یافت به کُنهِ شومِ خشونت و آثار مخرب آن بیندیشد و از پی آن برآمد تا به قول حافظ «طرحی نو براندازد»*. زندان آدمی را به تفکر وامیدارد؛ دیوارهای زندان ترا هر روزه به محاکمه میکشند و دادخواهیِ خود، از خویشتنِ خویش را در آن مکان چاره ای نیست.
ماندلا؛ نه با خشونت که با غلبه بر خشونت موفق شد بساط تبعیض نژادی را از سر کشورش بازکند و زمانی بزرگ شد که توانست هر دو نژاد سیاه و سپید را زیر یک بیرق از گزند تنفر و انتقام در امان بدارد؛ بیرقی از جنس «رنگین کمان»!
ماندلا سه بار ازدواج کرد ولی رد ِپای همسر دومش «وینی» را محسوس تر میتوان بر قلب و روحش مشاهده کرد. خودش در مورد «وینی» میگوید: او [وینی] زیبا بود و جوان و پر از احساس و من یک زندانی بنابراین کاملا قابل فهم و درک است! (اشاره به ماجرای بدعهدی «وینی» در زمانی که وی در زندان بود).
شاید نقطه عطف شخصیت ماندلا کنار کشیدن او از صحنه سیاست بود در شرایطی که هنوز مقبولیت قابل توجهی در جامعه آن روز افریقای جنوبی داشت. نمونه بارز خداحافظی در اوج که همه سیاستمداران آرزوی آنرا دارند ولی معمولا در موقع مقتضی بنابر خواهش دل قادر به انجام آن نیستند.
در باب کناره گیری ماندلا از قدرت یکی از دوستان و وزرای سابق او [وزیر مسکن] اینچنین میگوید: او به همه دروغ گفت تا از زیر بارِ مسئولیت فرار کند؛ او گفت کنار میرود تا به کشاورزی بپردازد ولی دروغ میگفت او میرفت که با مردمش ِآنگونه که می پسندید زندگی کند؛ نه آنگونه که مسئولیت از او انتظار داشت.
و کلام آخر اینکه؛ «او خود را از مردم میدانست، نه بَر مردم»
باقی بقایتان
لندن؛ 06/12/2013
* حافظ؛
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم