به بهانه ی سال نو و بهاری دیگر، جمشید گشتاسبی

به بهانه ی سال نو و بهاری دیگر

متن زیر را ده سال پیش در فیس بوک نوشتم و امروز می بینم انگار همچنان بر بال آرزویی کهنه سوارم:

[بهار اومد. اما نوروز نه! بی تعارف بیاید بهار طبیعت را شادباش بگیم اما سال نو  را نه، که سال وقتی نو میشه که دروغ و دغل، فقر و فاصله، زور و سانسور نباشه. گول نزنیم خودمونو. تقویم نو چه ربطی به دل شاد داره؟!

 وقتی فکرشو می کنم، می بینم چه فاصله ی دور و دراز و بی رحمانه ای با دل شاد گرفته ام؛ درواقع همه گرفته ایم! 

از اون وقتا میگم که “تلویزیون ملی ایران” هنوز  نیومده بود و تو خونه به “رادیو نفت ملی” گوش می دادیم.

پیش از عید، پدر، ما سه برادر را می برد “لین یک احمد آباد” فروشگاه آقای “خرم روز”. سه دست کت و شلوار  از یه جنس و یه رنگ برامون می خرید. شاید بعدها با همین چیزای ساده آدمای برابری طلبی شدیم. سه جفت کفش پشت باز تبریزی، نشونه ی اوج دوراندیشی اقتصادی پدر بود، چرا که معتقد بود بچه رو به رشد است و پا که بزرگتر شود در کفش پشت باز جای مانوور دارد، چنانکه جیب بابای بچه هم!

یادش بخیر عید مبارکی، منزل مرحوم سید داوود همکار پدر،  شیرینی های عید که فقط عیدها میومد تو خونه. و راستی سالی یه بار آجیل خوری چه مزه ای داشت!

همون روز اول عید با رخت نو می رفتیم تو کوچه. حکایت همه هم تقریباً همین بود. برای همین هم یه جوری انگار نوشدن را حس می کردی. ننه مون وقتی مرد همسایه را می دید مثل جن ترسیده از بسم الله قایم نمی شد. سلامی و علیکی، تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و خوشحالی برای خانواده های هم. روسری مادر هم اگر چُس مثقال عقب رفته بود دنیا کُن فیکون نمی شد.

اون روزا حس می کردی به آرومی داری وارد جهانی نو می شی. همه چیز رو به رشد بود. گیرم همه اش جهش نبود. خلاصه که نو شدن و نو بودن را می شد کم و بیش حس کرد تا اینکه یه سونامی آسمونی اما از روی زمین، همون دور و برای خودمون اومد که در یک کلام ضد نو، شادی و طراوت بود. همه چی عوض شد. معنی های جدید اومد و همه ی شادی ها را برد…. این طور نبود؟!

اینکه ما به رسم نیاکان، هر سال بهار را خوشامد گفته و به فرمایش و فتوا  اعتنا نمی کنیم باعث نمی شود نرنجیم و ننالیم که شادی ها رو از ما گرفتند. رفاقت، معرفت و مروت را از کوی و برزن ربودند.

… نگوئید سیاه می بینم. اتفاقاً دلم از سیاهی به ستوه اومده. می خوام سپیدی رنگ غالب باشه. امید که سال نو سال سپیدی باشه. سال شادی. سال آزادی.

اگر چنین شد و چنین باشد با همه ی وجودم فریاد می زنم: مبارک.]

حال پس از ده سال، هنوز امیدوارم بهار ، تنها در تقویم و در اخبار  اداره هواشناسی محبوس نباشد. در ذره ذره ی فضای زندگی ایران و ایرانی ظاهر شود و استمرار یابد.  

بهار 1400 

Facebook Comments Box

About اختر نیوز

Check Also

جان منوچهر بختیاری زندانی سیاسی در خطر است!

‎هم میهنان عزیز! ‎جان “منوچهر بختیاری” زندانی سیاسی در خطر است! ما خواهان پایان اعتصاب …

برای حقوق بشر ایران در حمایت از آهو دریایی

همبستگی رمز پیروزی بیانیه مشترک حزب آزادی و رفاه ایرانیان به همراه ۲۸ نهاد دیگر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *