بوسه مرگ
افسانه رستمی
وقتی خانهات ناامن میشود و جایی برای ماندن نداری. وقتی بیگانگانِ اشغالگر، هوای خانهات را مسموم کرده باشند و جواب هر اعتراضی گلوله باشد و زندان. وقتی تمام آرزوهایت خلاصه میشود در یک کلمه «سفر»، گریزی نیست جز اینکه کولهبار کوچکت را بر میبندی، دل از تمام دلبستگیهایت برمیکنی و قدم بر مسیری میگذاری که به روشنی میدانی که در یک سویش مرگ به انتظارت نشسته و در سوی دیگرش تا ابد آوارگی و درد بیدرمانِ غربت. اما با علم و آگاهی از تمام ناملایمات، به راهت ادامه میدهی و با خود میگویی که هرگز باز نخواهم گشت زیرا کسی در این خانه ماتمزده انتظار بازگشتم را نمیکشد. رنجور و مأیوس کولهبارت را برمیداری و گم میشوی در غبار جادهای که ابتدایش خانهات است و انتهایش یک دنیا آزردگی و پریشانی.
مسیری که در امتدادش، گرگهای درنده با دندانهای تیز به کمینت نشستهاند؛ عدهای با نام پر طمطراقِ حقوق بشر، عدهای به نام حمایت از آوارگان و البته دیگرانی هم هستند که با تأسیس انجمنها و سازمانهای گولزنک، برای دردهایت کیسه دوختهاند که هر چقدر رنجورتر باشی کیسههایشان برایت گشادتر میشود، اما دریغ از مرهمی که برای تَسلای دردت بر زخمت بگذارند.
از درد تنهایی و بیچارگی، سُفرهی دلِ پر از زخم خود را میگشایی برای سازمانهای بیخاصیت و مردمفریب. چنان پا به پایت به پهنای سازمانهایشان با تو اشک میریزند که باور میکنی جای تمام بیکسیهایت را پر خواهند کرد؛ که باور میکنی گوشهایی برای شنیده شدن حرفهایت پیدا کردهای و دستی برای یاری گرفتن یافتهای. اگر زن باشی و جوان، که دندان گرگها چنان برقی از سر شادی میزند که چشم حقیقتبینت را کور میکند و اگر هم مرد باشی، به گونهای دیگر گوش احساساتت را میبُرند.
در این راه اما، تمام امیدهایت به لطف همین فعالان، مدافعان و مشاوران، با وعدههای دروغین و پُزهای جذاب حقوق بشری، یکی پس از دیگری نابود میشنود. سرخورده، آواره و واماندهتر از پیش، به دریا میزنی و تنها به یک چیز میاندیشی؛ «یا میرسم یا میمیرم»؛ چون میدانی که راه سومی برایت باقی نمانده. بازگشت به خانه مساوی است با مرگ و در مقابل، ماندن در کشوری که تمام مسیرهای نجات را برایت به بنبست رسانده هم یعنی، مرگ تدریجی. پس دوباره کولهات را برمیداری، به دریا میزنی و بوسه میزنی بر لبان مرگی که در قعر دریا به انتظار بلعیدن آرزوهایت نشسته.
دریاها به نیکی میدانند رازهای سر به مُهر مسافران آواره را و ماهیان جشن میگیرند با تکههایی از وجود ناامید آوارگان غوطهور در پهنهی دریا که هرگز رنگ خوشبختی و آرامش را ندیدهاند. در نهایت تنها این کولهپشتیهای ساده و بیریا و پر از خاطره هستند که تا ابد در سکوتِ ژرفای دریاها آرام میگیرند و آرامش را تجربه میکنند.
Facebook Comments Box
علی افشاری: سخن لاریجانی خلاف واقع است
یوسفیاشکوری: علی لاریجانی دروغ میگوید
https://www.zeitoons.com/87610
لیست مزدوران روسیه ( مارکسیست فدایی ، توده ای ، ملی مذهبی های بچه کون انها ) را نگاه کنید همه اینها از ۲۱ سال پیش تا به امروز هیچ تغییری نکرده اند ، امریکا ستیزان روسی که رفتند المان ، با المانیها ساخت و پاخت کردند تا ملاهای روسی بتوانند با فریب اروپا سر پا بمانند
همه ماجرای بد و بدتر انجا بود
ان خانم هم حزب کمونیست کارگری بود ، شریک خود اینها ، هنوز هم هستند در المان کارشان فریب دادن غرب است و مبارزه انها با سروش است و امریکا و دموکراسی ، کیر پوتین و استالین و لنین را بیش از توده ایها و فدایی ها ساک میزنند
همین ها وقتی شاهرودی رفت انجا ، جنجال کردند که در المان جلوی پنهان کاری مرکل و فرار دادن شاهرودی می ایستند ، هیچ غلطی نکردند
همه توده ایها و فدایی ها در برلین و بن و فرانکفورت هستند برای ملاها جاسوسی و مجلس ارایی میکنند
این اشکوری آخوند توده ای اصلا کجا با این نظام بعثی روسی ، مخصوصا باند خلقی ها ( موسوی، خوئینیها ، رفسنجانی ، محتشمی پور ) مخالفت کرده ؟ علی افشاری رفته واشنگتن ، امریکا ستیزی و ساک زدن کیر روسیه و به همراه توده ایها و فدایی ها بد و بدتر پیاده میکنند .
اما علی لاریجانی
تا به امروز هیچ کس علیه او در باندهای خلقی سخنی نگفته چون او مزدور سپاه ، مورد علاقه اسد و مرکل بوده و هست . اینها هم برای او جایگاه ویژه قائلند ، چون با تعامل همواره مخلف بوده ولو ظاهری ! علی اب نبات یادتون هست ، اما چرا امروز یکدفعه جنده های روس مخلف او شده اند ؟
چون معلوم شد که علی اب نبات ، تروریست روسی ، غزه ، المان مرکل و اسد ، که ایرانی هم نیست (عراقی است ) و سه برادر این رژیم را سالها گردانده اند ، به اندازه رفسنجانی خیانت کرده اند ، حالا مثل رهبر متوهم مالیخولیایی روسی ، هوس جین پینگ کرده تا اب نبات او را ساک بزند .
این یعنی عبور از خط قرمز فراماسونری مارکسیست های روسی !
مارکسیست های روسی نمی خواهند کسی که به چین چراغ میدهد : رهبر یا رئیس جمهور باشد .
همه دعوای مزدوران روسیه با علی خامنف یکدست و اب نبات علی عراقی بر سر همین موضوع است ، وگرنه اینها خودشان یک پا کیر ساک زن قهار هستند ، منتها به نوع روسی ان عادت دارند .
اشکوری ، دولت ابادی ، رئیس دانا ، سحابی ، افشاری ، …..
این سرکوهی و برزگر توی کلاب هاوس چه میکنند ؟
کیر روسی ساک میزنند !