چرا پنجم خرداد (26می) در تاریخ ایران روز مهمی است؟
فرشید خدادادیان
پنجم خرداد سال1287خورشیدی برابر با 26می 1908 میلادی، سالروز به نتیجه رسیدن اکتشاف نفت در ایران، از فراز دکل چاه شماره یک مسجد سلیمان و آغاز عصر نفت در ایران و خاورمیانه است. نگاه به موضوع نفت در تاریخ ایران شوربختانه همواره با دوگانه ی”بلا”یا”طلا”مورد بررسی قرار گرفته است. بدیهی است تاثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و البته زیست محیطی ناشی از”نفت”برای ایران و ایرانی، دلیل اصلی این دوگانه سازی اشتباه است، غافل از اینکه هستند کشورهایی هم که مانند ایران”نفت”دارند، اما بلا زده نیستند!
یکصد و سیزده سال از نفتی شدن ایران می گذرد و چراغ جادوی نفت همچنان روشن است. یکصد و سیزده سالی که با مدرنیزاسیون نقطه ای دورافتاده از مرکز شروع شد، اما منجر به “مدرنیته” نشد! یکصد و سیزده سالی که ایران به دلیل داشتن نفت مجبور شد در دو جنگ عالمگیر دخیل شود. در شهریور 1320 اشغال شود و پل پیروزی باشد و پس از آن و در روزگار معاصر نیز هشت سال جنگ با همسایه جنوب غربی خود را تحمل و از جداشدن خوزستان نفت خیز جلوگیری کند! یکصد و سیزده سال درآمد کم و بیش نفتی و بی نیازی کم و بیش حکومت ها و دولت ها از “مالیات” و به تبع این بی نیازی، بی نیاز به پاسخگویی و دموکراسی! یکصد و سیزده سال حرکت در مسیر اقتصاد تک محصولی و وابستگی به سیال سیاهی که از کنفرانس تهران تا کنفرانس گوآدلوپ و از دادگاه لاهه تا نشست های وین پاشنه ی آشیل و چشم اسفندیار حکمرانی و سیاست ورزی در ایران بوده و هست!
با تامل در چنین موارد و بزنگاه هایی از تاریخ ایران است که در می یابیم؛ چرا پنجم خرداد در تاریخ ایران روز مهمی است؟
قرارداد “دارسی”، رانتیه ی شهر لندن با اصرار”رینولدز”، سرمهندس و نماینده ی مقیمش در ایران به نتیجه رسید. کار، کار انگلیسی ها بود و خرداد1287 در عین اینکه آغاز عصر نفت در ایران بود، بنوعی آغاز بی اعتمادی ایرانیان به هموطنان دارسی و رینولدز نیز بود! امری که تا امروز نیز ادامه دارد و البته هموطنان یا حداقل سیاستمداران و حاکمان دیار دارسی و رینولدز نیز در آن بی تقصیر نبوده اند!
“جک استراو”،دیپلمات کهنه کار انگلیسی در اثر خواندنی خود آورده است، دیپلمات های انگلیسی همیشه به شوخی به هم می گویند،ا یران تنها کشور دنیاست که بریتانیا را هنوز یک ابرقدرت می پندارد، اما برای مردم ایران که سابقه دویست سال دخالت سیاسی این کشور را در حافظه تاریخی خود حفظ کرده اند،این اصلا شوخی نیست.(1)
اگر نگاهی بی طرفانه و به دور از تعصب به روابط بین الملل و حضور قدرت های البته استعماری در ایام اکتشاف نفت در ایران داشته باشیم، بهترین کلید تحلیل را همچنان اثر مرحوم حائری در اختیار پژوهشگر می گذارد که ورود و حضور قدرتهای استعماری را چنانچه در لغت”استعمار” مستتر است، دارای دو رویه ی بهره برداری از کشور مستعمره و به موازات آن “عمران” و آبادانی در جنبه های مختلف فرهنگی و تمدنی کشور و منطقه ی میزبان عنوان نموده است.(2) گو اینکه با گذشت بیش از یکصد و سیزده سال از آغاز فعالیت های نفتی در ایران، همان ابنیه، تاسیسات و تجهیزاتی که توسط استعمارگران ایجاد شده، اعتبار و منزلت ما در حوزه ی میراث صنعتی هستند. نکته قابل تامل در این زمینه این است که حتی حضور نظامی انگلیسی ها در هنگامه ی اکتشاف نفت نیز برای تامین امنیت کاوشگران و دارایی سرمایه گذار بوده است!
“سرآرنولد ویلسون”، افسر مراقب گروه کاوشگران که شاهد و ناظر فعالیت های اکتشافی و به نفت رسیدن چاه شماره یک مسجد سلیمان بوده، در این زمینه در یادداشت های خود آورده؛…وزارت خارجه واقعا از خود درایت نشان داده و گارد محافظ را برای حراست به اینجا (جنوب غرب ایران) فرستاد، زیرا در صورت عدم امکان ادامه ی کار مردم محلی ضرر زیادی به کمپانی صاحب حق کشف نفت، دولت انگلیس و دولت ایران می رسانند.
در واقع هنوز برای ما مشخص نیست در صورت کشف نفت در این مدت و با ایجاد “شرکت-شهر” های نفتی و ساخت تاسیسات فرهنگی و اجتماعی در ایران و منافع حاصل از آن ، چه تحولی در منطقه به وجود آید و عکس العمل مردم محلی و دولت ایران چگونه خواهد بود. (3)
در چنین شرایط زمانی و مکانی بود که نفت از فراز دکل چاه شماره یک مسجدسلیمان فوران کرد و آوازه ی آن را به سراسر ایران رساند.
اکتشاف و بهره برداری از نفت اتفاقی بود که بواسطه واگذاری یک امتیاز به یک تبعه ی بریتانیا آغاز گردید. سرمایه گذار بهره ی خود را برد و عمارت های صنعتی و خدماتی خود را ساخت و ایران و ایرانی نیز بواسطه این حضور و فعالیت با مظاهر مدرن آشنا و از آن بهره برد و اگر آنگونه که بایسته و شایسته بود از اعطای این امتیاز سهم نبرد نیز بیش از هرچیز باید عوامل درونی خود را جستجو کند!
شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در آن مقطع نیز قابل توجه است. مظفرالدین شاه قاجار، میراث دار پدرتاجداری بود که جان خود را فدای استبدادش کرد و فرزند کهنسال، داناتر از آن بود که به خواست جریان روشنفکر مبنی بر مشروط کردن شاه به قانون تن ندهد. بدین ترتیب بود که جریان مشروطه خواهی ایران به فرجام رسید و مظفرالدین شاه به فاصله کمی پس از امضای امتیاز نامه دارسی، فرمان مشروطیت را نیز در چهاردهم امرداد سال1285خورشیدی صادر نمود تا دوسال مانده به نفتی شدن ایران در خرداد1287، سلطنت”ظل الهی”سلطان در ایران، مشروط به قانون شود. برخلاف کلان روایت عقب افتادگی ایران و ایرانی در عرصه ی فکری، همزمانی این دو رویداد مهم در ایران بیانگر این است که اندیشه ورزان ایران در آغاز راهی دشوار برای تحقق دموکراسی که یکی از مظاهر زندگی مدرن بوده قرار داشتند.
پس از امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه، از بین سران مشروطه مجلس موقتی تشکیل شد. این مجلس موقتی تا تشکیل مجلس منتخب، هفته ای دو روز تشکیل جلسه می داد و از طرف این مجلس دوازده نفر مأمور نوشتن نظام نامه انتخابات مجلس شدند. پس از تدوین نظام نامه، انتخابات در 25 شهریور1285خورشیدی در تهران برگزار و 60 وکیل از سوی تهرانی ها عازم مجلس شورای ملی شدند. کمی بعد، انتخابات در دیگر شهرستان ها هم برگزار و مجلس شورای ملی تشکیل شد. مجلسی که فرزند مستبد مظفرالدین شاه و میراث دار او در سلطنت تحمل آنرا نداشت و فرمان به توپ بستن و آغاز استبداد صغیرش را داد! ایرانیان با تلاشی مجدد در احیای حکومت قانون کوشیدند. تلاشی سخت که اتفاقا گروهی از بختیاری که در خرداد1287 شاهد فوران نفت از فراز دکل چاه شماره یک میدان نفتون بودند، یک ماه بعد و در تیرماه همان سال سرنوشت ساز شنیدند که هم تبارانشان در خیابان های تهران، پایان استبداد صغیر را با ساز و کرنا (آلات موسیقی فولکلور و حماسی غنایی بختیاری ها) جشن گرفتند.
ویلیام مورگان شوستر، مستشار مالیه ی امریکایی که در همان ایام به دعوت مشروطه خواهان در ایران حضور داشت، در توصیف آن دوران می نویسد؛ بدین سان استبداد دیرینه ی شاهان جای خود را به نظاماتی قانونی داد که البته خود از بسیاری جهات ابتر بود.(4)گرچه تجربه مجلس در ایران به ظاهر تجربه ی موفقی نبود، اما نکته قابل تامل این است که تشکیل مجلسی برای شور و مشورت در ایران ریشه ای کهن تر از جریان مشروطه خواهی نیز داشت و ایرانی که در کلان روایت های تاریخی سنت زده، عقب افتاده و ویران توصیف می شود از سال 1263خورشیدی یعنی بیست و دوسال پیش از صدور فرمان مشروطیت دارای مجلس وکلای تجار بود.(5)
ایران در کلان روایت مذکور، ویران و سنت زده، یکسال پس از صدور فرمان مشروطیت و در آستانه ی اکتشاف نفت در ایران دارای هنرستان فنی نیز بود! میرزا محمود خان احتشام السلطنه وزیر مختار نیک اندیش و خوش فکر ایران در برلین توصیه کرد که با نیم نگاهی به آموزش های فنی حرفه ای و مهارتی کشور آلمان،مدرسه ای دولتی تاسیس شود و این پیشنهاد را وزارت فرهنگ و جمعی از روشنفکران به دربار مظفرالدین شاه تقدیم کردند تا با همکاری دولت های ایران و آلمان در تهران دایر شود (6) این هنرستان نیز همزاد اکتشاف نفت در ایران است و نکته جالب اینکه دکتر عبدالله انتظام، دومین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران نیز دانش آموخته ی همین هنرستان بود. با وجود این، ایران و ایرانی بدلایلی چند از جبر جغرافیا گرفته تا فرهنگ و باور کمتر توانست”مدرنیزاسیون”ناشی از نفت را پل رسیدن به”مدرنیته”نماید! چالشی که جامعه ی روشنفکری و الیت ایران باید بدان بیندیشد و تلاش کند برایش راهکار بدهد!
بهر روی، نفتی شدن ایران در خرداد1287 اتفاقی بزرگ در عرصه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور بود و تاثیرات آن تا امروز نیز ادامه دارد. پنجم خرداد1400 هم فرا رسیده و نفت هنوز وجود دارد. هنوز هم شعار آوردن نفت بر سر سفره های مردم، شعار عامه پسندی است و هنوز هم گران کردن قیمت فراورده های نفتی می تواند جرقه ی طغیان و اعتراض قشرهای آسیب پذیر جامعه باشد و بستر فجایعی همچون آبان98 و سرکوب خونین معترضین به سوء مدیریت و حکمرانی!
“نفت”هنوز هم هست و ایران و دیگر کشورهای واجد نفت خود می توانند انتخاب کنند که سرنوشتی همچون”ونزوئلا”داشته باشند، یا فرجامی همچون “نروژ” چون؛ هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت؛؛(7)
پی نوشت ها؛
1-جک استراو؛کار کار انگلیسی هاست،ترجمه علی مجتهدزاده،چاپ پنجم1398،نشر پارسه، تهران(یادداشت پشت جلد)
2-نگاه کنید به؛عبدالهادی حائری؛نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه ی تمدن بورژوازی غرب،1372،امیرکبیر،تهران
3-سرآرنولد ویلسون؛جنوب غرب ایران،ترجمه فریور جوانبخت موثق،1398،نشرنامک،تهران ص48
4-مورگان شوستر؛اختناق ایران،ترجمه حسن افشار،1394،نشرماهی،تهران،ص20
5-سهیلا ترابی فارسانی؛از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران،1392،کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی،ص12
6-مهدی اسماعیلی و دیگران؛هنرستان صنعتی تهران،1398،انتشارات فرانگرپارس،تهران، ص31
7-حافظ؛غزلیات،غزل شماره80
یک کلمه از مادر عروس پیشکار موسوی ناب امام عصر طلایی
صفحه نخست » انتخابات خرداد و دو کار ناتمام خامنه ای، قبل از رفتن – علی اکبر امیدمهر
پشگل گوسفند البانیایی و سرگین گاو ونزوئلایی را مخلوط کرد ، معجون مورد پسند خاتمی و خوئینیها را ساخت که تاجزاده داماد تروریست ساز بزرگ رژیم در سوریه و لبنان و عراق از بوی ان مست می شود . پدر خوانده تروریسم اسلامی مارکسیستی روسی که حالا کرونا گرفته و با دعا و نفرین ۱۴ معصوم ( طبر زدی ـ نوریزاد ـ شعله سعدی ) به زودی به درک واصل خواهد شد ، محتشمی پور را میگویم ، سرکوب کننده منتقدین داخلی حکومت بعثی فقاهت مادام العمر روسی ( ایت الله گربه نره قذافی ، یعنی منتظری بنیان گذار ولایت مطلقه ، و نهضت ازادی توده ای ـ فیدل یعنی دکتر یزدی ) .
———————————————–
حقیقت ان است که : کاندیدای ریاست طویله روسیه در ملاهای روسی را پوتین انتخاب و در شب رای گیری به خامنف از طریق زر افشان و عمویی و خوئینیها ، ابلاغ میکند ، در غیاب رفسنجانی .
خاطرتان باشد شبی که موسوی را روس ها انداختند به زباله دان پاتریس لومومبا، رای پوتین را ( مزدوران خلقی و پرچمی روس) رفسنجانی و خوئینی ها با هم ساعت ۵ بعد از ظهر روز پیش از اعلام نتیجه در وزارت کشور , به او ابلاغ کردند ،
a) از ساعت ۱۲ نیمه شب نیروهای سرکوب همه جا مستقر شدند
b) چون روس ها مستقیم به موسوی نگفته بودند که ۱۳ میلیون بیشتر رای نیاورده ( حداکثر با ارفاق )
c) و کروبی ارای خلقی ها را بر دو قسمت تقسیم کرده با وعده های مردم پسند واضح یعنی دادن پنجاه هزار تومان به انها و بر خورد مسامحه کارانه با حجاب و معاون اول کردن یک زن و به روسیه حمله بردن ، همه چیز هایی که انروزها مردم ایران می پسندیدند .
d) احمدی نژاد یک تقلب لنینیستی لازم داشت بالای ۱۷ میلیون ارای اصول گرایان و باطله و رای برخی از مردم محروم که از فساد خاندان رفسنجانی به تنگ امده بودند ،
e) انهم نیاز به دزدی رای کروبی بود که علیه روس ها حرافی کرده بود .
شب که خوابیده بود ارای او از ۱۷ میلیون به ۳۰۰ هزار سقوط و احمدی نژاد به ۳۴ میلیون ( ارقام تقریبی هستند ) ارتقا دادند.
دوردوم که موسوی و احمدی نژاد را فرستادند بالا ، موسوی نمی توانست لکه ننگ عصر طلایی کشتارها و کوپونیسم و تحجر اسلامیستی مارکسیستی را پاک کند ، مثل کروبی هم نمی توانست به متحدین روس اش حمله کند و زنان را به معاونت برگزیند چون ملاحظه رهبر درازگوش روسی را میکرد , شکست خورد .
همین کار را دوباره در زمان رفسنجانی و احمدی نژاد کردند ( اینبار رقابت بین پرچمی ها بود دعوا نشد ، مثل همین الان )
خامنف به دستور پوتین احمدی نژاد را رهبر کرد و پوتین با پذیرفتن سریع او به روسیه ( بر خلاف نپذیرفتن نمایشی قالیباف که نشان از عدم علاقه روسیه به سپاهیان در شرایط کنونی دارد و این یعنی چراغ سبز به رئیسی ) ارای دزدی او را تنفیذ لنینیستی کرد .
روحانی با همین ترفند ارای رئیسی و باطله و رای مردمی که عوامفریبی شده بودند با این وعده های بد و بدتر (که دیگر کار نمی کند) و ان وعده های شیرین ( از جنس کروبی که بعدها مورد استفاده رفسنجانی و روحانف و بقیه هم قرار گرفت) ، در دور اول برد ، (اما دیگر مردم انرا به خوبی می شناسند ، )
در دور دوم روس ها به او مشکوک شدند ، اما فورا به مسکو رفت و وعده
1) گران کردن دلار
2) و صفر کردن فروش نفت و گاز را داد
3) و معامله نکردن با ترامپ
4) و همسو شدن با تروریست های سپاه ( قاسم و جعفری و سلامی و …) را داد ،
5) و روی همه انها چاه بهار و خزر را هم گذاشت ،
تا پوتین او را به رئیسی ترجیح داد که داماد اخوند روسی مرتجع علم الروس نشسته بر روی گنج بی پایان امام رضای بمب گذاری شده توسط توده ایهای نفوذی در سازمان امنیت ملاها ، است . اگر رئیسی نیاید او خراسان را خراسانستان میکند و به نام پوتین سند میزند ( مثل پیشه وری در آذربایجان و قاضی درکردستان)
– رئیسی سعی کرد از شیوه کروبی استفاده کند اما بسیار سطحی ، با تتلو ! کافی نبود .
– روحانف چند دختر جوان سلبریتی را اورد و شیرجه عمیق زد داخل حسرت ملت ایران برای بازگشت نظام همسو با هالیوود و شاه و فرهنگ و هنر سکسی شیراز و امریکا . (دقیقا همان شیوه ای که مزدوران عربستان و امارات و سپاه و روسیه در من و تو و ایران اینتر نشنال میکنند )
اما امروز هیچ کسی ، به خصوص لاریجانی
a) عراقی مزدور روسیه
b) که حالا تجدید فراش کرده به عقد دائمی چین درامده ،
c) و نه دختر مرد نمای او در امریکا با ان ظاهر زینب خاتونی ،
https://news.gooya.com/2021/05/post-52028.php
d) نه برادران فاسد جنایت کارش ،
e) نه ان اظهار نظرهای اب نباتی و سنگ اندازی در مسیر هر نوع تفاهم و معامله با غرب ،
f) نه ان برنامه سازی های به سبک ک گ ب و فدایی در تلویزیون علیه مخالفین رژیم و منتقدین ساده داخل رژیم ،
g) نه ان هم خوابگی ها با غزه و لبنان و سوریه و ونزوئلا که مردم ایران از ان متنفرند ،
h) هم اینکه سپاهی بوده و چهل سال با همه مزدوران خلق و پرچم روس خوابیده
هیچ کدام اینها او را حتی تا سطح روحانف و خاتمی هم بالا نمی اورد تا چه رسد به اینکه مثل انها هم غرب را فریب دهد هم مردم ایران را .
– خامنف هم هیچ کاره است ،
– هیچ راه حلی پیش روی او نیست که مجتبی را از سرنوشت آقای پهلوی ( به گفته همین مارکسیست های روسی ) نجات دهد ،
– هیچ راه حلی پیش روی او نیست که انتخاباتی برای تدارکات چی روس برگزار کند که بعدا یقه خود او را نگیرد .
1) رئیسی (کاندیدای روسیه )
2) و لاریجانی (کاندیدای چین)
3) ، تاجزاده ( کاندیدای تروریست های سوریه و غزه و فدایی و توده ای و ملی مذهبی ) ،
4) جهانگیری ( کاندیدای دزدهای کارگزار رفسنجانیست و روحانف و همتی و سپاه محمد و سپاه ک گ ب و قدس ، کاسبکاران تحریم) ،
5) نخودی پزشکیان تکنفره تک چرخ ،
همگی برای فردای خامنف که چیزی از ان نمانده ، و فردای مجتبی ( در رویای بشار اسد ) که سخت تاریک و پر دشمن است ، نشان از یک سرنوشت تلخ ( استخر یا واجبی ) دارند .
– خامنف از سیاست بی بهره است ،
– به اندازه رفسنجانی هم غریزی و حیوانی راز بقا نمی داند ،
به توصیه دیگران هم گوشش بدهکار نیست ، چون دراز است .
در تاریخ همه دیکتاتورهای پر قدرت و یا سیاستمداران موفق کوتوله بوده اند از ناپلئون تا پوتین ، از چرچیل تا هیتلر و موسولینی . لیست ۲۰ کوتوله سیاست مدار را اینجا ببینید :
https://www.ranker.com/list/shortest-world-leaders-from-history/katia-kleyman
ایرانیان ضرب المثلی دارند که می گویند درازها احمق و کوتوله ها سیاس هستند . ( نصفشان زیر زمین است)
خامنف می توانست این زیرابی رفتن برای روسیه و اویزان شدن از خایه جین پینگ را
– خیلی زودتر در زمان ترامپ با رفتن به سوی او و لگد زدن به تخم پوتین و جین پینگ به نفع خودش و پسرش ( مثل سعودی ها و کیم کوتوله ) اگر نه دائمی حد اقل موقت حل کند .
– انوقت دست او در برابر پرزیدنت بایدن هم پر بود ،
اما الان الت دست روسیه و کوتوله های سیاسی فدایی توده ای که از خود او احمق تر و دیوانه ترند ، می باشد ، حتی نمی تواند مثل رفسنجانی زیر جلی با یک مک فارلین بسازد .
(البته اگر پرزیدنت بایدن حقوق بشری اهل معاملات از جنس ریگان باشد )
خود کرده را تدبیر نیست
او مسیر صدام ، قذافی ، اسد ، مادورو را برگزیده و
1) روی نیزه ببوهای دهاتی شکم گنده روسی سپاه پاسداران
2) و تبلیغات دو پهلوی مارکسیست های دیوانه روس ,
3) و به به گویان تروریست عرب که مثل سگی دم تکان می دهند برای گوشت و وقتی تمام شد صاحب خود را می خورند ، نشسته .
جایی بسیار خطرناک که تا کنون قربانیان استخر و واجبی و زیر پل و سوراخ موش و غایب و سرگردان در خیابانهای مکزیک آن ، بسیار زیاد است .
من از نصیحت به دیکتاتورها سالها است بریده ام .
چون هیچ کسی که گوش به نصیحت بدهد دیکتاتور نمی شود
و هیچ دیکتاتوری گوشش به نصیحت بدهکار نیست .
اما به مزدوران بد بخت این دیکتاتورها می گویم :
1) هر دیکتاتوری در جهان یک تاریخ مصرف دارد که نه خودش می داند ، نه کسانی که در خدمت او هستند .
فقط انهایی که افسار او را در دست دارند با تقریب خوب از زمان پایان او و چه گونگی ان مطلع هستند .
اما پایان این دیکتاتورها هر چه باشد و هر زمانی که باشد
2) پایان شما مزدوران انها ( مثل امید مهر و علیزاده و سپاه و بسیج و مجریان رادیو تلویزیونهای فارسی زبان و روز نامه نگاران مزدور نشسته در لندن و برلین و بن و پاریس و استکهلم و آمستردام و تورنتو و واشنگتن ) بسیار مشخص ، سیاه ، تاریک و زودرس است
3) انتقامهایی سخت هم از سوی این اربابان زور وا ستعمار ، هم از جانب مردم در انتظار شما ها است
خواهشا دست بردارید
هیچ فردی از این رژیم روسی را پت مک گراس هم نمی تواند گریم کند و به مردم ایران به عنوان بد در مقابل بدتر بیندازد.
همه انها به یک میزان بد هستند
1) چون همه انها مزدور روسیه هستند
2) و مملکت را فدای موشک و کیک زرد و تروریسم و دخالت تروریستی در جهان و امریکا ستیزی و دشمنی با اسرائیل میکنند .
ایا هیچ تعجب نکرده اید که هیچ کدام اینها در این خط قرمزها بازی نمی کنند ؟
– همه انها دور روسری زنان و گشت ارشاد و جملات کلی و مبهم تعامل و میانه روی که فقط وطن فروشی به روسیه و بعد چین و بعد ونزوئلا و بعد تروریست های عرب و کرد و ارمنی و ترک از ان استنباط می شود ، بازی و مانور میکنند و هزاران تکذیبیه پس از ان و عذر خواهی از یک رهبر روسی بی اختیار و یک ملت مجعول که وجود خارجی ندارد .
– برگردید
– تا دیر نشده و این روس ها یک نوکر مزدور دیگر انتخاب نکرده ا ند و مزدور مورد علاقه شما را به استخر و واجبی خوردن نیانداخته یا زیر پل در برابر خشم مردم تنها نگذاشته اند ، برگردید .
زمان برای ملاهای روسی بسیار تنگ شده .
– به روسیه حمله کنید
همان گونه که در فیلمی جنگی سعید راد خنثی کننده مین با دستانی روی مین فشاری و تانکی که از روبرو میا مد مرتبا به سرباز همراهش می گفت :
” دیده بان تیرانداز بالای تانک را بزن ” ،
و ان سرباز بیچاره همراه او بی هدف به تانک اهنین حمله میکرد ،
تا هر دوی انها نابود شدند ،
به شما میگویم
“روسیه را بزنید” . انها این تانک ملاها را روی سر و کول شما می رانند ، انها زمین ها را مین گذری کرده اند . هیچ راه فراری نیست .
باید سر مار را زد . سر مار ملاهای روسی در مسکو است .
امریکایی ها وا روپایی ها یا اینرا نمی دانند یا ملاحظات قدرتی مانع از تمرکز انها روی روسیه است به جای ملاهای روسی ، اما شما باید تا به حال فهمیده باشید که منافع روس ها از این رژیم و جنگ افروزی و تروریسمی که به جهان مدرن و دموکراسی تحمیل میکند بی نهایت زیاد است .
هیچ هزینه ای هم برای روس ها ندارند ( رژیم اسد و قذافی و ونزوئلا و کوبا و کره شمالی … برای انها هزینه نگهداری دارند ) ملاها ان هزینه نگاهداری را هم عوض روسیه می پردازند .
ملاها از زراد خانه اتمی و نیروی نظامی و جاسوسی روسیه برای روس ها مفیدترند ، چون از انها نمی توانند بدون پرداخت هزینه استفاده کنند اما ملاها نیابتی برای انها این کار کثیف را میکنند
به قول ان مرد ساده روستایی :
بگو یکدفعه شاه بیاد .
( البته د راینجا برای روس ها )