شعر؛ پورمزد کافی (منظر) (۹۴) 

پورمزد کافی (منظر)

(۹۴)

هیچم نرفت
مگر از آن دست
که بر گشایشِ دردی بود
و نه
هیچ آوارِ زخمِ فاجعه را
کشیدن° به دوش
مردی بود

نه ماهی
به جوف ِ شب می شد
و نه کمندِ روشنی
از آفتاب
بر آیینه می فکند

آه که فرزانگان ِ ماهتاب و آینه را
از آواز کدام چاووشی پر شور
به بام هاله ی خورشید
برنشست؟
و خواب° نازِ کوتاهشان
در خاک ِ زخمی من
به سنگ کدام آشوب
درشکست ؟

بر این گزاره ی سخت
شکیبایی فروتنانه ی مادرانی باید
که دست
بر گونه های خونین آهوان
می‌کشند
و بهار می شود.

آبان ۱۳۹۶
اکتبر 2017_ آلمان

Facebook Comments Box

About اختر نیوز

Check Also

پورمزد کافی (منظر) – شعر (۹۷)

پورمزد کافی (منظر) مجال این شب تنگ را آه چه طاقتم می بود؟ عجوزه ای …

شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر)

شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر) تقطیع هجای عشق بود در ترنم تو تمنای خاموشِ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *