احد قربانی دهناری– آرامش دوستدار، اندیشمند برجستهی ایران، پنجم آبان ماه ۱۴۰۰ در ۹۰ سالگی در شهر کلن درگذشت.
دوستدار در سال ۱۳۱۰خورشیدی زاده شد. در سال ۱۳۳۷ برای تحصیل فلسفه به آلمان رفت و در دانشگاه بُن به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۵۰ خورشیدی مدرک دکترای خود را دریافت کرد. رساله دکترای او به “رابطه اخلاق و ارادهی سلطهگرا در آثار نیچه” میپردازد.
از میان آثار آرامش دوستدار میتوان به ملاحظات فلسفی در دین و علم (۱۳۵۹)، امتناع تفکر در فرهنگ دینی (۱۳۷۰)، درخششهای تیره (۱۳۸۳)، خویشاوندی پنهان (۱۳۸۷)، زبان و شبه زبان، فرهنگ و شبه فرهنگ (۱۳۹۷) اشاره کرد.
دوستدار چند سال به تدریس فلسفه در دانشگاه تهران سرگرم بود تا اینکه پس از بسته شدن دانشگاهها و انقلاب فرهنگی از دانشگاه اخراج شد و بار دیگر برای همیشه به آلمان آمد و در این کشور ماندگار شد.
اندیشه کانونی نوشتههای آرامش دوستدار علل نااندیشا ماندن حوزه تمدنی اسلامی است. او میکوشد به این پرسش پاسخ دهد: چرا و چگونه یونان باستان توانست با رشد اندیشه و فلسفه، اندیشمندان اصیلی چون افلاطون، ارسطو و سقراط پرورش دهد، ولی ما نتوانستیم.
آرامش دوستدار با بررسی نقادانهی فلسفه، الهیات، عرفان، ادبیات و تاریخِ حوزه فرهنگی ما جهالتِ بیست وپنج سده را میشکافد. او نشان میدهد حتی اندیشمندانی چون ابنسینا نیز، علیرغم تاثیرپذیری از ارسطو، بجای پیگیری در روش اندیشیدن یونانی، به تحریف فلسفه دست میزند تا خشونت و اندیشهکُشی در اسلام را توجیه میکند. دوستدار در آثارش نشان میدهد نااندیشا بودن ما سالمندتر از اسلام است و به دوران هخامنشی و مذهب زرتشتی میرسد.
او در آثارش فرهنگ ایران را از گذشته دور تا به امروز “فرهنگی دینخُو” می نامد و “ایستا” و “ناپرسا” وصف میکند که “امکان پرسیدن را از آدمها می گیرد و از آنها بندههایی میسازد تا با توسل به مرجع دینی، به پاسخ دست یابند.” او نشان میدهد در فرهنگ دینخوی ما “هیچوقت کشمکش فکری وجود نداشته” و اگر هم بوده “یا در زمینه فقه یا شرح فلسفه اشراق و یا درگیریهایی بوده که بین شعرا پیش می آمده است”.
آرامش دوستدار، در آثارش و به ویژه در “امتناع تفکر در فرهنگ دینی” همچون سقراط میکوشد اندیشیدن وپرسشگری را بهویژه در نسل جوان، برانگیزد. در پیشگفتار کتاب تاکید میکند که این اثر برای ذهن جوان نوشته شده است:
به خوانندهی جوان
این کتاب برای ذهن جوان نوشته شده. جوانی ذهن الزاما به سن نیست. به آن است که ذهن بتواند حتا سد درجه انعطاف پذیر باشد. بتواند آنچه را که شنیده و دیده و خوانده و خودش را از آن انباشته بروبد. از نو بشنود، ببیند، بخواند و بیاموزد و آن قابلیت هم اکنون یادشده را همچنان در خود بپروراند. بتواند یک کتاب از چند صفحه بیاموزد. در عین حال بتواند یادبگیرد که از دهها کتاب الزاماً نمی توان حتا چند سطر آموخت، و این هم، بستگی به نوع کتاب دارد و هم تجربهای که ذهن جوان رفته رفته می آموزد. اما این را نیز باید دانست که ذهن جوان را جوان نگهداشتن کار چندان آسانی نیست.” (امتناع تفکر در فرهنگ دینی، ص ۶۰)
او در کتاب «خویشاوندی پنهان» در بخشی با عنوان «شاخصهای فرهنگ دینی» ویژگی بنیادین «فرهنگ دینی» را عدم پرسشگری عنوان میکند و معتقد است آنچه در فرهنگ دینی وجود دارد نه پرسش که «استخبار» است.
بهترین بزرگداشت او اندیشیدن در دیدگاههای او و دقیقشدن در روش برخورد او در ریشهیابی ناپرسایی ماست.
ملاحظات فلسفی در دین و علم
نخستین کتاب آرامش دوستدار «ملاحظات فلسفی در دین و علم» نام دارد. این کتاب اثری است فلسفی که شالودهی نظری کتابهای بعدی آرامش دوستدار را میسازد. نویسنده در این اثر، تفاوت میان حوزههای بینش دینی و دید علمی را با دقت مفهومی ویژه میشکافد، تا روشن سازد که تفکر فلسفی در ماهیت خود نه بینش دینی است و نه دید علمی. از دیدگاه نویسندهی کتاب، دین و علم از آنگونه جلوههای حیات معنوی انسانی هستند که فلسفه را به معارضه میخوانند. وجه ظاهرا مشترک بینش دینی و دید علمی از یکسو و تفکر فلسفی از سوی دیگر در آن است که همگی از چیستی و چگونگی هستی جهان میپرسند.
پرتو افکندن بر مفهوم «پرسش» و ماهیت آن، یکی از کانونیترین موضوعات این کتاب است. نویسنده نشان میدهد که چون بینش دینی وابستهی کلام قدسی است و قدسیت کلام قدسی بیش از هر چیز در آن است که همه چیز را از پیش میداند، میتوان گفت که پرسش در بینش دینی ظاهری است و دین هرگونه پرسشی را در نهاد خود غیرممکن میسازد. به سخن دیگر، در روال دینی، پرسش هرگز پرسش نیست و بینش دینی به مرگ قطعی خواهد مرد، به محض اینکه نیروی پرسش واقعی در درون آن آزاد گردد.
در علم چنین نیست. از پرسش است که دید علمی میتواند به پاسخ برسد، ولی وقتی پرسش در علم به پاسخ خود رسید و پاسخ به اعتبار خود باقی ماند، پرسش دیگر پرسش نخواهد بود. پرسش علمی به خلاف «پرسش» دینی، نه ناظر و متکی بر یک مرجع، بلکه ناظر و متکی بر دانستههای مرتبطی است که از طریق تحقیق در امور حاصل میشوند. و اما در تفکر فلسفی، اعتبار هیچ پرسشی به این نیست که در ازای خود پاسخی به دست دهد. ژرفترین پرسشهای فلسفی آنها هستند که همواره از نو بر پاسخها چیره گشتهاند. تفکر وقتی فلسفی است که از پرسش برآید و در آن استوار بماند. به دیگر سخن، تفکر فلسفی به نیروی پرسش زنده است و تفکری که در تسخیر حیاتی پرسش نماند، هرگز فلسفی نیست.
آرامش دوستدار در ژرفاندیشیهای خود دربارهی بینش دینی و ماهیت دین، به تبیین وضع وجودی انسان دینی میپردازد و نشان میدهد که انسان دینی موجودی نیست که بتواند خود را در مقابل جهان و جهان را در مقابل خود ببیند و در این تقابل به ماهیت خود و جهان پی برد، بلکه او موجودی است که از سطوت و جذبه و جلال قدسی بیمناک است و در این بیمناکی، خود را در عدم صرف که همان مخلوقیت است در مییابد. بنابراین شناسایی انسان دینی چه از خود و چه از جهان، هرگز از خود او یا از جهان ناشی نمیگردد. از این رو، آنچه در بینش دینی شناسایی نام میگیرد، نه شناسایی جهان است و نه شناسایی انسان، بلکه هر چه هست صرفا معطوف قدسی و کلام اوست. بر این پایه، در پندار دینی، اندیشه ناشی از تفکر نیست تا بتواند درست یا نادرست باشد، بلکه متاثر از شهود بر قدسی و الهام از اوست. کلام قدسی نیز، در ماهیت خود، شناسایی و آفرینندگی با هم است و چون هیچ چیز از حیطهی شناسایی آفرینندهی الهی خارج نیست، اساسا چیزی به استقلال باقی نمیماند تا به شناسایی مستقیم و مستقل انسان دینی درآید.
درخششهای تیره
دومین کتاب آرامش دوستدار، «درخششهای تیره» نام دارد. وی در این اثر، «روشنفکری ایرانی» را که «هنر» آن را در نیندیشیدن میداند، به گونهای بنیادین نقد میکند و سنجشگرانه در رفتار فرهنگی ما میکاود تا کارسازی فرهنگیمان را روشن سازد. تزهای کانونی این کتاب بر آن تاکید دارند که ما در ۱۵۰ سال گذشته نیز به خلاف ظاهرش، در اسارت دیرپای فرهنگیمان همچنان «ناپرسا و نیندیشا» ماندهایم و در دورهای که کلام الهی مستقیما از افق فرهنگی برخی از متجددان خارج میشود، روال درونی به همانگونه ناپرسا میماند که پیشتر بوده است. نویسنده تاکید میکند که فرهنگ ما چون دینی بوده و مانده، در سراسر رویدادش «ناپرسندهی پرسشنما» بوده است. ناتوانی ما در پهنهی مسلط فرهنگی، ناشی از «دینخویی» و مآلا ناپرسایی فرهنگی ما بوده است. آرامش دوستدار یادآور میشود که «دینخویی» الزاما با دین به مفهوم تاریخی یا متداول آن و نیز پارسایی اصیل که از شرایط دین است کاری ندارد، بلکه رویکردیست که از اندیشدن و پرسیدن میگریزد و از نزدیک شدن به هر پرسش و بغرنج ناسازگار با دستورالعملهای فرهنگ مستولی در جامعه میپرهیزد. بطور خلاصه «دینخویی» یعنی آن رفتاری که امور را بدون پرسش و دانش میفهمد.
نویسنده یکی دیگر از مشکلات بنیادین فرهنگی ما را در «روزمرگی» میداند. «روزمرگی» یعنی سطحی ماندن و رفتاری که هیچ جویایی و جنبش درون روندهای در آن دیده نمیشود تا عمقی به آن سطحیت بدهد. برای «روزمرگی» معنوی، همه چیز روشن و آشکار است. هیچ چیز نیاز به اندیشیدن ندارد و هیچ گرهی نیست که «روزمرگی» معنوی آن را فورا باز نکند. «روزمرگی» آن رویکردیست که هیچ تاریکی و ابهامی در سراسر تاریخ و فرهنگ ما نمیبیند تا آن را معروض پرسش قرار دهد.
آرامش دوستدار ژرفنگرانه در رفتار فرهنگی ما میکاود و نشان میدهد که ما در میراث فرهنگ دینی خود هرگز آگاهانه و با فاصله ننگریستهایم تا جلوه های روانی و روحی خود را در آن بازیابیم و از طریق آن به نقد خود بنشینیم. از همین رو، تا وقتی که ما تاب و جرات نگریستن در چیستی فرهنگیمان را پیدا نکنیم، تا وقتی که به وسائل لازم و کافی روحی و فکری برای کاویدن این فرهنگ که کیستیاش در حال حاضر خود ما هستیم مجهز نشویم، تا وقتی که گذشته و سنت خود را معروض شک و پرسش قرار ندهیم، روشنفکری ما متولد نخواهد شد و فرهنگ ما فرهنگ «مرادپرست» و «مریدپرور» باقی خواهد ماند. چرا که روشنفکری فقط در شناختن خویشتن تاریخی خود و جامعهی خود جوانه میزند و نه در شناساییهای روزمره و دینخویانهی آنها.
امتناع تفکر در فرهنگ دینی
سومین کتاب آرامش دوستدار «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» نام دارد. این کتاب را میتوان اصلیترین اثر آرامش دوستدار ارزیابی کرد. آن رگهی سرخی را که در آثار پیشین آرامش دوستدار به چشم میخورد، میتوان در این کتاب با برجستگی بیشتری پیگرفت. نویسنده تاکید میکند که ظلمت هر اعتقادی، حقیقت هر اعتقاد است. حقیقت بدین معنا آن ناپرسیده و نادانستهایست که با احاطهی درونیاش بر ما فرهنگی میشود، یعنی احساس جمعی را تسخیر میکند و شالودهی اعتقاد را میریزد. وی، فرهنگ استوار بر چنین بنیادی را دینی مینامد و فرهنگ ایران را در سراسر تاریخش بر این بنیاد اعتقادی و بر این پایه، دینی میداند. دو مفهوم بنیادین در این اثر، «فرهنگ دینی» و «امتناع تفکر» هستند. تز کانونی کتاب میگوید که تفکر در فرهنگ دینی ممتنع یا ناممکن است و از آنجا که فرهنگ ما در سراسر تاریخش دینی بوده، اندیشیدن در آن از همان آغاز محال بوده و همچنان مانده است. با این همه، نویسنده یادآور میشود که فرهنگ ما کاملا تهی از پرسش و اندیشه نبوده است. نمونههای نادری از پرسش و اندیشه در آن وجود داشتهاند که چشمههای فکری برخاسته از آنها، در برهوت فرهنگ دینی ما خشک شدهاند. به این ترتیب، نویسنده میان «فرهنگ دینی» و «امتناع تفکر» رابطهای علّی میبیند، به این صورت که «فرهنگ دینی» مطلقا علت است و «امتناع تفکر» مطلقا معلول آن.
آرامش دوستدار در این اثر، به بررسی مسایل زیرزمینی فرهنگ ما و نادیده ماندهها و نایافتههای آن همت میگمارد و میکوشد در دورهها و پدیدههای مهمی از ایران باستان و ایران اسلامی بکاود و بنگرد. این کاویدن و نگریستن و تحلیل های برآمده از آن، کاملا درونی صورت می گیرد و نه از دیدگاهی بیرونی. چرا که به باور نویسنده، هر فرهنگی بغرنجهای خودش را در درونش دارد و حمل میکند، بغرنجهایی که راه حلهای درونی میخواهند، نه بیرونی و عاریتی. بر این پایه، خودشناسی با معیارهای ناخودین هرگز میسر نمیگردد. شناختن، چه ناظر بر ما و چه ناظر بر جز ما باشد، همواره با این شرط صورت میگیرد که بتوانیم با آن چیزی که میخواهیم بشناسیم فاصله بگیریم. نویسنده، مشکل جدی در خودشناسی فرهنگی ما را در مقاومت درونی میبیند که خود یکی از عوارض فرهنگ دینی است. انگیزههای این مقاومت درونی اگر چه متفاوت و گاه حتا متعارضاند، ولی همین مقاومت درونی به تنهایی سمج ترین مانع در راه یافتن به خودشناسی فرهنگی ماست. پی بردن به وضع وخیم فرهنگ ما بسیار دشوار است و ما آنقدر آسانگیر و سطحی هستیم که نتوانیم وخامت وضع را ببینیم. فقط کوشش آگاهانهی توانفرسا می تواند ما را از زنده به گور شدن فرهنگی موقتا نجات دهد. فقط و فقط با آشتی ناپذیری جستجو کنندهای که موانع، و نه خودش را جدی بگیرد، شاید روزی بتوانیم دیوار خارایی این فرهنگی را که ما را چون تلهای احاطه کرده، از تو بشکافیم و بدرانیم.
خویشاوندی پنهان
چهارمین کتاب آرامش دوستدار «خویشاوندی پنهان» نام دارد. . این کتاب دربرگیرندهی مجموعه مقالات و بررسیهایی است که نویسنده به تازگی یا در سالهای گذشته به رشتهی نگارش درآورده است. با این اثر، علاقمندان به آرا و اندیشههای آرامش دوستدار میتوانند ضمن آشنایی با نوشتههای تازهی او، به مقالاتی نیز دست یابند که در دههای گذشته در نشریات گوناگون به چاپ رسیده و دستیابی به آنها برای خواننده اگر ناممکن نباشد، دستکم بسیار دشوار است.
باید افزود که برخی از نوشتههای پیشین، متناسب با پیچیدگی موضوعشان یکسره بازدیده و افزوده شدهاند و در کتاب «خویشاوندی پنهان» برای نخستین بار به صورت کنونی انتشار مییابند. از آن میان میتوان به جستارهایی در حوزهی فلسفهی زبان مانند «روشنفکری پیرامونی و مسالهی زبان»، در حوزهی شناخت مانند «دانش چیست و روال علمی کدام است» و نیز در حوزهی نقد دینی و فرهنگی مانند «نوسازی نادانی برای نادانی نوخواه» در سنجش بینشهای عبدالکریم سروش اشاره کرد.
«خویشاوندی پنهان» از نظر موضوعی به چهار بخش تقسیم شده است:
ـ جستارها
ـ مقالهها و نقدهای فلسفی
ـ یادداشتهای فرهنگی ـ سیاسی
ـ سنجش پندارها.
نویسنده در نخستین جستار خود ـ که عنوان کتاب «خویشاوندی پنهان» نیز از آن برگرفته شده ـ بار دیگر وضعیت فرهنگی ما را نقدی کوبنده میکند. افزون بر آن، در همین بخش به جستاری برمیخوریم تحت عنوان «برآمدن دین یهود در سیاست سازمانی ـ دیوانی هخامنشیان» که پرتویی است بر نظام سیاسی ـ دولتی هخامنشیان ناظر بر حفظ استقلال داخلی و اداری ساتراپیها که مشتمل بر سرزمین های بیگانه بر گرد دولت مرکزی ایران بودهاند. این جستار نشان میدهد که نخستین «یهودیت» به گونهای که ما امروز میشناسیم، در نتیجهی آیین کشورداری هخامنشیان پدیدآمده است.
بخش مقالهها و نقدهای فلسفی، افزون بر «آدم دیوانه کیست» که گزارشی از نویسنده بر سخنی از نیچه فیلسوف بزرگ آلمانی است، به سنجش ترجمههایی از آثار فلسفی به زبان فارسی، دشواریهای انتقال اندیشهها از زبان اصلی به زبان ترجمه و توانشهای زبان ترجمه برای دریافت این اندیشهها اختصاص دارد. در این راستا به ترجمههای «چنین گفت زرتشت» اثر نیچه و «سنجش خرد ناب» اثر کانت پرداخته شده است.
بخش سوم کتاب، دربرگیرندهی یادداشتهای فرهنگی و سیاسی است. این یادداشتها در نخستین دههی برپایی «جمهوری اسلامی» به نگارش درآمدهاند و افزون بر بررسی تاثیرات ویرانگر این رویداد بر جامعهی ایران، به کاوشهایی دربارهی برخی مفاهیم بنیادین سیاست مانند جدایی کشورداری از دین و پیوند میان فرهنگ و سیاست اختصاص دارند. این بخش، احاطهی نویسنده بر موضوعات سیاسی را نشان میدهد. وی با ژرفبینی به تنگناهای فرهنگی جامعهی ایران برای برون رفت از مخمصهی حکومت دینی اشاره میکند. گذشت ایام، دیدگاههای وی را در زمینهی موانع و مشکلاتی که آن زمان دیده و نشان داده، به روشنی تایید میکند.
واپسین بخش کتاب، به سنجش پنداشتها اختصاص دارد. در این بخش افزون بر نقدی دربارهی شبهتئوریهای عبدالکریم سروش و پاسخی به کژفهمیهای نادر سعیدی جامعهشناس مقیم آمریکا از کتاب «درخششهای تیره»، نقدی گسترده دربارهی دیدگاههای آنهماری شیمل عارفهی آلمانی عرضه شده است. این نقد به مناسبت اعطای جایزهی صلح به آنهماری شیمل، به زبان آلمانی نوشته شده بود، آن زمان برای همهی روزنامههای معتبر آلمانی فرستاده شد، ولی به دلیل سیاست فرهنگی وقت آلمان نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی، هیچیک از آنها حاضربه چاپ آن نشدند. متن مندرج در کتاب «خویشاوندی پنهان»، تنها ترجمهی متن آلمانی نیست، بلکه برای فارسی زبانان بازنگاری شده است.
احد قربانی دهناری
۶ آبان ۱۴۰۰ – ۲۸ اکتبر ۲۰۲۱
…………………………………….
برای مطالعه بیشتر:
داریوش آشور ی، در جسارت اند یشیدن : بررسی فشرده ی كتاب آرامش دوستدار