“میانه ی تهی”
دیگر چیزی در میانه نیست
جز زخم گشاده ی خونین
بر استوای زمین
و قوافی ی تکرار شقاوت انسانی
که تویی
نه برگ
نه آهوی رمیده از دام صیاد
نه کودکی که بی قرار می گرید
دیگر چیزی در میانه نیست
تنها
در این کویر
استخوان پایمردی حماسه های قرون
در کشاله ی جنون
بر خاک می تپد
و هنوز ما را
ناقوس تباهی ست
که می دمد
دیگر چیزی در میانه نیست
چلچراغ مرثیه
بر باغهای فاجعه روشن است
و مادرانِ پریشانِ این خاک
دیر سالی ست
به تسلیت باغ و بنفشه رفته اند
خرداد ۲۵۴۹ شاهنشاهی (۱۳۶۹)
یونی ۱۹۹۰ آلمان