پتک است خون من در دست کارگر، داس است خون من در دست برزگر
هنوز کسی به درستی متوجه نقش ۱۰ شب شعر انستیتو گوته در تهران برای زمینه چینی انقلاب نشده. شب های شعر انستیتو گونه که گردهمایی “روشنفکران” و دانشجویان بود، بیش از ده هزار نفر بعضا زیر تازیانه باران، در مهر ماه پنجاه و شش برگزار شد یعنی بیش از یکسال و نیم قبل از انقلاب.
تجمع سیاسی – ادبی (در واقع سیاسی ضد رژیم سلطنتی) بیش از ده هزار دانشجو و نخبه طراز اول در تهرانِ سال پنجاه و هفت بسیار مهم بود. در تاریخ معاصر ایران هر حرکت بزرگ تعیین کننده، از پایتخت آغاز شده. در محافل، دیگر بحث فقط همین شب های شعر بود. شب های شعر که روحانیت شیعه ذره ای در آن سهیم نبود، چند ماه قبل از مقاله “احمد رشیدی مطلق” و یکسال قبل از ظهور خمینی به عرصه طغیان بود.
احدی، خمینی را نمیشناخت و ایران در اوج عزت و پیشرفت بود. ریال ایران در همان سال در شمار ۱۶ پول قدرتمند جهان قرار گرفته بود. در آن ۱۰ شب فراموش نشدنی که سلطانپور می غرید و دانشجویان را به سمت انقلاب پرت مینمود از دماغ احدی قطره خونی جاری نشد.
پتک سعید سلطانپور * بر سر ملت و خودش فرود آمد و “داس برزگر” به مثابه رگبار گلوله جوخه آتش بر سینه اش نشست.
برگرفته از فیسبوک دکتر بهروز خسروزاده
۳۰ ژانویه ۲۰۲۲
………………………….
*) سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر، عضو کانون نویسندگان ایران و فعال سیاسی چپگرای ایرانی بود. وی یکی از شاعرانِ سخنران در شبهای شعر گوته بود. اشعار سرودهایی چون پرنیان شفق، سر اومد زمستون، خون ارغوانها، گل مینای جوان و آیینه رود از اوست. در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شبِ عروسیاش به اتهام هواداری از سازمان چریکهای فدائی خلق دستگیر و نزدیک به دو ماه بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در زندان اوین، اعدام شد. سعید سلطانپور پس از انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در پی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به طرفداری از طیف اقلیت پرداخت که باور به ادامه مبارزه مسلحانه و موضعگیری در مقابل رژیم تازه تاسیس جمهوری اسلامی داشت- ویراستار.