چونین مزن مژگان به هم بیمار چشمان توام
چندین میفکن تیر غم من پای پیمان توام
باز آ به دردم باز بین تا با تو گویم شرح این
ای مهر تو حبل المتین در بند و زندان توام
جور و جفا کم بیش کن بر کاو به پایت اوفتد
من ماهی ی دریا نی ام مرغ غزلخوان توام
بر موج بی مهری مران دل را به حزن بیکران
کاو شایدت در این جهان آن کاو منم کان توام
گر دست میدادم دمی تا با تو بنشینم همی
بختی به وقتی بودمی لختی که بر خوان توام
رفتی و رفتم زآرزو رفتم ز خود بی گفتگو
بر خوان مرا ماه نکو نص پریشان توام
ای در وجودم جان شده در هستی ام پنهان شده
خورشیدی و تابان شده بر من که تاوان توام
از وصف تو بیرون منم در کوی تو بیچون منم
با شعر تو موزون منم موزون اوزان توام
باز آ که منظر از ازل بودش تو مقصود غزل
هم راه بودی هم امل بر من که ویران توام
پورمزد کافی(منظر)
دی ۲۵۷۸ (۱۳۹۸)
ژانویه ۲۰۱۹ آلمان