دکتر جلیل روشندل
تردیدی نیست که جمهوری اسلامی پس از حدود ۴۴ سال حکومت بر ایران، در ابعاد گوناگونی دچار ضعف، ناتوانی و ناکارآمدی سیستمی شده است. این ناکارآمدیها در عرصههای گوناگون وجود داشت و در ۱۱ ماهی که از عمر دولت ابراهیم رئیسی میگذرد خود را بیشتر و بهوضوح نشان داد. نیازی نیست که یک ماه دیگر به امید بهبود صبر کنیم و قرار نیست معجزهای اتفاق بیافتد.
به موازات این وضعیت، شاهد گسترش روزافزون نارضایتیها در داخل و شکلگیری مخالفتها در داخل و خارجیم. در این یادداشت کوشش میشود اشاراتی به مجموعه ناکارآمدیها و نارضایتیها در داخل و خارج داشته باشیم. متاسفانه هیچ روزنه امیدی در افق دیده نمیشود. وضعیت فعلی نیازمند دگرگونیهای بنیادین است و بههیچوجه با وصله و پینه کردن حلوفصل شدنی نیست. از طرف دیگر نیروها و تشکلهایی که بتوانند تغییرهای ساختاری ایجاد کنند هنوز در افق دیده نمیشوند.
ناکارآمدیها – ساختار سیاسی که ادعا میشد پس از انتخابات سال گذشته هماهنگی و همگونی بین اجزاء حاکمیت ایجاد خواهد کرد، پس از یک انتخابات مهندسیشده و بدون حمایت ملی، دولت ابراهیم رئیسی را بر مسند قدرت نشاند. نبود برنامه و اعتماد در کنار نبود دانش سیاسی لازم، خیلی زود مملکت را با بحران مواجه کرد. این دولت نشان داد که نه تنها برنامهریزی ندارد، بلکه انتصابهای فرمایشی و گماردن افرادی بدون اعتبار علمی یا تجربی در مناصب کلیدی میتواند فاجعه ایجاد کند و چنین هم شد.
دولت رئیسی در سیاست اقتصادی نتوانست محاسبه کند که چگونه گرانی یک کالا میتواند بر دهها و حتی صدها کالای دیگر تاثیر بگذارد و نهتنها دومینوی سقوط اقتصادی را رقم بزند، بلکه بر سایر عوامل اداره بهینه کشور نیز تاثیرگذار باشد.
در سیاست اجتماعی نیز خیلی زود از اعمال و کردار همسایه جدید – طالبان در افغانستان- الگوبرداری کردند و آنچه را که از روز اول آشکار بود به گونهای پیاده کردند که امروز تنها یک خانم (انسیه خزعلی) که فقط و فقط فکر و ذکرش گرم کردن لحاف تولیدمثل و افتخارش ازدواج در ۱۶ سالگی است، در حاشیه ساختار دولت حضور دارد و ۵۰ درصد از جمعیت کشور را با امرونهیهای مبهم و تفاسیر فردی اداره میکند. (نگارنده نتوانسته است کوچکترین اطلاعاتی درباره نام همسر این خانم یا پدر چهار فرزندش در فضای مجازی به دست بیاورد). این روزها که فشار بر جامعه زنان کشور روبه فزونی است، صدایی از معدود نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی هم شنیده نمیشود.
دولت رئیسی در شرایطی سال دوم را آغاز میکند که بالاترین میزان نارضایتی در میان طبقات جامعه وجود دارد. کارگران، کارمندان، بازنشستگان، فرهنگیان، دانشگاهیان و زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند علاوه بر اینکه قادر به تامین زندگی روزمره خود نیستند، بهصورتی سامانمند و فزاینده مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. هر روز زنان کشور با استدلالهایی که نسخه دیگر آن را فقط در حکومت اسلامی افغانستان میتوان مشاهده کرد مورد تعرض نیروهای آتش به اختیار قرار میگیرند. اینگونه برنامهها را روحانیان در مساجد، ستادهای نماز جمعه و ساختارهای امنیتی کشور طراحی میکنند و ساختارهایی مانند بسیج یا ستاد امر به معروف و نهی از منکر اجرا میکنند.
درخصوص سیاست خارجی، تامین امنیت و منافع ملی نیز فقط کافی است یادآوری کنیم که موساد یا جاسوسانش بهراحتی قادرند در خیابانهای شهر، دانشمندان ایرانی را ترور کنند و زیرساختهای کشور را بهصورت زنجیرهای منهدم یا دستخوش حریق کنند. حتی از گروه مجاهدین خلق که تصور میرفت کمترین ساختار عملیاتی را در داخل داشته باشد، حالا رسما با عنوان عامل فلان خرابکاری سایبری یا حریق نام برده میشود.
البته سایر جاسوسان هم میتوانند از خاک، نمک، سنگ، گِل و آب مناطق ممنوعه کویری نمونهبرداری کنند تا به اسرار آزمایشهای نظامی جمهوری اسلامی پی ببرند! آمارهای زیادی نیز ارائه میشود که دستکم در یک مورد آن، معاون سفیر بریتانیا که گویا هشت ماه پیش و در پایان ماموریتش از ایران رفته است را عامل جاسوسی اعلام میکنند و ادعا میشود که در زندان است.