دکتر جلیل روشندل- استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرقی
دیدار سهجانبه پوتین، خامنهای و اردوغان در تهران، هنوز از موضوعهایی است که موردتوجه ناظران و تحلیلگران روابط بینالملل قرار دارد. واکاوی گفتههای آنان، اهداف پنهان و آشکار سران سه کشور از برگزاری این ملاقات و اقدامهایی که متعاقب دیدار سهجانبه انجام شد، از مقولاتی است که هنوز پس از گذشت چند روز زیر ذرهبین قرار دارد و شاید به بررسی و حتی پیگیری در صحنه عملیاتی نیز نیاز داشته باشد. حاصل این دیدار برای سه کشور چه بوده است؟ چه حرفهایی مطرح و چه اقدامهایی متعاقب آن انجام شدهاند؟ آیا این دیدار چیزی بیش از یک بلندگو بود که برای چند ساعت بازماند تا هریک از سه طرف حرفهای خود را پخش کنند و به نوعی نشان بدهند که چه در سر دارند و چگونه عمل خواهند کرد، بدون اینکه به توافق ملموسی بر سر مسائل حاد منطقهای رسیده باشند؟ آیا بمباران ترکیه در عراق همین را ثابت نمیکند؟
آیا هدف از این دیدار، آغاز یک اتحاد سهجانبه یا دوجانبه در منطقه بود و آنطور که بعضی از ناظران گفتند این دیدار شتابزده بهقصد ایجاد موازنه در برابر سفر جو بایدن به خاورمیانه بوده است؟ اگر چنین است حاصل این ملاقات چه نوع همافزایی را تولید کرده است که بتوان آن را برابر توافقهای حاصله از سفر جو بایدن قرار داد؟
سوال دیگری که مطرح میشود این است که آیا بهدنبال این دیدار، ایران و روسیه به تفاهم و توافق خاصی رسیدهاند؟ و آیا اصلا این دیدار نتایج اقتصادی یا نظامی ملموسی هم داشته است؟
بازنده اول، جمهوری اسلامی ایران – ارزیابی آثار و نتایج تحریم ایران چه در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ و چه در ۱۸ ماهی که از ریاستجمهوری جو بایدن گذشته، به حدی وحشتناک است که آثار و نتایج آن را با نتایج یک جنگ نظامی برابر دانستهاند. به علت همین تحریمها در یک دهه اخیر سالانه صدها میلیارد دلار ضرر و زیان مالی نصیب ملت ایران شده است، ارزش ریال جمهوری اسلامی ۲۷۰۰ درصد کاهش یافته و فقط در چند ماهه اخیر قیمتها ۱۲ برابر افزایش داشته است. درحالیکه وقتی توافق برجام به امضا رسید و در فاصله کوتاه سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ تولید ناخالص ایران ۲۰ درصد افزایش داشت. (اعتماد آنلاین ۲۷/۴/۱۴۰۱). جمهوری اسلامی بهخوبی میداند که به علت تحریمهای نفتی، سالانه دستکم ۲۰ میلیارد دلار خسارت نفروختن نفت را متحمل میشود و علاوه بر آن میلیاردها دلار نیز به علت فروش نفت بهصورت قاچاق و زیر قیمت بازار یا پرداخت هزینههای دور زدن تحریم، از درآمد نفتی ایران کاسته میشود.
از زمان آغاز جنگ اوکراین، روسیه نیز مشمول تحریمهای نفتی غرب شده است و به ناچار نفتش را ۳۰ درصد زیر قیمت واقعی، به بازار قاچاق عرضه میکند. سوال اصلی این است که در چنین شرایطی آیا مذاکرات تهران میتوانست راه چارهای برای اقتصاد صدمهدیده نفتی دو کشور پیدا کند؟ وقتی هر دو کشور بازندهاند و با تحمل ضرر و زیان فراوان، در یک محیط رقابتی نفت را به چین عرضه میکنند، آیا همگرایی آنان میتواند حافظ منافع ملی هر یک از آنان بهصورت فردی یا هر دو بهصورت جمعی شود؟
توافق ایران در احیای برجام و دست برداشتن از خواستههای فرابرجامی میتواند حدود صد میلیارد دلار از داراییهای مسدود شده ایران در خارج از کشور را آزاد کند و علاوه بر آن میتواند عرضه نفت آزاد با قیمتهای بازار را که حدود دو میلیون بشکه در روز است، بدون تحریم و خسارت به حداکثر ظرفیت تولید برساند. طبیعتا نشست سهجانبه ترکیه – تهران – مسکو چنین ظرفیتی نداشته است.
ناگفته نماند که ثمره نزدیکی بیشتر جمهوری اسلامی به روسیه که در تحریم است، یک تفاهمنامه تکراری ۴۰ میلیارد دلاری صنایع نفت و گاز بود که پنج سال پیش هم بینتیجه رها شده بود، اما وعده فروش پهپادهای ایرانی به روسیه صرفا نگرانی و فشار غرب به ایران را افزایش داد و حتی از میزان تمایل به ادامه مذاکرات احیای برجام کاست. کنگره آمریکا بهشدت به هرگونه حرکت سیاسی در ایران در جهت نزدیکی بیشتر به روسیه حساس است و با هر اشتباه محاسباتی ایران مانند حمایت سیاسی یا نظامی از جنگ روسیه در اوکراین، نهتنها تمایل برای توافق با ایران کاهش مییابد، بلکه بهموازات آن، فشارها به دولت بایدن برای رسیدن به توافق نیز بیشتر میشود.
در محاسبات راهبردی جمهوری اسلامی، کوچکترین مطالعه علمی برای چانهزنی و چانهزنی توزیعی وجود ندارد. برای نمونه مشاهده میشود که مجلس شورای اسلامی طرحی را تصویب میکند که دولت را به تعطیل کردن نظارتهای آژانس انرژی اتمی، بالا بردن در صد غنای اورانیوم یا خاموش کردن دوربینهای آژانس موظف بکند، یا اینکه در بالاترین سطح تصمیم گرفته میشود که به روسیه در حال جنگ با اوکراین، پهپادهایی را که توانایی حمل بمب داشته باشد بفروشند.
این نوع تصمیمهای نوپدید، کشور را در شرایطی قرار میدهد که توان چانهزنی بهقصد رسیدن به سطح قابل قبولی از توافق برای هر دو طرف را از دست میدهد، گویی دیپلماتهای جمهوری اسلامی در مورد اصول اولیه مذاکره بینالمللی یا چانهزنی توزیعی (Distributive Bargaining Planning) کوچکترین اطلاع و دانشی ندارند. جمهوری اسلامی در عمل بهجای پیشنهاد پایدار اولیه بهقصد چانهزنی، تهدید قوی اولیه را بهکار میگیرد و در نتیجه نمیتواند به ذهن و روان طرف مذاکره نفوذ کند و از همان لحظه اول عامل خوشبینی در مذاکره را قربانی میکند.
وقتی علی خامنهای جنگ پوتین علیه اوکراین را «ابتکار عمل» نامگذاری میکند، آنوقت کسی ادعای وزیر خارجه، حسین امیرعبداللهیان را که میخواهد تصمیم به فروش پهپاد به روسها را در صحبتش با وزیر خارجه اوکراین انکار نماید باور نمیکند. رهیافت جمهوری اسلامی همانطور که در رفتار با شهروندان، زنان، روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران، کارمندان، بازنشستگان و گروههای مخالف داخلی مشاهده میکنیم، بهجای کاهش تنش و اقدامهای گامبهگام، پیوسته بر مبنای «اهرم فشار قوی» و تهدید به نابودی قرار دارد. در چنین رهیافتی هیچ امتیازی داده نمیشود و اصلا در فرهنگ مذاکره و دیپلماسی جمهوری اسلامی «نرمش برای کسب امتیاز» ترفند شناختهشدهای نیست و معنی ندارد. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی قادر نیست در روابط بینالمللی دوست بسازد و روابط با دوامی را با سایر ملتها برقرار کند.
روسیه، بازنده دوم – ارزیابی که در تاریخ ۵ ژوئن سال جاری در نشریه نیوزویک منتشر شد نشان میدهد که روسها بهطور متوسط روزانه ۹۰۰ میلیون دلار برای جنگ اوکراین هزینه میکنند. در این ارزیابی حقوق سربازان، هزینه جنگافزار، گلوله، موشک، ارزش جنگافزارهایی که از بین میروند یا هزینه تعمیر آنها و هزینه جنگافزارهای حساسی مانند موشکهای کروز که یکبارمصرفاند، در نظر گرفته شدهاند. در این محاسبه ضرر و زیان ناشی از اعمال تحریمها علیه روسیه که پس از آغاز جنگ، روز بهروز شدیدتر شده است در نظر گرفته نشدهاند. ضرر و زیان ناشی از تحریم ممکن است بلافاصله قابل محاسبه نباشد و علاوه بر آن احتمال دارد حتی تا مدتها پس از خاتمه مخاصمه و عقبنشینی نیروهای روسی از اوکراین نیز ادامه داشته باشد.
درحالیکه پنج ماه از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین میگذرد و برخلاف اشغال بخشهایی از خاک اوکراین، هنوز سرنوشت جنگ معلوم نیست. هر حرکت روسیه تا به امروز با مقاومت اوکراینیها مواجه شده است. اوکراین تاکنون سلاح دوربرد علیه روسیه به کار نگرفته است. گفته میشود اوکراین سامانه موشکی چند پرتابه موسوم به هیمارُس در اختیار دارد که میتواند تا عمق ۸۰ کیلومتری داخل خاک روسیه را بهصورت همزمان با چندین موشک هدایتشونده دقیق هدفگیری کند، اما موشک کافی برای استفاده از این سامانه را ندارد. این نکتهای است که ازنظر سرگئی لاوروف پنهان نمانده و با توجه به همین توانایی بالقوه، تهدید کرده است که اگر کییف چنین موشکهایی را دریافت کند، روسیه اهداف جغرافیایی خود را در داخل اوکراین گسترش خواهد داد. پنج ماه جنگ نشان داده است که منظور روسیه از اهداف جغرافیایی میتواند اهداف غیرنظامی نیز باشد.
اتحاد دو بازنده یک برنده نمیسازد – آنچه مسلم است تا به امروز روسیه به لحاظ نظامی برنده این جنگ نیست و به لحاظ اقتصادی نیز باخت چشمگیر و مداومی داشته است. ارزش روبل روسیه بهشدت سقوط کرده و روسها که در داخل احساس اعتماد و اطمینان به آینده ندارند، بهسرعت پولهایشان را به خارج منتقل میکنند و در حال حاضر آمارها نشان میدهد که در خلال جنگ پنجماهه با اوکراین، میزان خرید مِلک در امارات متحده عربی و ترکیه افزایش داشته است. ناگفته نماند که تا چند ماه پیش ایرانیها در رتبه اول این آمار قرار داشتند، یعنی هر دو کشور ازنظر حفظ سرمایههای داخلی ناتواناند. آثار این ضرر و زیان اقتصادی تا دهههای آینده بر زندگی روزمره مردم دو کشور باقی خواهد ماند. طبیعتا چنین وضعیتی بر اوضاع سیاسی نیز تاثیر خواهد گذاشت و روسیه را همچون ایران به سمت سرکوب و اقتدارگرایی بیشتر هدایت خواهد کرد.
اگرچه روسیه با چین در سطوح مشخصی روابط حسنه دارد و در واقع چینیها با خرید و قاچاق نفت روسیه و ایران در بازار آزاد، به هر دو کشور کمکهای محسوسی میکنند، اما به نظر نمیرسد که در سطوح نظامی -راهبردی نیز بخواهند از روسیه یا ایران حمایت کنند. بنابراین تنها جمهوری اسلامی ایران است که روسیه را یک شریک راهبردی میبیند و دچار این خودبینی است که حمایت متقابل روسیه را نیز خواهد داشت.
سخنان و اقدامهای پراکنده برخی از دیپلماتهای روسی در تهران بهخوبی نشان میدهد که نگاه روسیه به ایران از بالا به پایین و هدفش استفاده ابزاری است. خیال باطلی است که جمهوری اسلامی ایران تصور کند «عالیجناب پوتین» در صورت بروز منازعه و مناقشه منطقهای، بخواهد یا بتواند روسیه را در مسیر همافزایی و اتحاد راهبردی با ایران قرار دهد، دستکم تا به امروز به نظر نمیرسد دو بازنده این بازی خطرناک، یعنی جمهوری اسلامی و روسیه، بتوانند از طریق اتحاد راهبردی تبدیل به یک قدرت با ثبات و برنده منطقهای بشوند و خطر به آتش کشیدن منطقه و هدایت منازعات به آستانه منازعه اتمی لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشود.