ترا آزمون شب
کجا بود و کی بود؟
آزمون سوارانی
که خسته ی خویشند
و عشق
چون نهالی
نگونسار سم ستورانشان
آزمون شبی
که شط هراس و نفرین است
و میراث جهانی
که بیتوته ی شقاوت است
میان دو تنهایی
میان آمدن و رفتن
ترا آزمون شب
کجا بود و کی بود؟
آزمون مرغی
بر ذبحگاه خویش
بی که بر برکه ی آبی
مجال سرودنش باشد
تا تصویر ولایت انسان چنین نماید
تصویر ولایت انسانی که تویی
و تو را
عشق
از آنهمه
دستمایه ی تباهی بود
و ضربآهنگ عفریته ی جانت
جز بر بهای هزاران سرو
فرو بر فتاده به خاک
دری نمی گشود
فغان این خاک
باری
امروز سرور توست
تا فردا
که پیراهن اندوه
به فرصت دریده شود
اسفند ۲۵۵۰ شاهنشاهی(۱۳۷۰)
فوریه ۱۹۹۲_ آلمان