دکتر جلیل روشندل
بهدنبال انتشار نکاتی از اسناد محرمانه پنتاگون در پایگاه خبری «اینترسپت»، مشخص شد که ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ طرح حمله نظامی به ایران را بررسی و طی سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، برای آن بودجه عملیاتی تامین کرده بود. غالب منابعی که این خبر را به فارسی منتشر کردهاند، عنوان طرح «Support Sentry» را معادل «نگهبان پشتیبانی» ذکر کردهاند. البته این اصطلاح معادل فارسی دقیقی نیست، ولی به هر حال این طرح نوعی طرح جایگزین بوده که توسل به جنگ را درصورت نتیجه ندادن سایر اقدامها بررسی و تجویز میکرده است. میتوان گفت این طرح هنوز هم وجود دارد و میتواند تحت شرایطی قابلیت اجرا پیدا کند.
گرچه منابع متعددی بنا به جایگاه و نگرش خود گزارش «اینترسپت» را به دلخواه تعبیر کردهاند، ولی در واقع امر، موضع «اینترسپت» تایید برنامه آغاز جنگ با ایران نیست، بلکه نوعی هشدار است برای اینکه چنین برنامه تدوینشدهای وجود دارد که از نظر بودجه نیز بررسی شده است و میتواند تحت شرایطی اجرایی شود. «اینترسپت» از منظر منافع ملی آمریکا به قضیه نگاه میکند و این احتمال را منتفی نمیبیند که جنگ با ایران بهصورت بالقوه در لابهلای پروندههای پنتاگون منتظر لحظه مناسب است.
معمولا مولفهها و انگیزههای متعددی درمورد جنگ احتمالی با ایران مورد بررسی قرار میگیرد. اول، اینکه آیا ایالات متحده از نظر دیپلماتیک چیزی از دست خواهد داد؟ از منظر تئوری تنها قضیه برجام هست که هنوز بین ایالات متحده، جمهوری اسلامی و چند کشور دیگر وجود دارد، ولی از روز ورود دولت ابراهیم رئیسی به عرصه بازی سیاسی ایران، روزبهروز بیجانتر شده، بهنحوی که میتوان گفت عملا برجام یک توافق مرده است.
با امضا نشدن احیای برجام، دولت فعلی ایالات متحده هیچ امتیازی را از دست نمیدهد و حتی ممکن است دفن برجام، بهعنوان یک توافق مرده، برای دولت بایدن امتیاز مثبتی هم باشد. یعنی اگر تا همین چند وقت پیش آمریکا میخواست که جمهوری اسلامی به برجام برگردد و حاضر بود امتیازهایی هم به ایران بدهد، اکنون دیگر آن شرایط وجود ندارد و سیاستمداران آمریکایی بهطور دائم و علنی از آن بهعنوان توافقی که «مطرح نیست» صحبت میکنند.
به عبارت دیگر، توافق برجام خود به عوامل بسیار دیگری گره خورده است که در یک سوی آن نارضایتی عمیق و حرکت انقلابی مردم ایران در داخل و حمایت اپوزیسیون از خارج قرار گرفته است و در سوی دیگر، همسویی جمهوری اسلامی در جنگ اوکراین با روسیه، نقش مخرب حمایت از گروههای نیابتی در نقاط بسیار حساس منطقه خاورمیانه، و به خطر افتادن امنیت اسرائیل به عنوان برایند کل قضیه قرار دارد. در مقطع ۲۰۱۸-۲۰۱۹ که شخص ترامپ تصمیم گرفت از برجام خارج شود و پس از آن در شکلگیری طرح «نگهبان پشتیبانی» و تخصیص بودجه برای آن طرح، مهمترین انگیزه، امنیت اسرائیل و رابطه ترامپ با نتانیاهو بود که حتی تا به امروز موافقان و مخالفان خود را در سیاست و حکومت ایالات متحده آمریکا حفظ کرده است.
از نقطهنظر «اینترسپت» با توجه به اینکه منابع پنتاگون نامحدود نیست، این واقعیت که تلاشهایی برای تهیه چنین سندی انجام شده، به این معنی است که برنامهریزان نظامی ایالات متحده خطر درگیری با ایران را بهاندازه کافی و قابل توجه ارزیابی میکنند. امروز هم جمهوری اسلامی ایران و هم دولت بنیامین نتانیاهو، در داخل با وضعیتی مواجهاند که پررنگکردن یک تهدید خارجی میتواند آن وضعیت را تا حدودی مهار کند و یا نارضایتی داخلی را بهطور موقت دربرابر سایه یک جنگ خارجی فروبنشاند.
در اسرائیل نارضایتیها موقعی شدت گرفت که لایحه جنجالی کابینه راستگرای نتانیاهو برای کاهش اختیارات دستگاه قضایی، در مرحله اول خود به تصویب رسید. صدها نفر از اعضای سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل درباره محدودشدن اختیارات دیوان عالی هشدار دادند و اصلاحات پیشنهادی کابینه نتانیاهو را به «کودتای قضائی» نتانیاهو تشبیه کردند. انتشار خبر تصویب این لایحه، موجب سقوط ارزش شِکِل، واحد پول اسرائیل، شد و بسیاری از اقتصاددانان هشدار دادند که این مصوبه میتواند به فرار سرمایه و سرمایهگذاران از اسرائیل منتهی شود.
برای دولت نتانیاهو نارضایتی مردم در این سطح، در مقایسه با تهدیدهای خارجی، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. آنچه در حال حاضر بیش از هر چیزی در اسرائیل به احساس نبود امنیت دامن میزند، گزارشهایی درمورد اقدام جمهوری اسلامی به تولید اورانیوم با غلظت بالای ۸۰ درصد و نزدیکشدن ایران به مراحل تولید بمب اتمی است. بمب اتمی جمهوری اسلامی یک تهدید حیاتی و موجودیتی برای اسرائیل است و به همین جهت، دولت نتانیاهو سعی دارد حمایت آمریکا را برای ورود به یک جنگ علیه جمهوری اسلامی بهدست آورد. در مقابل این تهدید است که جمهوری اسلامی نیز از روسیه سامانه دفاعی اس-۴۰۰ و هواپیماهای راهبردی میگ را درخواست کرده است.
جمهوری اسلامی شاهد سازمانیافتن تشکلهای خارج از کشور و نفوذ آنان در مراکز سیاستگذاری جهانی جهت تشدید فشارها علیه ایران است. تحریمها روزبهروز افزایش مییابد و روزبهروز تعداد بیشتری از افراد و سازمانهای مرتبط با دولت، سپاه پاسداران و حلقه اطراف رهبری تحت تحریمهای جدیدتر قرار میگیرند و قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست تروریستی در ردیف اول این خواستهها است.
در مقابل، رژیم جمهوری اسلامی کوشش دارد تسلیحات بیشتری را به دست گروههای نیابتی برساند. در سوریه اقدام به عرضه سیستم دفاع ضدهوایی ساخت ایران میکند، در روسیه پهپادهای جدیدتری تحویل میشود، و در در داخل، گزارشهایی درمورد تولید اورانیوم با غنای بالای ۸۰درصد مطرح است. تهران با چین سیاست نفت در برابر هرچیزی بهغیر از دلار و یورو را دنبال میکند و سعی دارد از مدل روسی تبادل نفت استفاده کند تا جلوی جهش برابری دلار در برابر ریال و تضعیف ریال ایران را بگیرد -گرچه این باور عمومی، و حتی در میان متخصصان، وجود دارد که جمهوری اسلامی عالمانه و عامدانه میخواهد نرخ برابری را بالا نگاه دارد تا کسر بودجه دولتی و خاصهخرجیهای نظامی را از جیب مردمی پرداخت کند که روزبهروز به دامان فقر و نداری رانده میشوند.
علاوه بر آن، جمهوری اسلامی با نگرشی خصمانه خیزش انقلابی مردم را وارد یک مرحله حملات انتقامجویانه بیولوژیک علیه جوانان، دانشآموزان و حتی دانشجویان کرده است تا از آنان بهدلیل شرکت فعال در خیزش «زن، زندگی، آزادی» انتقام بگیرد. در همین ارتباط، گروههای آتش بهاختیار، والدین نگران این جوانان را مورد حمله و اذیت و آزار قرار میدهند.
به موازات این حرکت ضدبشری، به نظر میرسد جنبش «زن، زندگی، آزادی» بهنوعی مشغول تجدید سازمان و تعیین راه ادامه مبارزات است. در مقابل، رژیم جمهوری اسلامی به محاکمه، حبس و حتی اعدامهای غیرقانونی ادامه میدهد و هر روز جوانان، روشنفکران، نویسندگان، شعرا و اساتید دانشگاه را تهدید و زندانی میکند و به کشتار بلوچها، کردها و اعراب ادامه میدهد.
اغلب نمایندگان سیاست خارجی و دیپلماتهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور توفیق و مقبولیتی ندارند. از جمهوری اسلامی برای حضور و شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ دعوتی صورت نگرفت و برعکس، از سران بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور دعوت شد تا به تبادل نظر با سران کشورهای حاضر در کنفرانس بپردازند.
وقتی وزیر امور خارجه دولت رئیسی، حسین امیرعبداللهیان، در حاشیه دومین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو مقابل دوربین پرسشگر کریستین امانپور، خبرنگار سیانان، قرار گرفت، فقط مشتی دروغ درمورد کشتار جوانان و سرکوب تظاهرکنندگان و ناراضیان در ایران تحویل بینندگان سیانان داد و مدعی شد جمهوری اسلامی قویترین دموکراسی است. او اتهامهایی مانند تحویل پهپاد به روسیه برای جنگ علیه اوکراین یا تولید اورانیوم با غلظت بالای ۸۰ درصد را مردود شمرد و همچنین تجاوز به زنان و دختران بازداشت شده را انکار کرد.
با توجه به جمیع جهات، به نظر میرسد جمهوری اسلامی با نوعی انسداد علاجناشدنی مواجه است. روزبهروز مشروعیت حکومت در داخل از دست میرود و هر گامی که حکومت برای کنترل شرایط داخلی و سرکوب جنبش انقلابی برمیدارد، تاثیر معکوس دارد و متوسلشدنش به ابزارهای سرکوب جدید، مشروعیت رژیم را تحتالشعاع قرار میدهد.
توافق برجام در مراحل احتضار نهایی است و با توجه به وجود گرایش تولید بمب، این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامی حتی از پیمان منع گسترش اتمی هم خارج شود تا بدون هیچگونه تعهد بینالمللی مانند کره شمالی به تولید بمب بپردازد. به این ترتیب است که رژیم بهدلیل اینکه نمیتواند منازعه با نظام بینالملل را حلوفصل کند، عملا وارد نوعی دور باطل میشود. ناتوان از اداره مطلوب و حاکمیت مورد پذیرش اکثریت جمعیت ۸۰ میلیونی ایران، ناتوان از برقراری توازن در سیاست خارجی، این تصور تقویت میشود که تولید بمب اتمی تنها راه بازدارنده است! و ناگفته پیدا است که منطقه و جهان این حرکت را برنخواهد تابید و درنتیجه، جنگ اجتنابناپذیر خواهد بود. سوال اصلی این است که آیا جنگ میتواند به تحقق جنبش زن، زندگی، آزادی کمک کند یا اینکه جمهوری اسلامی ترجیح خواهد داد با نابودی خود آرمان آزادی و دموکراسی را هم با خود نابود کند؟
جنگ، بمب یا فروپاشی؛ انتخابهای جمهوری اسلامی- دکتر جلیل روشندل
Facebook Comments Box