و این گزینه کجا بود؟
که بنشسته ام بود
بر گلوگاه صبح
به تیغ
تا درنگ این شب تنگ
چنان به لحظه ی تردید
در نوشت
که دست
از تو ببایدم میداشت
در آستان سرنوشت
مرا خیال نرگس تو
کجا به خنجر خونین در نهاد؟
که قصه ی پریشم
به سرخی ی فلق بود
که جامه بیالود
و دست را
خیال
از هرچه آرزو بسود
و زین بود
که گرده از کمند آتش ابلیس
بر نمی توانستمم گشود
آه بگذار به خویش
پرده بیفکنم
و نعش اینهمه شبنم را
جامه سیاه کنم
و دریا را
شرحه شرحه بگریم
پنجشنبه ۲۱ آذر ۲۵۷۴ (۱۳۹۴)
11.12.2014 آلمان