پورمزد کافی
امشب نشسته به ویرانی ی خویشم
امشب آشفته ام
خرابم
پریشم
امشب ستاره ای نیست
بر پهنه تار آسمان من
امشب شکوفه ی شعری
رخ بر نکرد از باغ جان من
امشب کسی مرا نخواند
امشب کسی مرا نگفت
امشب بر این نمط
که بنشسته ام خموش
کلامی گلوی گوهر شعرم نسفت
امشب نسیم نوازشی
این التهاب ریخته بر شبم
را نرُفت
امشب ز هیچ آبادی نیامده ام
امشب ز هیچ سرودی
به شادی نیامده ام
امشب شعری نگفته ام
امشب به خطی از خیال تو
نروییده ام
امشب فرو ریخته ام
و هیچ شکوفه ای
از دستان مهربانی تو
نبوییده ام
امشب
نمیدانم از کدام سو آمده ام
از کدامین راه
بر کدامین آرزو آمده ام
امشب
کبوتری رمیده از کمند صیادم
امشب
هزار برگِ پریشانِ در بادم
آه
امشب پر از فریادم
امشب فقط فریادم
آبان ۲۵۷۹ شاهنشاهی(۱۳۹۹)
نوامبر ۲۰۲۰ آلمان