موشکپرانیهای اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که دستی بیقرار در چکاندن ماشه و فشردن دکمه برای کشتار انسانها دارد، علاوه بر تولید جنایتی جدید، زخمی کهنه را نیز باز کرد. در نتیجهی اقدام تلافیجویانهی پاکستان نسبت به حملات جمهوری اسلامی، افرادی غیر نظامی از جمله چند کودک جان باختند. واکنش سراسیمهی دستگاه پروپاگاندای رژیم نسبت به انتشار این اخبار چنین بود که در این حملات صرفا افرادی از اتباع بیگانه کشته شدهاند. از شکست هیمنهی تصنعی دستگاهی که مدعی اِشراف بر آسمان کشور است که بگذریم، از ناامنی موحشِ پدید آمده در اثر ریختن شرنگ امنیت به کامِ جامعه هم چشم بپوشیم، از تجاوز به حرمتِ خون و خاکِ دیگران نیز صرف نظر کنیم، اتباع بیگانه خواندنِ کودکانی که بیپناهترین قربانیان این تراژدیاند گریبانمان را رها نمیکند. چه بافتهی متعفنی در پسِ ذهنمان یافته و یا فرض کردهاند که با چنین توجیهی صورت مسأله را سرهم بندی میکنند؟ اولا بنا به شواهد و قراین بسیاری میتوان فرض کرد که این کودکان همان بیشناسنامههای معروفی هستند که سهم الارثشان از ایران، همین نادیده انگاشته شدن است. دوم اینکه در سایهی حاکمیتِ رژیمی بیگانه با همهی اصولِ انسانی، تمامی ایرانیان به اتباع بیگانه بدل شدند. سه دیگر، با تلنگری به وجدان فرد فردمان باید گفت مرزهای فرضی جغرافیایی اگر در خدمت حراست از مرزهای حقوق و کرامت انسانی نباشند، جز بدنامی، آوردهای ندارند. وطن آنجایی است که احساس تعلق میآفریند، وطن محل تلاقی خاک، بستگان و وابستگیهای انسانی است. جایی که وجود آدمی انکار میشود، جایی که سایهی هراس و نیستی حضوری سنگینتر از زندگی دارد و حافظه را انبانی از خاطرات سرکوب، سرخوردگی و ناکامی میسازد، یا وطن نیست و یا وطنی است اشغال شده. زیر سلطهی ماشینِ تحمیلِ هویتهای جعلی و زدودن هویت انسانی، زندگی و انسانیت از ریخت میافتند. کودکانی که در چنین برهوتی حتی از یک سند کاغذی هویتی نیز نابرخوردارند به عنوان اتباع بیگانه تحقیر میشوند. در حالی که آنها از دو جهت موجهاند؛ نخست از آن روی که قربانیانِ مضاعف سیستماند و لایق همدلی. دوم به این خاطر که وجودشان بیریا و شفافتر است؛ آنها ماهیتِ وضع موجود را بازنمایی میکنند. در عمق چشمهای گشوده بر رخِ بی نقابِ واقعیتشان چیزی است که غریوش در گوش من چنین میپیچد: «ای درختانِ عقیمِ ریشهتان در خاکهای هرزگی مستور، یک جوانهی ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند. ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود، یادگارِ خشکسالیهای گردآلود، هیچ بارانی شما را شست نتواند.» – مهدی اخوان ثالث، «پیوندها و باغ»
موشك پراكنى سپاه پاسداران، كشتار و ناامنى منطقه- عارف آقایاری
Facebook Comments Box