بابك رحمتى
«سپهبد نادر جهانبانى» يكى از بهترين خلبانان جهان، هنگام اعدام ،خود فرمان آتش را صادر كرد و به اعدام كنندگان اجازه بستن چشمان خود را نداد، تا شاهد پرواز گلوله ها باشد. قاتل او ،«كمالى» نفر دوم كه به او شليك كرده بود، بعدها دچار عذاب وجدان شد و به ديدار مادر سپهبد جهانبانى رفت و از او طلب بخشش كرد!
هايزر و كلام آخر:
پس از خروج شاه از كشور ، ژنرال هايزر فرستاده كارتر گفته بود؛ ” شاه بر نمى گردد، و آنجا گفته بود اقدامى نكنيد،و شالوده ارتش را نگه داريد!
در ساعت ١١ بامداد ٢٢ بهمن ٥٧ در متن بيانيه ستاد ارتش شاهنشاهى بى طرفى ارتش اعلام شد. در نشستى با حضور ٢٧ تن از عالى ترين مقامات ارتش شركت كرده بودند. اين بيانيه در ستاد بزرگ ارتشداران نوشته شده بودو پاى اين بيانيه نام بزرگترين ارتشيان در آن ديده ميشود.
دوساعت بعد در ساعت ١/٢٠ دقيقه بعد از ظهر اين اعلاميه از راديو خوانده مى شود ، ساعتى بعد اعلام پيروزى براى انقلابيون ! پس از آن أست كه اداره كشور از دست ميرود!بى طرفى ارتش در اين ميان باعث اين وضعيت ميشود. در ستاد بزرگ ارتشداران چه گذشت؟ اين بى طرفى چه تاثيرى در وضعيت ايران گذاشت؟ اين دو موضوع را مورد بررسى قرار ميدهيم.
همانطوريكه ميدانيم ارتش نقش مهمى در پيروزى و شكست دارد.اگر ارتش عقب بنشيند ، انقلاب و يا شورش پيروز ميشود. در ايران و در سال ١٣٥٧همين وضعيت بوجود آمد و پس از خواندن بيانيه ارتش به چهارده ماه تلاش براى سرنگونى يك نظام نوشته شد.در واقع رژيم پادشاهى گذشته پايان گرفت !در اين ميان موضوعى كه بايد به توجه داشت ، آمدن «ژنرال هايزر»به ايران و ملاقات او با بازرگان نخست وزير موقت و بهشتى بود.در اين ميان،نقش حسين فردوست را نبايد از ياد برد.
از نيمه هاى شب لشگر گارد شاهنشاهى كه با تانكها از شرق تهران بسوى مركز سرازير شده بودن پس از كشته شدن تعدادى به پادگانها باز گشتند. سوال مهم اينجاست ، كه چرا ارتش اعلام بى طرفى كرد؟ چه مسائلى پشت پرده در ستاد ارتش شاهنشاهى ايران مطرح شده بود؟آيا هايزر تمامى مسائل را با بازرگان رئيس دولت موقت انقلاب شورشى و بهشتى حل كرده بودند؟ پاسخ به اين پرسش بسيار ساده است ، آنها تصميم گرفته بودن رژيم پهلوى را عوض كنند و آمدن هايزر به ايران به همين دليل بوده است. آمريكا و انگليس ميخواستن خيالشان از سمت ارتش راحت باشد و اين رژيم چنج ( تعويض)با كمترين خونريزى باشد!
اگر به سه ماه قبل همان سال نگاهى داشته باشيم متوجه ميشويم كه ارتش با گرفتن گل از سوى تظاهركنندگان تصميم به عقب نشينى گرفته بود و اين سياست عقب نشينى از همان ماهها ريخته شده بود. آمريكا ، خصوصن نقش هايزر بسيار مهم بود اينان تصميم گرفته بودن كه كم كم ارتش را با مردم همراه كنند. آمدن هايزر به تهران نشان داد كه اين تصميمات از همان زمان اتخاذ شده بود! تشكيل جلسه گوادولوب هم به همين منظور بود تا شاه را از ايران بيرون بياورند. و پس از خروج پادشاه ايران اين نقشه زودتر پيش رفت. در همينجا بايد گفت: ” خروج شاه از ايران بزرگترين اشتباه او بود كه صورت گرفت . كه توضيح خواهم داد، چرا؟
در هنگام خروج شاه تمام سران ارتش شاهنشاهي بهمراه بختيار آخرين نخست وزير حضور داشتند، و شاه هم تمام اختيارات را به بختيار سپرده بود و توصيه شده بود كه ارتش از فرامين بختيار پيروزى كنند.ناگفته نماند حسين فردوست هم در آنروز در ميان ارتشيان بود. شاه كه از توطئه هاى بعدى آمريكا با اطلاع بود، آيا خبر داشت كه فردوست چه نقشه هايى در سردارد و براى همكارى با رژيم خمينى ساخته تا مرز خيانت پيش ميرود؟ در قدم بعدى و گماردن ، حسين فردوست بعنوان فرمانده كل قوا مشخص شد، شاه از پشت پرده فكر فردوست خبر نداشت!
حسين فردوست كيست؟
حسين فردوست ، دوست دوران بچگى پادشاه ايران هم مقام رسمى نداشت ولى نفوذ زيادى در ارتش داشت تا جايى كه شاه هنگام خروجش از ايران فرمانده كل قوا را به اوسپرد و رفت .يعنى شاه با اين كار گوشت را بدست گربه داد ورفت!ارتشيان او را قبول داشتن و او موقعيت جدى در ارتش داشت .شاه در هنگام خروج از ايران ،اعلام كرده بود از فردوست فرمان بگيريد!بعدها مشخص شد چه نقشه هاى شومى در سر داشته است! حسين فردوست در عقب نشينى ارتش نقش بسيار مهمى ايف كرد .بعد ها يك ليست ٤٠٠ تنى بيرون آمد كه در آن تاكيد شده بود آنها بايد اعدام شوند! آيا فردوست هم در تعيين اين ليست نقش داشته است؟آيا انگليس قصد ضعيف كردن ارتش در ايران را داشت؟ چرا انگليسى ها در سردخانه پزشك قانونى تهران تك تك اعدام شدگان ارتش و حتا هويدا را چك ميكردند تا هيچكدام از قلم نيافتاده باشند؟! فردوست مقام رسمى نداشت ، ولى شاه به او اعتماد كرده بود و ارتش را به او سپرد تا چهارچوب ارتش را همانطور كه خود ميخواهد نگه دارد ولى فردوست به شاه دوست دوران بچگى اش و ايران خيانت بزرگى كرد هايزر ميدانست كه ارتش هر زمانى كه بخواهد ميتواند كودتا كند. پس بايد از قبل برنامه ريزى و مديريت (Administration) كرد.
آخرين حرفهاى هايزر!
آخرين حرفهايى كه هايزر زده بود شكى باقى نمى گذارد سوال مهم اينجاست،هايزر ، براى چه كارى به ايران آمد ه بود و مرتب در رفت و آمد بود و اوضاع ايران را زير نظر داشت؟ «هايزر »گفته بود:”شاه ميرود و ديگر بر نمى گردد” اين گفته بسيار كليدى است كه نشان ميدهد همه مسائل پشت پرده سياست حل شده بود!برخوردهاى بعدى آمريكا با پادشاه ايران در آمريكا بسيار خواندنى است. آمريكا تا آنجا شاه را محدود كرد كه عمل جراحى او را به پاناما و كشورهاى ديگرى ارجاع داد!و عمامه داران كه به دنبال استرداد شاه بودن ، آمريكا را تحت فشار قرار داده بودند آمريكا هم بى ميل نبود كه اين كار انجام شود!اينها همه نشان ميدهد كه آمريكا تا كجا از خمينى و دار ودسته اش حمايت كرده بودند! هايزر ميدانست كه ارتش هر زمانى كه بخواهد ميتواند كودتا كند. پس بايد از قبل برنامه ريزى و مديريت (Administration) كرد.
شاه قصد سركوب داشت؟!
با وجود اينكه خيلى ها علت انقلاب يا شورش ٥٧ را اختناق و تك حزبى كردن كشور و اختناق و سركوب ميدانند و كمتر به مسائل اقتصادى اشاره دارند، چون از نظر اقتصادى ايران در زمان هويدا ١٣ سال تورم بسيار پائينى داشتيم و وضعيت بدى چون امروز وجود نداشت. و هرروز با برنامه ريزى اقتصادى كه در پيش بود وضعيت مردم رو به بهبود بود. فقط كافى است بدانيم قيمت ها در طول سيزده سال كوچكترين تغيرى نكرده بود!از طرفى شاه مخالف سركوب بود بعدها با وجود اينكه فرماندهى ارتش پيشنهاد سركوب بيشترى داده بودن شاه موافقيت نكرد. بخاطر همين هم شاه هربار به براحتى از كشور بيرون ميرفت. و آخرين بارهم پس از خروج شاه از كشور ، زندانيان سياسى همه توسط زنده ياد «بختيار»آخرين نخست وزير شاه آزاد شدند. شاه نيروهاى ضد شورش نداشت و اين يكى، خود دليلى محكم بر عدم سركوب هاى گسترده شهرى است. «پرويز ثابتی» طرفدار سیاست سرکوب جدی مخالفان بود و به شاه پیشنهاد کرد اجازه دهد تا ساواک ۱۵۰۰ تن از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و به طور همزمان مخالفان را با شدت هر چه تمامتر سرکوب کند، ولى شاه اين پيشنهاد را نمى پذيرد. امروز خامنه اى هم آتش به اختيارانش را فرمان كشتار داده و بطور گسترده دستگيرى فعالان را ميدهد، او در مقابل دوربين ها بارها دستور كشتار و سركوب صادر كرده است كه قابل غياث با پيشنهاد ثابتى نيست!
آیا اردشير زاهدى همه چيز را ميدانست؟!
اردشير زاهدى كه زمانى وزير خارجه بود و در اين اواخر حكومت پهلوى دوم ، سفير ايران در آمريكا بود،موضوع آمدن هايزر و نقش سوليوان سفير آمريكا در تهران را فهميده بود . بخاطر همين بود، زمانى كه به تهران آمده بود سوليوان را ديده بود و به شاه گفته بود: اعليحضرت اين( آقا) در ايران چه مي كند ايشان را بيرون كنيد و سفارت آمريكا را ببنديد!ولى شاه اين شيطان را بيرون نكرد! از طرفى هايزر، چون ميخواست براى شاه تعين تكليف كند. حضور زاهدى را مزاحم خود ميدانست. مثلن ميگفت ؛ زاهدى ايران را ترك كند و يا اويسى نباشد و كس ديگرى باشد… زاهدى از همان ابتدا با حضور سوليوان سفير آمريكا مختلف بود. ميگفت؛ از اول هم ايران شناختى نداشت و زاهدى با حضور او مخالف بود، و گوشى را بدست شاه داده بود.
حضور هايزر در ايران نشانه قدرت بود؟!
حضور بى خبرى هايزر در ايران، در ماهها و روزهاى آخر ، و امر و نهى كردن ، نشان داد كه اينها قدرت را انتقال داده و ميخواهند حكومت را عوض كنند. با تمامى اطلاعاتى كه زاهدى ارائه داده بود شاه از كنار اين قضايا براحتى ميگذرد و از كشور خارج ميشود. خروج شاه و حضور هايزر ،در نهايت آخرين ضربه را به حكومت پهلوى دوم زد و آن اتفاقات و جناياتى رخ داد كه امروز پس از ٤٥ سال هنوز هم ادامه دارد. از فرداى حاكميت عمامه داران ، ماشين اعدام بكار افتاد و خمينى آدمكش ، خلخالى جلاد را مامور اعدام سران ارتش كرد. خلخالى ابتداء ژنرالها و ارتشيان را به جوخه هاى اعدام سپرد و براى قتل عام به كردستان و تركمن صحرا رفت! يكى از آن ارتشيان كه اعدام شد سپهبد نادر جهانبانى خلبان بى نظير و استاد آموزش هواپيماى مختلف بود.
اين مطلب را با سخنان دختر سپهبد «نادر جهانبانى» به پايان ميبرم تا در تاريخ بماند كه خمينى و خلخالى ، محمدى گيلاني و اردبيلى و ساير عمامه داران و جلادانى مانند لاجوردى و حاج داود و ديگر چه كسانى را با دادگاههاي چند دقيقه اى اعدام كردند: “پدرم تمام مدت در فكر آينده ايران و فرزندان ايران بود . در تمام مصاحبه ها و گفتگو ها و خاطراتى كه از او بجاى مانده است همواره دغدغه ايران و كودكان و جوانان و آينده سازان ايران را داشت . “بدون شك اگر سينه پرمهر او آماج گلوله ها نمى شد فرزندان ايران و نسل امروز سرنوشتي متفاوت و روشنى پيدا ميكردند!