مهدی قاسمی
روز دادگاه من بیچاره رو به خاطر یک ریال اختلاس ناقابل بله یک ریال محاکمه میکردند! آخه تو مملکتی که میلیاردها دلار پول مردمو میبرن و آب هم از آب تکون نمیخوره، دیواری کوتاه تراز من بدبخت بیچاره پیدا نکرده بودند. پس چی شد این همه اختلاسگر کلان که نتونستند پری از کلاه پشمیشونم بِکنند و فقط زورشون به آفتابه دزدها میرسه و گویا اینجا مختلسین درشت، معاف از مجازاتند و فقط قالپاق دزد ها رو مجازات میکنند، اونم منی که فقط یک ریال اختلاس کرده بود، نه که فکر کنید شوخی میکنم نه عین واقعیت است واقعا یک ریال ناقابل!!
روز دادگاه قاضی گفت: اختلاس اختلاس است یک ریال چه هزار میلیارد اموال ملت وبیت المال است و ما با اموال عمومی شوخی نداریم و شما مستحق مجازات هستید. گفتم: آقای قاضی باور کنید اشتباه کردم و پشیمانم ولی آخه بخاطر یک ریال درسته آبروی یک مومن را ببرید و این همه خبرنگار و عکاس و فیلمبردار به دادگاه بیان، آخه من آبرو دارم. مردم چی میگن ..آخه یک ریال اختلاس هم شد اختلاس!!!
قاضی با عصبانیت گفت: اگه شما آبرو داشتید که دست تو جیب مردم نمیکردید اقا!! بعد منشی دادگاه دست کرد و سه پرونده سنگین صدها صفحه ای روی میز دادگاه پرت کرد، طوری که صدای بلند ناشی از سنگینی پرونده ها و برخوردش به میز دادگاه، فضای دادگاه را پر کرد، مثل چوپانی که گوسفنداشو به دامنه کوهستانی به چَرا برده باشه و تو دل کوه فریاد بزند و پژواک صدایش را چندین بار بشنوند.
آخه یک ریال اختلاس، این همه کاغذ ومدرک و ادا و اصول داشت مگه؟ چه غلطی کردم! آخه چرا اینکار رو کردم؟ بخاطر یک پول سیاه بی ارزش حالا برا خودم چه دردسری درست کرده بودم .ای کاش وسوسه نمیشدم وحالا درگیر این مصیبت عظما نمیشدم…حالا من بدبخت که یک وکیل هم گرفته بودم و بابت دفاع از من چندین میلیون ناقابل باید به او پرداخت میکردم که ثابت کند من بیگناهم!!! اونم به خاطر یک ریال اختلاس!!!واا
…حق دارید بخندند به این داستان مضحک خنده دار به خدا .آخه کجای دنیا بخاطر یک ریال یکی رو دادگاهی میکنند !! نهایتا یک تذکری، یک تو سری یا تو همین کشورهای اروپایی یک صورت حساب با جریمه دیر کردی برا این مبالغ ناچیز میفرستند تازه یک مهلت پرداخت هم میدهند، دیگه اینجوری آبروی مردم را بخاطر یک چندرغاز ناچیز نمیبرند اونم برا یک ریال !!!!
خلاصه چالش وکیل من و قاضی دادگاه و استنادات و مدارک دادگاه براساس شواهد موجود ساعت ها و روزها طول کشید و پخش تلویزیونی این دادگاه که بیشتر باعث تفریح و خنده مردم شده بود والبته بی آبرویی من، روزها و هفته ها طول به درازا انجامید و در این میان من میلیونها تومن هم هزینه کردم وپول وکیل واز شما چه پنهون که چه رشوه هایی که بابت نفوذ در رای دادگاه نداده بودم…
بعداز شش ماه جلسات متعد دادگاه و بلاتکلیفی و بردن و آوردن من با لباس راه راه گورخر نشان زندان به دادگاه و شوهای تلویزیونی و مردم مشتاق پای پخش زنده این دادگاه مسخره، رای دادگاه اعلام شد. روز موعود، قاضی با زدن چکش نهایی بروی میزش شروع به قراٸت رای دادگاه کرد:
-نظر به تحقیقات، مدارک، شواهد و اعتراف صریح متهم آقای (م.ق ) کارمند بانک مرکزی به اتهام فساد، تبانی و اختلاس و دست بردن به جیب مردم و بیت المال و بنا به عدالت و اینکه دزدی دزدی است چه یک ریال چه میلیاردها ریال، نامبرده را به اشد مجازات، هشتاد ضربه شلاق، انفصال از مناسب دولتی، برگشت مبلغ اختلاس شده به حساب دولت و جریمه آن، همچنین به پانزده سال زندان محکوم میشوند.
تا حکم دادگاه خوانده شد با صدای بلند فریاد زدم:من اعتراض دارم !!! آخه کجای دنیا بخاطر یک ریال پانزده سال زندان میدهند وچرا این همه آبروریزی میکندآقا !! این دادگاه، نمایشی است !و هدف تخریب چهره بنده است !..آیندگان در مورد شما چه خواهند گفت!!! خلاصه اون روز منو، مامورهای دادگاه کشون کشون از دادگاه نمایشی به زندان بردند و همان شب گویا همه مردمی که پای تلویزیون مراسم این دادگاه را مستقیم تماشا میکردند ازرضایت و شادی نتیجه این دادگاه به خیابانها ریختند ..واقعا چه مردمی داریم ما!!!!چقدر ساده اند!!!من بیگناه را به جرم یک ریال اختلاس به زندان انداختند .
از آنجا که سر بیگناه پای دارمیره اما بالای دار نمیره، بالاخره بعد از اعتراض وکیل من و صدالبته پول و رشوه هایی که به واسطه های پرداخت کردم بعداز شش ماه بی سر و صدا از زندان آزاد شدم. البته تو زندانم خیلی وضع بدی نداشتم، یک اتاق تمیز،آشپزخانه،مبلمان،سفارش غذای روزانه از بیرون زندان و دو نفر خدمه که بیست و چهارساعت به من سرویس میدادند…
من بیچاره پس از آزاد شدن از زندان دوباره با همون ته مونده یکی دو ریالی که اختلاس کرده بودم دوباره کارمو با هماهنگی دوستان خاصم شروع کردم و خدا رو شکر الان تکه نونی دارم دو سه هزار متر پنت هاوسی و سر سوزن جزیره اختصاصی در حوالی هاوایی و دو سه تن شمش طلا و دو سه صد ملک و زمین…آخ آخ داشت یادم میرفت جزییات اختلاس یک ریالی خودم رو شرح بدم:
-از آنجایی که من تو یک بانک مهم مسوول نظارت بر امور بانکی مشتریان تمام بانکها بودم و دسترسی به حساب همه برام میسر بود، رورانه از هر حساب هر مشتری یک ریال ناقابل ،به خدا فقط یک ریال نه بیشتر! کسر و به حساب مخصوصی واریز میکردم .از این رو ماهانه میلیاردها تومن از حساب بیش از شصت میلیون مشتری به اون حساب واریز میشد و هیچکدام هم بابت کسر یک ریال ناقابل در روز از حسابشان شک که نمیکردند هیچ بلکه متوجه هم نمیشدند. طی سالها از آنجا که قطره قطره جمع گردد وآنگهی دریا شود با همین روند من تبدیل شده بودم به یک مولتی میلیاردر اول کشور! البته این مهم با هماهنگی چندتا از ما بهترون میسر نبود و همونها هم بودند که منو خیلی زود با نفوذشان دوباره از زندان رها کردند و با پولهای بادآورده زدیم تو کار تجارتی دیگر