با قلبی مالامال اندوه فوت شکر شیرازی هنرمند و استاد بی نظیر فارس و شیراز را به همه دوستدارانش تسلیت عرض میکنیم.
شکر شیرازی در خانوادهای یهودی در شهر شیراز متولد شد. او یکی از بازماندگان تاریخ مطربی و فعالیتهای یهودیان در جشنهای ایرانیان است.وی از جمله هنرمندانی است که نقش مهمی در ترویج موسیقی محلی فارس داشتهاند.از زنده یاد «مرتضی احمدی» نقل شده که دربارهٔ شکر شیرازی گفتهاست: «شکر شیرازی یک خوانندهٔ قدیمی شیرازی بود که حدود چهل سال پیش ترانههایی اجرا میکرد. ترانه های وی اکثراً از برنامهٔ دهقان رادیو ایران زمان یادش بخیری پخش میشد. علاوه بر وی خوانندههایی چون غضنفر راستی٬ اکبر زیگلری و گلنار دهقان… شکر شیرازی، هم نقش مهمی در ترویج موسیقی محلی فارس داشته
بچه بودیم و شر و شور، تو محله ما و محله های اطراف ما معمولا هفته ای یک عروسی و بزمی شبانه بود، محله پراز کوچه باغ های قدیم و طبقه مرفه نشین، باغ امتیاز، پروانه، و دهها خونه باغی و خونه های دلباز که همه متعلق به قشر مرفه شهر بود، بگذریم که بعدها خونه باغی ها تبدیل شد به آپارتمان و خونه های دلگیر و قشرهای مرفه یا به واسطه انقلاب از ایران رفتند یا اموالشون مصادره شد یا ورشکست و ناپدید و غیب شدند و محله منوچهری ما یکهو شد لاله زاری واسه خودش پراز الکتریکی و پلاستیک فروش ومصالح فروش و جای آدمها وکاسب های اصیل یک مشت نوکیسه و شهرستانی گرفت که اون مرام و معرفت پولدارهای قدیمو گاها نداشتند..
داشتم میگفتم ،محله ای که محل بزم و رقص بود و سالها کلیمی ها با مسلمونها تو این محله خوب کنار هم زندگی میکردند.شاید اکثر کلیمی های شیراز یا ایران توهمین محله و کوچه های اطراف زندگی میکردند و آدمها بی آزار و اقتصاد دان بودند.انقلاب که شد خیلی هاشون رفتند اسراییل و خیلی هاشون تو دولت اسراییل برا خودشون مناصب مهمی گرفتند.
شکر شیرازی،خواننده دورگرد واصیل شیرازی که اصالت کلیمی داشت ،یکی از این کسانی بود که پایه دعوت اغلب عروسی ها و بزم ها بود. ما هم بچه بودیم و فضول و از در و دیوارکوچه بغلی هم شده بود خودمونو میرسوندیم تو ،اول یکراست میرفتیم سراغ میوه و شیرینی ها و بعدم وسط مجلس شیک ، رقص قاسم آبادی 😂 اونم با لباسهای دوزاری و بعضا پاره پوره. با رفقا هماهنگ کرده بودیم اگر خانواده عروس پرسید،میگیم از فامیل دامادیم ووبرعکس اگر دامادی ها پرسیدن میگیم فامیل عروس، ولی از اونجایی که قیافه و سر و وضع ما نه به خانواده داماد میخورد و نه عروس و بیشتر به اکبر آبادیی ها میخورد زود لو میرفتیم و با گوشهای کشیده میکردنمون بیرون😃،ولی ما که بیدی نبودیم که با این بادها بلرزیم ، از در میکردنمون از دیوار باز تو مجلس بودیم…😃یادمه یکروز که پیرزنی که معلوم بود صاحب مجلس است واومد و گفت :میوه خورید؟
گفتیم : آره خیلی
-شیرینی چی؟
اونم خوردیم
-شامم که خوب بود؟
-عالی حرف نداشت
رقصتونم که کردید؟
-آره توپ..
آخرش گفت:حالا تا قاشق و چنگالا رو ندزدید زود بزنید به چاک!!! آخه قاشق وچنگالا نقره هستن😂😂
میگفتم … ، شکر شیرازی با نوازنده هاش تو عروسی آقا بهادر نماینده آدامس خروس نشان ، برای اولین بار دیدم.با آهنگهی محلی و یک گروه سیاه بازی رو حوضی که خاطره اون رقص و خنده ها و ادا های سیاه خان بعد از سه چهار دهه هنوز جلو چشمم رژه میره..
نمیدونم اون وقتها عروسی هاش پربرکت تر باحال تربود یا الان دلها مردن…