پورمزد کافی(منظر )
پرده ای از غزل!(شعر ۶۱)
(۶۱ ) مژده ای از قدم باد صبا می شنوم
گوش بسپار بگویم که چه ها می شنوم
چون نوای غزل از پرده ی جان میگذرد
آنچه از هاتف غیبم به صلا می شنوم
زهره ی مست از آن خون سویدا نشنید
شرح حالی که من از دیده ی ما می شنوم
سرو آزاد چمن باده ز دست تو گرفت
که منش بانگ سماعی ز سما می شنوم
غمزه ی روی گل از ناز رخش می شکند
من از آن پرده ای از شرم و حیا می شنوم
چنگی ی مست فلک صد قدح جام شکست
این عجب بین چه سروشی ز کجا می شنوم
باده از حزن خزان چامه ی دردی نسرود
من از آن باده ندانم که چرا می شنوم
منظر از ناصیه ی نور رسد صحبت دوست
صوت مرغ ملکوتی ز غنا می شنوم
یکشنبه ۴ دی ۱۳۶۱ ایران
Facebook Comments Box