از این اندوه (شعر )

 

از این اندوه (شعر ۱)
پورمزد کافی ( منظر )
 برای مادرم
شب بی ستاره و من
بر براده ی شیشه خفته ام
بیگاه و
بی شکیب
تو کجایی؟
اینجا که منم
آیینه ها فرو می شکنند
یکایک
در سکوتی تلخ
و عصب
در ضجه ی مداوم مرگ
رقم می خورد
تو کجایی؟
بی سایه و بی رمق
خورشید از کناره ی پریده ی روز می گذرد
لنگان
بی نگاهی
تو کجایی؟
سنگین
با بالهایی ز جیوه ی مسموم
حلقوم پرنده به کهربای سکوت آغشته ست
بیگاه در کرانه ی دور
تو کجایی؟
سوزنده در حریره ی آتش
هنوز در اشتیاق توام
ستاره ی کولی
۲۰ بهمن ۱۳۶۷ _ آلمان ‌
از دفتر( از این فلات پر اندوه )
Facebook Comments Box

About بابک رحمتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *