سلامی چو فریاد آن تشنگان!
سوسن شهبازی
خشم، تصمیمات ناگهانی، بد حرفی، اوقات تلخی و حتی خودکشی همه محصول شرایط زیستی و اجتماعی است. فردی خشمگین میشود که در مقابل تلاش و پادویی برای دریافت حداقل ها، همواره پشت در مانده و درمانده.
این شخص از فرودستان جامعه ایی است که هزاران رهبر و قانون نانوشته دارد. این شخص مستاجر است، مریض است، همسر و فرزند دارد و بی نهایت بدبختی دیگر، این فرد یا بازنشسته است یا معلول. این فرد حتما خود یا عزیزش بیماری سختی دارد که برای نامه، تاییدی، حقوق، وووووو به اداره بیمه ( درمانی یا بیمه بازنشستگان ) مراجعه میکند. این فرد خودرو شخصی ندارد و باید در ترافیک و هوایی آلوده و نفس بر، ساعتها معطل عرق بریزد تا خود را به در شرکت بیمه برساند. اما خداباوران بی غم، پشت همان در مشغول سواری!
این فرد، افراد دیگر و توسری خورهای فراوانی را هم در همان محل میبیند. همه خسته، تشنه، سر در گریبان و پریشان که دیروز و دیروزها از پله های این زیستن نکبت بار بالا و پایین دویده اند و همواره ” نه ” شنیده اند. این افراد چه باید بکنند؟ بمانند؟ میمانند، اما ” در ” همچنان بسته است. پس چه باید کرد؟ شما این سوال را نه تنها از وجدان های بیدار و زخمی دوران، که از هر دیوانه و مجنونی بپرسید: فریاد میزند درها را بشکنید. چگونه است که تلاش جهت مطالبه طبیعی ترین حقوق انسانی، تجاوز به حریم خصوصی محسوب میشود اما شلاق، آفتابه گردانی در ملاء عام، تحقیر، تهدید، توبیخ و زندان جوان و پیر همان مملکت، برخورد با فساد و آشوب است؟
چگونه است که دو دلداده ی رعنا و آرزومند برای گرفتن دست یکدیگر، میبایست دلیل و شناسنامه داشته باشند و عشق را قایمکی بورزند اما آقای مسئول در روز روشن در مکانی که نامش محل کار و رسیدگی به داد ملت است، لخت مادرزاد مشغول کام گرفتن و ارضای نفس؟ کجای این جهان دیوانه دیده اید چنین بی اخلاقی و فساد اداری را و…
کجای این جهان دیوانه، نمونه انسان دردمند ایرانی را دیده اید که همواره در حال مردن است؟ چه باید کرد؟ مگر صبر و بردباری را میتوان به مریض بیمارستان تزریق کرد؟ مگر با صبر و بردباری و نجابت شکمی سیر میشود؟ کجای این دنيا و در کدام کتاب و قانون، محل کار را حریم خصوصی تعریف کرده اند؟ من خود شخصا از تماشای فیلم “۴۰ ثانیه ایی ” مسئول بیمه آستارا ناراحت و متاسف شدم . ناراحت برای غافلگیر شدن آقای مسئول و متاسف برای مردمان عاصی که مسئولانشان چنین از آب درآمده. حال عده ایی جامعه شناس خجالتی عزیز نازنازی، دفتر و دستک گرفته اند که:
«به حریم خصوصی رئیس بیمه سلامت آستارا تجاوز شد»
و در جایی دیگر :
« انتشار این فیلم با اصول اخلاقی و حرفهای در تضاد است»
و یا:
« اگر عقل بود اینکار را با آن مرد نمیکردند»
حقا که شرم پیش شما خجالت و آه میکشد.
خانم ها و آقایان تحلیلگر آفتاب مهتاب ندیده و اخلاق شناس، دایه های عزیز تر از مادر، بهتر است بدانید که در تمام دنیا شرکت و اداره و…. جای کار و پاسخگویی به مشکلات و نیازمندیهای مردم است. روابط جنسی و پرنوگرافی و معاشقه و حشر و نشر با معشوق و معبود هم مکانش جای دیگری است. فهم این قضیه آنچنان پیچیده و مشکل نیست! هست؟!