امشب با تلاش زیاد بالاخره توانستم اپلیکیشن یوتیوب استودیو را دانلود و نصب کنم. از گوگل پلی که نمیشد دانلود کرد زیرا پیام میداد که برای کشور شما قابل دریافت نیست.
با خودم گفتم: ای داد بیداد، خستهام از این که با این پیام مواجه می شوم که چون در ایرانی نمیتوانی. چون ایرانی هستی نمیشود.
با تلاش زیاد موفق شدم نسخه کرک شده و قاچاقش رو از یک وبسایت ایرانی دانلود کنم و بعد از روشن کردن فیلتر شکن آن را نصب کنم. تنها خدا می داند زمانی که برنامه برایم باز شد، به محض دیدن کانالم در یوتیوب استودیو، یک دفعه بغضم شکست و هایهای گریه کردم.
من خستهام، خستهام از تحریمهای خارجی که من در آن هیچ تقصیری نداشتم. خستهام از تحریم های داخلی به جرم زن بودنم. کم کم دارم صدای شکسته شدن استخوان هایم زیر این همه فشار را می شنوم. کم کم دارم باور می کنم که هر چه دست و پا بزنم و تقلا کنم بیشتر فرو می روم در باتلاق سرنوشت تلخ زن بودنم.
از خود می پرسم: اگر جنسیتم را تغییر دهم چه خواهد شد؟ و آن جاست که تخیلم شروع به کار کردن می کند. اگر پسر بشوم قطعا ارث خوبی نصیبم خواهد شد. دیگر صدا و فعالیتم به عنوان یک خواننده ممنوع و حرام نخواهد بود، هر چند که صدایم زنانه باقی بماند.
همه آهنگ هایی که تا به امروز خواندهام دیگر مجاز طلقی میشوند یا حداقل دیگر غیر قانونی نخواهد بود. می توانم آزادانه در خیابان صدایم را بالای سرم بیاندازم و آواز بخوانم؛ تازه مردم تشویقم هم خواهند کرد.
می توانم حال هرکسی را که در دورانی که زن بودم مرا مورد آزار جنسی و بی احترامی قرار می داد بگیرم. دیگر همکاری یا فلان آموزشگاه با فلان آهنگ ساز پولم را بالا نمی کشید چون می ترسید که ازش شکایت کنم.
می توانستم هر شب با یک دختر به خوش گذرانی و عیاشی بروم و اگر کسی هم پاپیچم شد، با لحنی طلبکار و قیافهای حق به جانب بگویم: به تو چه؟ زن صیغه ایمه و تو را سننه؟
آخ اگر من پسر می شدم، پدرم من را به خانه راه می داد و مادرم برایم نون شیرمال، قورمه سبزی پر از دنبه، الویه پر از نخود فرنگی، عدس پلوی پر از گوشت؛ که در پختن آنها بسیار مهارت دارد می پخت.
خانه پدری را برای آمدنم خانه تکانی می کرد انگار که عید آمده. دقیقا همان کارهایی را که برای برادرانم میکند، برای منم انجام می داد.
آه که ای کاش من پسر بودم، آن وقت دیگر من را دو بار از مدرسه بیرون نمیآوردند و این جملات را نمی شنیدم که:
چه معنا دارد دختر درس بخواند؟ بشین در خانه و خانه داری یاد بگیر، زیرا قرار است به خانه دیگران برای کلفتی بروی. چه معنا دارد زن گواهینانه رانندگی بگیرد؟ اصلا چرا زن باید رانندگی کند؟
امشب خیلی دلم گرفته است. مدتی است که صحنه هایی را که والدینم تلاش می کردند من را بکشند مدام جلوی چشمانم رژه میروند. اولین بار اول دبستان وقتی که شش سال بیشتر نداشتم اتفاق افتاد.
مادرم من را روی زمین انداخته و دستان پهن و بزرگش را جلوی دهان و بینی من گرفته بود و تلاش میکرد من را خفه کند.
ای وای خواهرم. خواهرم که تنها یک سال از من بزرگتر بود از شدت وحشت بالا و پایین می پرید و جیغهای ترسناکی می کشید. هنوز در گوشم آن جیغها را می شنوم. مجبور شدم دستانش را گاز بگیرم تا خود را نجات دهم. دیگر اون مادر من نبود. دیگر دوستش نداشتم.
فقط می خواستم دوباره در کوچه با بچهها بازی کنم. فقط می خواستم دیگر خواهرم جیغ نکشد. فقط می خواستم از آن خانه برای همیشه بروم…
با خودم گفتم: ای داد بیداد، خستهام از این که با این پیام مواجه می شوم که چون در ایرانی نمیتوانی. چون ایرانی هستی نمیشود.
با تلاش زیاد موفق شدم نسخه کرک شده و قاچاقش رو از یک وبسایت ایرانی دانلود کنم و بعد از روشن کردن فیلتر شکن آن را نصب کنم. تنها خدا می داند زمانی که برنامه برایم باز شد، به محض دیدن کانالم در یوتیوب استودیو، یک دفعه بغضم شکست و هایهای گریه کردم.
من خستهام، خستهام از تحریمهای خارجی که من در آن هیچ تقصیری نداشتم. خستهام از تحریم های داخلی به جرم زن بودنم. کم کم دارم صدای شکسته شدن استخوان هایم زیر این همه فشار را می شنوم. کم کم دارم باور می کنم که هر چه دست و پا بزنم و تقلا کنم بیشتر فرو می روم در باتلاق سرنوشت تلخ زن بودنم.
از خود می پرسم: اگر جنسیتم را تغییر دهم چه خواهد شد؟ و آن جاست که تخیلم شروع به کار کردن می کند. اگر پسر بشوم قطعا ارث خوبی نصیبم خواهد شد. دیگر صدا و فعالیتم به عنوان یک خواننده ممنوع و حرام نخواهد بود، هر چند که صدایم زنانه باقی بماند.
همه آهنگ هایی که تا به امروز خواندهام دیگر مجاز طلقی میشوند یا حداقل دیگر غیر قانونی نخواهد بود. می توانم آزادانه در خیابان صدایم را بالای سرم بیاندازم و آواز بخوانم؛ تازه مردم تشویقم هم خواهند کرد.
می توانم حال هرکسی را که در دورانی که زن بودم مرا مورد آزار جنسی و بی احترامی قرار می داد بگیرم. دیگر همکاری یا فلان آموزشگاه با فلان آهنگ ساز پولم را بالا نمی کشید چون می ترسید که ازش شکایت کنم.
می توانستم هر شب با یک دختر به خوش گذرانی و عیاشی بروم و اگر کسی هم پاپیچم شد، با لحنی طلبکار و قیافهای حق به جانب بگویم: به تو چه؟ زن صیغه ایمه و تو را سننه؟
آخ اگر من پسر می شدم، پدرم من را به خانه راه می داد و مادرم برایم نون شیرمال، قورمه سبزی پر از دنبه، الویه پر از نخود فرنگی، عدس پلوی پر از گوشت؛ که در پختن آنها بسیار مهارت دارد می پخت.
خانه پدری را برای آمدنم خانه تکانی می کرد انگار که عید آمده. دقیقا همان کارهایی را که برای برادرانم میکند، برای منم انجام می داد.
آه که ای کاش من پسر بودم، آن وقت دیگر من را دو بار از مدرسه بیرون نمیآوردند و این جملات را نمی شنیدم که:
چه معنا دارد دختر درس بخواند؟ بشین در خانه و خانه داری یاد بگیر، زیرا قرار است به خانه دیگران برای کلفتی بروی. چه معنا دارد زن گواهینانه رانندگی بگیرد؟ اصلا چرا زن باید رانندگی کند؟
امشب خیلی دلم گرفته است. مدتی است که صحنه هایی را که والدینم تلاش می کردند من را بکشند مدام جلوی چشمانم رژه میروند. اولین بار اول دبستان وقتی که شش سال بیشتر نداشتم اتفاق افتاد.
مادرم من را روی زمین انداخته و دستان پهن و بزرگش را جلوی دهان و بینی من گرفته بود و تلاش میکرد من را خفه کند.
ای وای خواهرم. خواهرم که تنها یک سال از من بزرگتر بود از شدت وحشت بالا و پایین می پرید و جیغهای ترسناکی می کشید. هنوز در گوشم آن جیغها را می شنوم. مجبور شدم دستانش را گاز بگیرم تا خود را نجات دهم. دیگر اون مادر من نبود. دیگر دوستش نداشتم.
فقط می خواستم دوباره در کوچه با بچهها بازی کنم. فقط می خواستم دیگر خواهرم جیغ نکشد. فقط می خواستم از آن خانه برای همیشه بروم…
ادامه دارد …
Facebook Comments Box