آی… ” ژینا” ! آی…مهسا !

 شعر : رضا مقصدی
آی…. ” ژینا” ! آی…مهسا !
سخن، زعاطفه های قشنگ باید گفت.
سخن ، ز زیبایی
که آفتاب ِدرخشان ِجان ِ زنده ی ماست!
ستاره ها به تماشای عشق ،آمده اند
و باغ های انار
بهار ِتازه تری را سلام می گویند.
تو از کدام طرف آمدی به خانه ی من ؟
که شورِ شعرِ زنان ِزمانه ام  با توست!
سخنسرای صمیمی باغ ما ، “ژینا” !
من از تغزّل ِ مانای  مردم ِ  گیلم
من از ترانه ی تابان ِجان ِکُردستان
تمام ِهستی ِسرسبز ِعاشقانه ی من
تورا صدا زده است.
ومثل ِزمزمه ی جویبار ِتابستان
ستاره باران ست.
به رنگ ِاسم ِ خودت هستی
به رنگ ِ زندگی وُ زن
به رنگ ِزیبایی
که همنشین ِ سلام وُکلام ِ آزادی ست.
تو نیستی که ببینی
چه آتشی به دل ِعاشقان ِ آب زدی!
جهان ، به جان ِجوانت پیام ِتازه ،نوشت.
ونام ِتو به سرود ِسپیده ها پیوست
تو نیستی که ببینی.
با صدای : فریدون فرح اندوز در یوتوب
Facebook Comments Box

About بابک رحمتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *