امروز، ورق برگشته!

امروز، ورق برگشته!

ب. بی‌نیاز (داریوش)

«… ‎حالا ورق برگشته. کشور اسرائیل در جایگاه خوب و قدرتمندی است و ما ایرانیان در شرایط بسیار بد و نکبت بار. حالاست که یهودیان باید آن پیوند تاریخی و ریشه دار خود را با ایرانیان نشان بدهند. بالاخره، نوبتی که باشه نوبت شما یهودیان است که چتر یاری خود را بر سر ایرانیان باز کنید….»

‎همیشه ایرانیان در درازای تاریخ برای یهودیان چتر حمایت بودند. طبق گواه‌های گوناگون، کوروش بزرگ، یهودیان را در سال 539 پیش از میلاد از اسارت بابل نجات داد و گفت که می‌توانند به سرزمین خود بازگردند. البته باید بگویم که بازگشت یهودیان به سرزمین شان یعنی همین سرزمین که اسرائیل نامیده می‌شود بیشتر به تلاش‌های جانشین کوروش یعنی داریوش برمی گردد. او امکانات مالی و امنیتی فراوانی در اختیار یهودیان قرار داد تا به سرزمین‌شان بازگردند و آنجا را بازسازی کنند و حتا نگارش بخش‌هایی از عهد عتیق را از نظر مالی تأمین کرد. ‎زبان امپراتوری هخامنشیان پارسی کهن نبود، بلکه “آرامی” بود که البته به آن “آرامی هخامنشی” گفته می‌شود.

یکی از کشف‌های بزرگ اسناد هخامنشی در جزیره فیل (Elephantine)، در مصر، در سده بیستم بود که همه این اسناد به زبان آرامیِ هخامنشی هستند. ‎باری، یهودیان هم به ایران و هم به یهودیه به عنوان سرزمین خود می نگریستند. پس از شکست داریوش سوم هخامنشی از اسکندر مقدونی، طولی نکشید که سرزمین‌های اشغال شده میان جانشینان اسکندر تقسیم شد که ایران هم سهم سلوکوس شد که به این دوره سلوکیان می‌گوییم. ‎پس از راندن سلوکیان توسط پارت‌ها، به تدریج سرزمین ایران دوباره زیر فرمان ایرانیان قرار گرفت: آغاز عصر پارت‌ها یا اشکانیان. ‎پادشاهی یهودی حشمونیان توانست در سال 110 پیش از میلاد تا 63 پیش از میلاد در یهودیه قدرت سیاسی را به دست بگیرد. ولی حشمونیان فقط به این دلیل توانستند در برابر حملات و تهاجمات سلوکیان (یونانیان) مقاومت کنند چون پارت‌ها از آنها حمایت نظامی می‌کردند. یعنی ایرانیان برای چندین دهه در کنار یهودیان بودند و آنها را در برابر بقایای یونانیان حمایت می کردند. ‎به عبارتی، هم هخامنشیان و هم پارت‌ها به طور فعال از یهودیان در برابر دشمنانشان دفاع می‌کردند. حتا می‌توانم ادعا کنم که بدون یاری گشاده‌نظرانه ایرانیان، شاید سرنوشت قوم یهود به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. ‎یهودیان در قلمرو ساسانی جایگاه ویژه‌ای داشتند. اگرچه هیربد بزرگ و شدیداً خشک‌اندیش حکومتی یعنی کرتیر هر غیرخودی را دشمن خود می‌دید ولی منابع گوناگون از جایگاه ویژه یهودیان در عصر ساسانی گزارش می‌دهند و چتر حمایتی خود را از دست ندادند. به هر رو، ایرانیان تا این زمان همیشه چتر حمایتی خود را بالای سر یهودیان نگه داشته بودند. ‎البته با گسترش اسلام در قلمرو ایران، وضعیت اندکی تغییر کرد ولی مناسبات مردم ایران با یهودیان دچار خدشه اساسی نشد. ولی با قدرت‌گیری صفویهدر ایران و گسترش شیعه لبنانی همه چیز تغییر کرد. شاه اسماعیل صفوی ابتدا هزاران آخوند را از جبل عامل (جنوب لبنان)، عراق و بحرین وارد ایران کرد. سپس همین جماعت دست به سازماندهی دارو دسته‌های قاتلان کردند. این بسیجیان قاتل خود را تبرائیان می‌خواندند. بگذریم، این آخوندهای شیعه لبنانی با کمک این «تبرائیان» آدمکش توانستند یک کشور را که ۷۰ درسد آن سنی حنفی بودند طی دو سه دهه به شیعه تبدیل کنند. ‎بزرگ‌ترین بدبختی در عصر صفویه ولی بر سر زرتشتیان و یهودیان آمد. هزاران زرتشتی مجبور شدند به هند فرار کنند. تعداد زرتشتیان فراری در زمان صفویه بارها و بارها از زمان آغاز «اسلام» بیشتر است. ‎در این دوره است که برای نخستین بار یهودیان زیر ضربات شدید ایرانیان به رهبری آخوندهای لبنانی قرار می‌گیرند. برای نخستین بار در تاریخ ایران، قوانین ضدیهود نوشته می‌شود و هزاران یهودی مجبور به ترک ایران می‌شوند.

‎بنابراین،‌ نخستین باری که یهودیان از ایرانیان ضربه خوردند زمانی بود که ایرانیان زیر رهبری جماعت شیعه قرار گرفتند. ‎ولی با قدرت‌گیری رضا شاه بزرگ، عملاً یک بار دیگر قدرت به دست یک ایرانی واقعی افتاد. بخشی از دوره ی رضاشاه همزمان بود با جنگ جهانی دوم و جنون هیتلر برای نابودی نهایی یهودیان. در همین زمان بود که حدود ۱۲۰ هزار یهودی توانستند از طریق ایران و قبرس از مرگ بگریزند و رهسپار اسرائیل شوند. ‎رضا شاه به عنوان یک ایرانی، توانست یک بار دیگر ما را به یاد کوروش، داریوش و شاهان پارت بیندازد و نشان داد که ایرانیان همیشه در لحظات حساس از یهودیان پاسداری کرده اند و می کنند. ‎با قدرت‌گیری شیعیان در ایران، دوباره روح محقق کرکی (آخوند بزرگ لبنانی در عصر صفوی) در کالبد خمینی باززایی شد. شیعیان یک بار دیگر مانند عصر صفوی نشان دادند که مانند مارتین لوتر پروتستان از یهودیان متنفرند. ‎نتیجه: ما ایرانیان در تاریخ فقط دو دوره ضدیهود داشتیم. هر دو دوره هم متعلق به قدرت‌گیری شیعیان در ایران است. این نشان می‌دهد که شیعه از جنس ما ایرانیان نیست. ‎حالا ورق برگشته. کشور اسرائیل در جایگاه خوب و قدرتمندی است و ما ایرانیان در شرایط بسیار بد و نکبت بار. حالاست که یهودیان باید آن پیوند تاریخی و ریشه دار خود را با ایرانیان نشان بدهند. بالاخره، نوبتی که باشه نوبت شما یهودیان است که چتر یاری خود را بر سر ایرانیان باز کنید.

پاینده باد پیوند مردم ایران و اسراییل

منبع:سایت بازنگری

Facebook Comments Box

About بابک رحمتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *