بابك رحمتى
به مناسبت روز خشونت عليه زنان جهان!
هرسال كه ميگذرد خشونت ها در جهان عليه زنان و مردان و كودكان ، شكل تازه ترى بخود ميگيرد و ما هر ساله خشونت و كشتار و سركوب را توسط دولتهاى سركربگر و ديكتاتور محكوم ميكنيم ، بدون اينكه تغييرى ايجاد شود . امما ميدانيم ، وضعيت بد اقتصادى و قدرت طلبى و سركوب حاكمان ، بخصوص در ايران ، خشونت ها را در سراسر جهان بيشتر ميكند. گوئيا پايانى بر اين پديده شوم جهانى متصور نيست! اين خشونت يك بحران جهانى است. زن و مرد و فقير و غنى نمى شناسد .
نهاد «زنان سازمان ملل متحد» با انتشار گزارشی به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان هم اعلام کرد این پدیده یک بحران جهانی است و غنی و فقیر نمیشناسد: «در کشورهای غنی یا فقیر، زنان و دختران به علت وجود پیشداوریهای جنسیتی همچنان قربانی خشونت میشوند.»
از طرفى جامعه شناسان ميگويند دنياى ما دنیای نوآوری و پیشرفت فناوری است و هر روز با خبری از پیشرفت علمی در آن روبهرو هستیم: «این پیشرفتها با خود نوعی استیصال، خشم و خشونت به همراه دارد. هر روز آتش، نفرت، جنگ، کشتار و… بهشکلی خود را نشان میدهد. و گوئيا پایانی بركشتار و خشونت و آن همه فشار و قدر قدرتى نيست . حال این پرسش وجود دارد که به سمت آسایش میرویم یا بحران؟ ما در بحث خشونت با دو مسئله روبهرو میشویم: اول اینکه خشونت یک حقیقت است و جلوههای آن را در بسیاری از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… میبینیم.
استیون بکر کتابی دارد که در آن ادعا میکند خشونت رو به افول است، اما مردم درک دیگری دارند. این تحقیق در جامعه انگلستان هم صورت میگیرد که از آنها پرسیده میشود آیا خشونتی وجود دارد؟ آمارها میگفتند که خشونت حدود ۹۵ برابر نسبت به گذشته کمتر شده، اما نظر مردم این بود که خشونتها ۱۴ برابر بیشتر شده است؛ بنابراین ما با بحثی روبهرو هستیم که طبق آن شاید نشانههای آشکار خشونت دیده نشوند، اما خشونت درک میشود و وجود دارد. این پرسش مطرح میشود که آیا خشونت کمتر شده یا بیشتر؟»
درباره ابعاد خشونت در جامعه جهانى، بايد گفت، ما در دورانی زندگی میکنیم که به تعابیر گوناگون آن را مدرن میخوانیم و در این دوران با پدیده دولت-ملت بهعنوان بزرگترین نهاد اجتماعی مواجهیم. جامعه شناسان مي گويند «مؤلفه معرف این دوران رخنه خشونت در ریشههای ساختاری مناسبات قدرت است؛ چه در جامعه و چه در حکومت، مناسبات قدرت درهم تنیده با انواع خشونت است. در این دوران خشونت استثنا نیست، بلکه قاعده بازی محسوب میشود؛ اما قاعدهای سلبی. به تعبیر هانا آرنت، زمانی که از نسبت خشونت و سیاست میپرسید درواقع از نسبت میان دو امر متقابل پرسش میکنید؛ آنجا که خشونت اوج میگیرد سیاست به قهقرا میرود و آنجا که سیاست فعال میشود، خشونت مهار میشود، بنابراین در دوران مدرن خشونتپرهیزی یا خشونتستیزی یا حساسیت اخلاقی و مدنی نسبت به آن، ارتباط تنگاتنگی با جدی گرفتن سیاست دارد. بههمیندلیل خشونتورزی روی دیگری از گریز از سیاست است. بعنوان نمونه، جمهورى اسلامى با حاكميت ولى فقيه و با قوانين من در آوردى به سركوب و كشتار جوانان در خيابانها و زندانها ادامه ميدهد و جامعه بين المللى اين خشونت ها را يا ناديده ميگيرد و يا فقط با يك بيانيه محكوم ميكند. در جريان جنبش مهسا/ ژينا امينى بيش از پانصد تن را با شليك مستقيم به چشمان جوانان ايران ، آنها را نابينا كردند بدون اينكه عامران و عاملان اين جنايات از سوى سازمانهاى حقوق بشرى ، محكوم يا محاكمه شوند!
امروز در ایران اين نوع از خشونت را که بهشکل گستردهای در جامعه وجود دارد ،دنيا نظاره ميكند، اين خشونت نظام سیاسی نسبت به مردم است: «در این نوع از خشونت، نظام سیاسی به اشکال مختلف تلاش میکند که ارزشها، هنجارها و سبک و سلیقه خاص خود را با قوانين عهد حجر به هر نحو ممکن بر جمعیتی که ممکن است به هیچ وجه آن را برنتابند، اعمال کند. امروزه نمونههایی از آن را در خیابانهاى ايران میبینیم؛ کسانی که سبک زندگی متفاوتی دارند و رژيم فاشيستى مذهبى در ايران میخواهد سبک زندگی و پوشش یا هنجارهای خود را که فکر میکند قانون است، اعمال کند و افراد هم با خشونت قانونی مواجه میشوند؛ خشونتی که از طریق یک نظام سلطه گر اعمال میشود و افراد از حداقلهای زندگی حتا نوع پوشش شخصى دریغ میشوند و از طرفى با اقتصاد بيمار ،هر روز وضعيت اقتصادى بدتر از روز قبل ميشود. سفره مردم هرروز کوچکتر میشود که خودش باعث بروز مشکلات عظیم و برهمخوردن روابط اجتماعی، هنجارها و درنهایت بروز خشونت میشود. بسیاری از خشونتهایی که امروز در جامعه اعمال میشود ناشی از نابرابریها و وضعیت اقتصادى دشواری است که بر زندگی مردم تحمیل میشود.» مهاجرت ، و خشم بهمراه خودكشى ، و يا نزاعهاى خيابانى و گروگانگيرى افرادمخالف از قبرس تا اوگانداً و از امارات و دوبى گروگانگيرى و قتل در تايلند همه نشان از خشونت عريانِ در وضعبب كنونى ما دارد.
ترور در هلند تا تركيه … خلاصه اينكه دستگاه ترور و خشونت فعال است تا خشونت را به اوج رساند . اما سازمانهاى بين المللى همچنان بى تفاوت ميماند انگار اتفاقى نيافته است.عامل اين همه كشتار كيست؟
تاريخچه خشونت ها در ايران:
نظری درباره بسترها و ساختارهای تاریخی خشونت پنهان، وجود دارد.اولین مورد را ميتوان بستر جغرافیایی ایران را در آن قرار داد «ما در پهنه جغرافیایی وسیعی قرار داریم که در گذشتهی آن، کمبود آب، جمعیت پراکنده، کمبود مراتع و منابع، قبایلی که به شکل گسسته از هم زندگی میکردند و جنگهای متعددی بین آنها بر سر منابع رخ میداد که نوعی از خشونت را به همراه داشت. در همین جغرافیا ما تنوع فرهنگی و قومیتی را داریم که خودش نظام باوری و اعتقادات گوناگون را همراه دارد. اگر چاره اى انديشيده نشود در آينده اى نه آنچنان دور بر نزاع هاى فراوانى خواهيم ديد.
امروز با آمارهای وحشتناک قتلهای ناموسی در ایران روبهرو هستیم. بايد به آمار دو ماه ۱۴۰۳ اشاره كرد که ۲۳ زن توسط پدر، همسر، برادر یا خواستگار به قتل رسیدند! رکورد نزاع و درگیری در ایران با یک رشد هشت درصدی روبهروست. فقط در سال ۱۴۰۲ نسبت به هفت سال اخیر، این آمارها به بالاترین حد خود یعنی بالای ۲۵۰ هزار نزاع رسیده است. گروههای زیادی مانند پزشکان، کارگران و پرستاران و آموزگاران مطالبات فراوانی دارند، اما موانع و نظام فرادست و فرودست باعث میشوند این خشمها فروخفته شوند.در ايران بسیاری از پزشکان دست به خودکشی زده اند. ایران در زمره نگرانترین، خشمگینترین و مضطربترین مردم جهان است. مطالعهای که در پنج سال گذشته انجام شد، نشان داد که ایران رتبه اول را از نظر خشونت اجتماعی به خود اختصاص داده است. در سال ۲۰۱۷ مؤسسهای در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که ایران از بین ۱۴۲ کشور، از نظر خشونت رتبه اول را به دست آورد.ايران در این بررسی قبل از عراق و سودان قرار دارد.»
نظری با بیان اینکه این ترس و اضطراب موجب میشود ما در جای دیگری قافیه را ببازیم و آن هم غرور ملی است، جامعه شناسان ميگويند: «جامعهای که خشن است ،دیگر غروری ندارد و به ملیت خود افتخار نمیکند؛ چون ناکام است و با موانع زیادی روبه روست. غرور ملی زمانی ایجاد میشود که منافع ملی در نظر گرفته شود. مجموعه این وضعیت تروماتیک که در ایران به آن اشاره شد، جامعه را برای ضربهخورن و تروماهای پیدرپی در سطح وسیعی آماده میکند و همان ضربههای جمعی است که میتواند روح و روان یک جامعه را در اثر همان خشونتهای پنهان که حالا بهصورت جمعی است، بهصورت اجتماعی نشان دهد.»
راه حل جمهورى اسلامى!
جمهورى إسلامى تلاش ميكند تمامى نارسايى و ناترازى هاى اقتصادى و خشم و ناهنجارى هاى جامعه را با خشونت اسلامى از نوع ولى فقيه با شلاق زدن در خيابانها و اعدام در ملاء عام و يا بسترى كردن در تيمارستانها و… جواب بدهد. ذات جمهوری اسلامی با مردم سرشته شده، شاهد تلاش بخشهایی از جامعه برای جا انداختن این موضوع است که حکومت فقط در لفظ از مردم استفاده میکند و در عمل غیرمردمی ترين رژيم محسوب ميشود. تنها راه برون رفت از اين معضلات و اين وضعيت رنج و شكنج مردم ، نابودى جمهورى اسلامى است تا به استقلال كامل برسيم. با يك حركت بزرگ و گسترده ميتوان جامعه را از اين وضعيت خارج كرد تا مردم اميدوارتر به راه خود ادامه دهند.
جامعه شناسان متعهد، سه راهکار اصلی را پيشنهاد ميدهند: رسیدن به توازن بین قدرت حکومت و جامعه، تقویت سرمایه اجتماعی و تمرکززدایی از قدرت را راهکاری برای حل این شرایط عنوان کردند. معتقديم با پشتكار و همبستگى و اتحاد ويا ائتلاف گسترده بين احزاب سياسى ميتوان به اهداف بزرگى دست يافت. با همبستگى سراسرى ميتوان رژيم را به خط پايان برد و جامعه اى مدرن و بدور از خشونت ساخت شعر “دوباره ميسازمت وطن “يك شعار نيست حقيقى است كه بزودى با همبستگى ،محقق خواهد شد
در ابعاد جهانى تمامى سازمانهاى حقوق بشرى بايد فعالتر از گذشته در راه مبارزه با خشونت زنان و مردان در جهان قدم بردارند. اين تنها راه حل ايست كه بايد اتخاذ شود.به امید آن روز