محمود مهمیر
کنسرت« کاروانسرا» ، رویدادی فراتر از ساز و آواز و خنیاگری!
پرستو احمدی و یاران آهنگساز و نوازندهاش، ما را، ما ایرانیان تشنه و گرسنه در آرزوی آزادی و برابری را نمایشی آرمغان دادند، پر از گستاخی، سرشار از دلیری از پس خواستی سترگ، خواستی گسترده تر از چند هنرمند و دوستدار هنر! نیاز به درنگ و اندیشهی ژرف و دراز نیست که چنین کاری در کاروانسرایی در ایران کنونی آخوندزده چه پیامدها میتواند داشته باشد؟ و برای انجامش چه بسیار اندیشه همراه با نگرانی و نگهبانی و هم ازخودگذشتگی و دلیری بکار رفته. شاید همین نگهبانی سبب شده که نام کاروانسرا، شهر یا روستا برده نشده، و در فیلمبرداری هم جز نمایی دور و تار و تیره از کاروانسرا و پیرامون برداشت نشده. کاروانسرا سازهای ست که ما را از دیرباز، از گذشتههای دور تا امروز از میان رگ و پی سرزمین کهنی با رنگینکمان فرهنگها پیوند می دهد و ناخواسته از قصه های هزار و یک شب گوش و دل و جانمان را شاذمانه و اندوهبار، می نوازد و باخود به سفری پر از داستانهای شکست و پیروزی، و نبرد با اهریمن و هم شور و امید و ناامیدی، آه و حسرت و آرزوی آزادی، آرامش و شادی در آفتاب مهر و آشتی می گرداند. در این سفر پر گردش نه چندان آسان و بیخطر، “پرستو احمدی” و همراهانش با
گزینش چکامهها و آهنگهایی از دل مردمان دیارها و هم سرایندگان نام آور و نام آشنا، همراه خود میبرند، ولی … آوا آهنگ چنان بازنمایی و بازخوانی و بازنوازی نمیشود که پیشتر بوده. وام گرفته را کم و بیش رنگ و بویی تازه میزنند، چرا که خواننده و نوازندگان امروزیاند، ولی درونمایه ی آنچه خوانده میشود، خواستههایی ست ازدیر و دور که هنوز داشتنش را تشنه لبانیم. نو کردن و رنگ نو دادن به آفریدههایی که در سر و دل مردم سنگین نشسته و جا افتاده، نیاز به گستاخی و دلیری از دل شناخت نیرومند دارد. «لودویگ فون بتهوون »بزرگ گوید؛ قانون ها و آیین ها می آیند استوار می شوند و شکسته میشوند، ولی چه کس توان و حق این شکستن دارد؟ و خود پاسخ میدهد؛ آن کس، که بر آیین و قانون آن پدیده تا این زمان آگاه و چیره باشد! کاری که خود بتهوون کرد، شکست و دگرگونی (انقلاب) بزرگ در موسیقی کلاسیک باختر پدید آورد! رنگ نو زدن بر کارهای شناخته شده (نوستالژیک) کار آسانی نیست. و همیشه خوشایند و پیروز نمیشود و به دلها نمینشیند. ولی کار این گروه فراتر از برپایی یک کنسرت و ساز و آواز و نواست. پوشاک پرستو در خانه، در آشیانه ی ناامن خود بخشی از فریاد بلندِ آرام است!پرستو سیاه پوشیده تابگوید؛ شب است و چهرهی میهن سیاهه، ولی نشستن در سیاهیها گناهه! و خود آنگونه پوشیده که هر زن و مرد آزاد و آزاده در هرجای جهان به خواست خود و نه زیر تازیانهی زور و فشار و ناچار و اجبار حق دارد و میپوشد. سخن کوتاه؛ این کنسرت گستاخانهی آمیزشی از نو و نه چندان نو، فریادی ست هنرمندانه و دلیرانه که میبایست و باید پاس داشت و پشتیبانی شود، بویژه از سوی سیاستکاران و رسانه ها. برای هزارمین بارها فریاد میزنم؛ هنر را پاس بداریم، هنرمندان مردمی را یاری و دلجویی کنیم که هنر همزاد جدایی ناپذیر آدمی در زندگی، در شور و امید و آفرینش همبستگی ست.
برفراز و پیروز باد ایران و ایرانی با خواستهی سترگِ” زن زندگی آزادی”
با مهر مهین، «مهمیر،»
۲۲ آذر (ماه آتش) ۷۸۶۳ میترایی
۱۴۰۳ سال خورشیدی،
۱۲ دسامبر ۲۰۲۴ ترساچلیپایی
Facebook Comments Box