شعر چاووشی تاریک، پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر)

چاووشی ی تاریک

نه من خاموشم
در این دریغ
تیغ
از عبور حنجره میگذرد

که کشته گان عاشق ترین بودند
و ما
به سرودی نخواندیمشان

هر چند که خاک
فروتنانه در نقد آدمی ست

باری چه سرگذشتی ست
که اعتماد من نیز
تمامی ی شکست من باشد

و امید
کوره راهی
که از حضور خونبار فاجعه بگذرد

آه اگر که خانه ی من
از درک حضور تو هراسی می داشت

و یا چاووشی ی قبیله ی عصیانی ام
چنین وهم انگیز می نمود
که بر گداری از باریکه ی شمشیر
از ماه و ستاره نیز
نفرین شوم.

ورنه تحفه ی جانم
غرامتی بی مقدار بود
و آسمان
از این سیاهتر
بر سینه ام نمی‌بارید

نه،
در این آزمون تلخ
تنها ، شکست نابهنگام من نیست
که تجربه می شد

پریشانی ی شهاب های آسمان تو نیز
غم نامه ی عظیم هجرت بود

از این است
که آبگینه وار
به تلنگری
می شکنیم

۲۲ بهمن ۱۳۶۷،  آلمان

از دفتر (از این فلات پر اندوه)

Facebook Comments Box

About اختر قاسمی

فرزند نفت ام. در گچساران بدنیا آمدم و در مسجدسلیمان شهری که با نفتش، با شیره ی جان خود و مردم مهربانش ایران نوین را ساخت، بزرگ شدم. از سال 1984 در خارج از کشور زندگی میکنم. در آکادمی هنر در اشتوتگارت تحصیل کردم و بیش از سه دهه است که به کار رسانه، عکس و فیلم و فعالیت های فرهنگی و حقوق بشری مشغولم. به امید آزادی و برقرای دمکراسی در میهنم زنده ام و تلاش میکنم. آرزوی دوباره دیدن شهر عزیزم را دارم و دلم برای شقایق ها و کوه های شهرم خیلی تنگ شده ....

Check Also

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر …

شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)

پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *