تختی در مسجدسلیمان
فرشید خدادادیان
غلامرضا تختی،پنجم شهریور ۱۳۰۹ در خانی آباد تهران متولد شد.حاج قلی،پدربزرگ او،در محله خانی آباد،یخچال دار شناخته شده ای بود.توضیح اینکه یخچال یا یخدان ها،گونه ای ساختمان بودند که در معماری قدیمی ایران برای تولید و نگهداری یخ ساخته می شد. معمولاً هر یخچال دارای یک استخر و یک دیوار بلند(به نام حصار)و یک مخزن گنبددار بود.حصار طوری ساخته می شد که تمام روز سایه آن بر استخر می افتاد و از گرم شدن آب استخر جلوگیری می کرد.یخچال دارها که در روزگار خود افراد متمولی بودند،یخی را که در زمستان در استخر یخچال درست می شد،می شکستند و در خزانه انبار می کردند و در فصل گرما آن را به مردم می فروختند.
حاج قلی روی تخت بلندی می نشست و به همین دلیل در میان اهالی خانی آباد به «حاج قلی تختی»شهرت یافته بود.به دلیل همین لقب،بعدها و با تصویب قانون سجل و اجبار صدور شناسنامه به نام خانوادگی آنها تبدیل شد.ارباب رجب،پدر غلامرضا نیز به تبع شغل اجدادی یخچال دار بود،اما با تغییر سبک زندگی و از سویی خرید و مصادره زمین های مسیر احداث خط آهن و از جمله یخچال تختی ها،به مرور شغل و جایگاه خود را از دست داد.اتفاقی که تاثیر بسیار بدی بر روح و روان ارباب رجب داشت و باعث شد تختی روزگار کودکی خود را با پدری مهجور و بیمار و در فقر سپری کند و فقط چند سال در دبستان حکیم نظامی و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند.
او در نوجوانی به فکر کار کردن و کمک به خانواده افتاد.اواسط دهه بیست خورشیدی،اوج رونق کار در کمپانی نفت ایران و انگلیس بود و خوزستان و مسجدسلیمان محل مراجعه جویندگان کار از اقصی نقاط کشور بود.
تختی نیز از طریق یکی از همسایگانشان در خانی آباد که اصالت خوزستانی و مسجدسلیمانی داشت،با این موقعیت کاری آشنا و رهسپار خوزستان شد.جزئیات این رفتن،بعدها بخش مهمی از تحقیقات زنده یاد علی حاتمی کارگردان سینما شد که قرار بود نخستین فیلم از زندگی تختی را بسازد،چنانچه آقای خسرو نطافت دوست،هم بازی دوران کودکی و ورزشی تختی نقل می کند که علی حاتمی برای اینکه متوجه شود تختی موقع رفتن به مسجد سلیمان چه شرایطی داشته و حتی ناهار چه خورده،آشپز آن روزگار قطار تهران-اهواز را نیز پیدا کرده بود!خود شادروان تختی بعدها در مصاحبه ای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانی گفته بود؛؛با آن که علاقه فراوانی به ورزش داشتم،مجبور بودم که در جست وجوی کاری برآیم.زندگی،نان و آب لازم داشت.برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت ریال،کار کردم؛؛
تختی نوجوان در کمپانی نفت مسجدسلیمان
تختی به پایتخت نفت ایران رسید و در کمپانی نفت مشغول به کار شد.او به عنوان کارگر نجاری در مستغلات شرکت نفت مشغول به کار شد،هرچند بعید نیست در جریان کارهای مختلفی که از نیروهای کاری خواسته می شده، از جوان خانی آبادی در بخش کارهای دیگر و از جمله حمل لوله نفت نیز استفاده شده باشد.تختی در ایام حضور در مسجدسلیمان ورزش خود را نیز ادامه داد،هرچند گویا در این زمینه پیشرفت چندانی نداشته است.به هر روی،پس از بازگشت به تهران و حضور در باشگاه پولاد است که استعداد غلامرضا کشف و شکوفا شده و مقام های کشوری،جهانی و المپیک را یکی پس از دیگری برای او و ایران به دنبال دارد.
به موازات همین زندگی ورزشی،البته تختی دغدغه های اجتماعی و سیاسی نیز دارد که چندان به مذاق حاکمیت خوشایند نیست.او که فقر مردم و ظلم به کارگران را در مسجدسلیمان به خاطر داشت،از ۲۱سالگی،یعنی در سال۱۳۳۰ وارد فعالیت های سیاسی شد.ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری خلیل ملکی و مظفر بقایی عضو شد و پس از انشعاب ملکی و خُنجی از بقائی،به حزب نیروی سوم پیوست.تختی که وضعیت بغرنج ایرانیان پیش از ملی شدن نفت را در مسجدسلیمان دیده بود،شیفته منش و راه دکتر محمد مصدق بود و هیچگاه این ارادت را کتمان نکرد.وی در تمام مدت حیات دکتر مصدق در حصرخانگی نیز با واسطه یا بی واسطه با وی ارتباط داشت و هنگام درگذشت دکتر مصدق در چهاردهم اسفند۱۳۴۵ نیز به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش نداد و به ماموران گفت؛ من می روم، دستگیرم کنید!
مسافرت جهان پهلوان به مسجدسلیمان
تختی پس از دوران شهرت و نام آوری نیز به مسجدسلیمان سفر کرد.منوچهر یاوری،مولف کتاب «شهر من مسجدسلیمان»در این خصوص آورده است؛شادروان تختی با هماهنگی روزنامه کیهان ورزشی و از سوی آقای فرج الله عسکرپور،نمایندگی وقت روزنامه کیهان در مسجدسلیمان،به این شهر دعوت شد و با استقبال کم نظیر مردم و قربانی کردن گاو و گوسفند وارد مسجدسلیمان شد.
پس از انجام مراسم باشکوه استقبال،پهلوان نامی ایران را به محل سالن باشگاه نفتون جهت انجام یک مسابقه کشتی نمایشی بردند.در آنجا پیرمردی از در سالن وارد شد که مرحوم تختی با دیدن او از جا برخاست و به طرف پیرمرد رفته و او را در آغوش گرفت و پرسید آیا هنوز از درد میخچه پا رنج می برد!؟سپس به حضار اعلام کرد زمانی که در مسجدسلیمان به عنوان کارگر نجار کار می کردم،استاد محمود،استاد من بود.این عمل همه حضار را تحت تاثیر قرار داد و یکصدا استاد و شاگرد را مورد تشویق قرار دادند.تا پایان مراسم مرحوم تختی،استاد محمود را در کنار خود نشاند و از خود جدا نکرد.
از خاطره علی نوچیان،متصدی خدمات اجتماعی شرکت نفت در مسجدسلیمان در تارنمای ایشان در توضیحات یک عکس قدیمی از جریان سفر مرحوم تختی به این شهر که با شماره گذاری افراد مشخص شده و در سال۱۳۹۳ منتشر شده،می توان متوجه شد که سفر جهان پهلوان باید در حدود سال ۱۳۳۸ خورشیدی صورت پذیرفته باشد،آنجا که در توضیحات عکس آورده است؛این عکس مربوط به ۵۵ سال قبل است.نوچیان درآن زمان جوانی ۳۰ساله و متصدی خدمات اجتماعی شرکت نفت در مسجدسلیمان و مسئولیت امور اجتماعی کارکنان در آن شهر بوده و در راستای این مسئولیت امور باشگاه های کارگری و کارمندی را نیز عهده دار بوده و استقبال مرحوم غلامرضا تختی از طرف شرکت نفت به وی سپرده شده بود.
تصاویر دیگری نیز از سفر تختی به مسجدسلیمان در آن ایام،وی را در زورخانه مسجدسلیمان در حال میل چرخاندن و همچنین در کنار مسئولین و مقامات شهری در حال دریافت یادبود نشان می دهد.
تختی در مسجدسلیمان و در کل کشور نماد مردم داری و پهلوانی بود و قدیمی های مسجد سلیمان هنوز هم او را کارگر شرکت نفت و همشهری خود می دانند.وقتی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ خبر درگذشت تختی منتشر شد،مسجدسلیمانی ها داغدار مظلومیت و تنهایی و بی کسی او شدند.
One comment
Pingback: به مناسبت سالگرد درگذشت جهان پهلوان تختی – اخترنیوز