حمید عنایت پیشگام رشته علوم سیاسی ایران
مجید شمس
عنایت نقش مهمی در تحقق نظام آموشی علوم سیاسی در ایران داشته است. آنجا که وی به بررسی وضعیت رشته های علوم سیاسی و جامعه شناسی و شاخه های مربوط به ان از لحاظ وضعیت اموزش و پژوهش و نشر و نیز عوامل موثر بر هر یک و سپس مقایسه وضعیت انها می پردازد.
دکتر قاسم افتخاری استاد نمونه دانشگاه تهران و همکار سابق دکتر عنایت می گوید: در آن زمان علوم سیاسی رشتهای مستقل نبود، بلکه علوم سیاسی وابسته به علم حقوق بود. علوم سیاسی را حقوق سیاسی میخواندند و دانشجویان یا حقوق قضایی یا حقوق سیاسی را انتخاب میکردند و “عنایت بود که علوم سیاسی را مستقل کرد”.
عنایت، خود با بیان اینکه “علوم سیاسی بمعنای درست این اصطلاح، هنوز در ایران مراحل مقدماتی خود را می پیماید تاکید می کند که پا گرفتن “دانش سیاسی ژرف بینانه ای” که “راهنمای کردار سیاسی شود” گذشته از لوازم و مقدمات علمی به امکان برخورد ارا و نظریات و برخورداری از روحیه شکیبایی و تساهل در برابر عقاید خلاف عرف نیاز دارد”.
عنایت در سال ۱۳۴۱ رساله دکترای خود را با عنوان “تاثیر غرب بر ناسیونالیسم عرب” تدوین کرد. در سال ۱۹۶۵ به دانشگاه خارطوم در سودان رفت و به مدت یک سال واحد “اندیشههای سیاسی در اسلام” را به زبان انگلیسی تدریس کرد. در سال ۱۳۵۹ به عنوان دومین مدرس تاریخ مدون خاورمیانه در اکسفورد جانشین آلبرت حورانی شد. عنایت درباره موضوعاتی چون اندیشه سیاسی غرب، فلسفه یونانی، فلسفه معاصر غرب، حکومت و سیاست در خاورمیانه، تاریخ نهادها و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و اندیشه سیاسی در اسلام و ایران به تحقیق، ترجمه و تدریس پرداخت.
پس از درگذشت حمید عنایت هر ساله به یادبود او یک سخنرانی در کالج سنت آنتونی توسط یکی از پژوهشگران برجسته حوزه ایران و خاورمیانه برگزار می گردید که تا سال های اخیر (۲۰۰۲ میلادی) نیز ادامه داشت.
عنایت، مترجمی زبردست
به اعتقاد صاحبنظران، دکتر حمید عنایت در شمار مترجمان تراز اول ایرانی ست و روش و ویژگی ترجمان وی الگوی دیگر مترجمان بویژه مترجمان جوان قرار گرفته است.
وی با توجه به ترجمه “اقتباسی” و نه “کلمه به کلمه” متون فلسفی غربی به فارسی نه تنها در بهتر فهماندن متون فلسفی کمک کرد بلکه با بکار بردن برخی واژه های فارسی بدیع بجای بیگانه که شاید تا قبل از ان بکار نمی رفت نقشی بسزایی در بوجود اوردن زبان فارسی فلسفی داشت. آنجا که خود میگوید:
“در امر ترجمه متون فلسفی به فارسی ، در کاربرد اصطلاحات جاافتاده قدیمی باید با احتیاط عمل کرد زیرا چه بسا معنی انها با مفاهیم مورد نظر ما در معارف امروزی فرق داشته باشد”.
بهاءالدین خرمشاهی مترجم اندیشه سیاسی در اسلام معاصر اثر عنایت می گوید:
عنایت دهها اصطلاح فارسی بجای اصطلاحات خارجی اش برای رساترکردن و بهتر فهماندن مطالب بکار برده است. مثلا واژه “اصل گرایی” بجای فاندامنتالیزم، “قومیت” بجای ناسیونالیزم و “اشتراکیت” بجای سوسیالیزم بکار برد.
دکتر صادق زیبا کلام در مقدمه ای بر کتاب نهادها و اندیشه های سیاسی در ایران و اسلام اثر دکتر عنایت می نویسد:”
از نکات بارز عنایت که وی را از دیگر اساتید علوم سیاسی در ایران مستثنی می سازد، نخست در شیوه و سبک نگارش وی می باشد.او در نگارش، چندان بهایی به چارچوبها و قواعد شبه علمی ملهم از نگرش پوزیتویستی نمی دهد…و با نثری سلیس و روان سعی می کند که زوایای مختلف موضوع مورد بحثش را برای خواننده اش روشن می نماید”.
وی در باره محتوای فکری عنایت می نویسد:
” اصلی ترین و اساسی ترین مطلبی که می توان گفت آنست که عنایت از خود فکر و اندیشه داشت. به این معنا که بر خلاف بسیاری از اساتید علوم سیاسی که در بهترین حالت ، مترجم و ناقل ارای متفکران غربی هستند، عنایت از خود نیز اندیشه داشت.”
توسعه اندیشه های سیاسی درغرب توسط عنایت
غرب شناسی یکی از حوزه های اصلی مطالعاتی عنایت بود. وی صرفنظراز ترجمه برخی از منابع اصلی فلسفه غرب، خود مستقلا در این زمینه دست به تالیف زد. بویژه که یکی از شناساندگان هگل و فلسفه ایده آلیستی به خوانندگان ایرانی بود. و بدینسان بود که وی در شکل دهی و بسط حوزه مطالعات فلسفه غرب در ایران کمکهای بی نظیری کرد
وی شروع به معرفی آرا و عقاید شماری از متفکران کلاسیک و معاصر غربی به جامعه کتابخوان ایرانی نمود. در واقع عنایت کار ترجمه را بسیار جدی می دید و پیگیری میکرد. او معتقد بود که در جوامع اسلامی درک درستی از غرب بدون برخورداری از دانشی فراگیر و عمیق از میراث فکری و فلسفی مغرب زمین امکان پذیر نخواهد بود. از این رو وی ترجمه هایی قابل اعتماد از متون دست اول اندیشه غرب را به عنوان نخستین گام می نگریست و به نوبه خود نیز موفق شد تا برای فارسی زبانان همعصر خویش نمونههایی خوب از آن متون را معرفی و عرضه کند. به عنوان مثال علاوه بر کتاب ارزشمند خود با عنوان «بنیاد فلسفه سیاسی در غرب: از هراکلیت تا هابز»، ترجمههای وی از آثار هگل، هیوم، مارکوزه، لوی اشتراوس و دیگران سبکی روان و خوش ترکیب از ترجمه را که در عین حال بر واژگانی دقیق و منسجم استوار بود به ارمغان آورد
حمید عنایت در تالیفات خود ضمن مقایسه برخی اندیشه های غرب و شرق، استدلال می کند که منشا برخی عقاید غربی از شرق بوده است. بطور مثال در مقاله انسان از خود بیگانه با طرح مفهوم از خود بیگانگی، دیدگاه برخی فلاسفه مسلمان مانند بونصر فارابی و ابن باجه و سپس تحول این مفهوم را در ارای هگل و فوئرباخ و مارکس به بحث میگذارد.
یا در مقاله ایرانیان و بربرها به اثبات همانندی آرای افلاطون در باره “نیک شهر” (مدینه فاضله) با نظریه شاهی ارمانی ایران باستان و انتقال افکار و اندیشه های ایرانی به یونان باستان می پردازد.
عنایت بنیان گزار درس اندیشه های سیاسی در اسلام
عنایت در دانشگاه تهران به آموزش یک سلسله دروسی پرداخت که در آن برای نخستین بار به گونه ای روش مند تاریخ سیاسی خاورمیانه و جنبه های اجتماعی و فکری جنبشهای سیاسی اسلامی در دوران متاخر را مورد بررسی قرار می داد. این درست در زمانی بود که چنین موضوعاتی نه تنها مورد بیتفاوتی و بیعلاقگی نیمه رسمی بودند بلکه از سوی بسیاری از همکاران دانشگاهی وی نیز چندان مورد توجه قرار نمی گرفتند.
عنایت جزو معدود روشنفکرانی بود که طی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بخوبی از نیروی سیاسی دین در جوامعی چون ایران، که نخبگان روشنفکر و دولتیاش روند تاریخی مدرن سازی را غالبا با نوعی غربگرائی ظاهری و غیر انتقادی یکسان می پنداشتند، آگاه بود.عنایت با روحیه ای معتدل و با مدارا که ویژگی اش بود، به ضرورت گفت و گو میان گونههای متفاوت روشنفکران و اهمیت ترکیب و تعامل به دور از جزم اندیشی و تعصبات فرقهای باور داشت. میتوان گفت کار اصلی وی در کتاب اندیشه سیاسی در اسلام معاصر, نشان دادن چگونگی تبدیل ایدهها (باورها) به عمل اجتماعی- سیاسی (نیروها) است.اینکه چگونه در خلال دوره تجددخواهی اسلامی، از طریق بازاندیشی در برخی مفاهیم اساسی، زمینه برای عمل سیاسی ایجاد شد و شیعیان از بی عملی و انفعال سیاسی خارج شدند.
حمید عنایت پیشرو در حوزه ایران شناسی
عنایت در مقاله “سیاست ایران شناسی”، ضمن بیان عیوب ایرانشناسی غربی، راهکارهایی را برای تحقیق علمی در پروسه ایرانشناسی ارائه می دهد. او یکی از علل دشواریهای تحقیق در اندیشه سیاسی در ایران را آمیختگی آنها با عقاید و تعالیم دینی و اخلاقی و جهان شناسی تاریخی می داند.
وی معتقد است: ایران شناسی در انحصار شرق شناسی اروپایی بوده و آنچه در گذشته به ایرانشناسی، جنبه سیاسی می دهد پیوستگی اش به تاریخ استعمار بود.ایرانشناسی بمعنای مجموعه ای مطالعات منظم و علمی مربوط به وجود گوناگون تمدن و فرهنگ و تاریخ را اروپاییان بنیاد کردند.
وی می گوید: دلیل عدم رشد ایران شناسی یکی اینست که عده ای بر این باورند که ایران شناسی همچون شاخه های دیگر شرق شناسی غربی، جزیی از تمهیدات استعمار برای تسلط بر شرق بوده. یعنی دولتهای استعمارگر بهمان اندازه که به کارشناسان نظامی و اقتصادی نیازمند بوده اند دانشمندانی نیز لازم داشته اند که از فرهنگ و زبان و سرشت و خوی مردم سرزمینهای تابع و مورد نظرشان خوب اگاه باشند تا کار اداره و بهره برداری از این سرزمینها را آسان کنند.
ادامه دارد…