شعر نو و مسجدسلیمان، سید علی صالحی

مسجدسلیمان فرزندان بیشماری در عرصه هنر و ادبیات به جامعه ایران تحویل داد. اختر نیوز تلاش می کند تا در پلاتفرم مسجدسلیمان ضمن نشر آثار آنان و معرفی هنرمندان کمتر شناخته شده از زحمات همه فرزندان مسجدسلیمان که در عرصه های گوناگون از فرهنگ و هنر تا ورزش و علم و اجتماع تلاش کردند، قدردانی کند.

در اولین گام نگاهی به زندگی پربار فرزند شعر معاصر ایران از مسجدسلیمان، سید علی صالحی دبیر کانون نویسندگان ایران بیندازیم.

شعری از سیدعلی صالحی از مجموعه نامه ها، “آخرین عاشقانه های ری را” به یاد ری را اسماعیلیون و همه جانباختگان پرواز اوکراینی 752

سادگی را
من از نهانِ يک ستاره آموختم
پيش از طلوعِ شکوفه بود شايد
با يادِ يک بعداز ظهرِ قديمی
آن قدر ترانه خواندم
تا تمامِ کبوترانِ جهان
شاعر شدند.

سادگی را
من از خوابِ يک پرنده
در سايه‌ی پرنده‌يی ديگر آموختم.
باد بوی خاصِ زيارت می‌داد

و من گذشته‌ی پيش از تولدِ خويش را می‌ديدم.
ملايکی شگفت
مرا به آسمان می‌بُردند،
يک سلولِ سبز
در حلقه‌ی تقديرش می‌گريست،
و از آنجا
آدمی … تنهايیِ عظيم را تجربه کرد.

دشوار است … ری‌را
هر چه بيشتر به رهايی بينديشی
گهواره‌ی جهان
کوچک‌تر از آن می‌شود که نمی‌دانم چه …!

راهِ گريزی نيست
تنها دلواپسِ غَريزه‌ی لبخندم،
سادگی را
من از همين غَرايزِ عادی آموخته‌ام.

 

زندگینامه سید علی صالحی برگرفته از وبسایت شاعر

۱ – تولد – روستای مَرغاب، ایذه بختیاری، خوزستان.

فرزند سوم خانواده‌ای چهارده‌نفره. پدر: کشاورز، شاعر و شاهنامه‌خوان. مادر: خانه‌دار

۱۳۴۰ – شیوع بیماری حصبه در ولایت، مرگ‌ومیر کودکان، درگذشت برادر کوچکتر (عبدالله) بر اثر بیماری حصبه

کوچ دائمی خانواده به مسجد سلیمان و نجات علی از بیماری حصبه

۱۳۴۱ – ورود به دبستان سعدی در مسجدسلیمان

۱۳۴۳ – تاسیس روزنامه دیواری “ناقوس” در دبستان (ماهانه) و درج اولین زمزمه‌های کودکانه در همین روزنامه.
تصادف شدید با اتومبیل، قطع امید پزشکان از بازگشت صالحی به زندگی.

صالحی از سال اول دبستان، کار و نان‌آوری را در کنار تحصیلات تجربه می‌کند: شاگرد پادو، آب‌یخ فروشی، تدریس خصوصی همکلاسی‌های خود، خرازی فروشی، شاگرد بنایی و فعلگی.

۱۳۴۷ – ورود به دوره‌ی اول دبیرستان – دبیرستان ۲۵ شهریور مسجدسلیمان

ادامه‌ی کار تهیه و تنظیم روزنامه‌ی دیواری “ناقوس” در دبیرستان تا دو سال، اما سرانجام به علت درج شعرهای معارض با شرایط، روزنامه دیواری تعطیل می‌شود.

۱۳۵۰ – معرفی شعر صالحی در رادیوهای استان خوزستان (آبادان و اهواز) و حمایت مهدی اخوان ثالث از شعر صالحی. چاپ اشعار ایشان در مجله‌ی بومی شرکت نفت، به اهتمام ابوالقاسم حالت.

ادامه‌ی مشاغل گوناگون و سخت در یاری رساندن مالی به خانواده.

۱۳۵۱ – شرکت در اولین شب شعر مسجد سلیمان در کنار شاعران پیشکوست و دبیران شاعر اهل جنوب و استقبال مردم از شعر صالحی.

پاره‌ای از شعر “شبان” که سال ۱۳۵۰ سروده شد و سال ۱۳۵۱ در شب شعر خوانده شد:
شب،
شرجی،
نان و ستاره و نفت،
حتما
شبانی که شبان آمد
شبان هم رفت.

ورود صالحی به دوره‌ی دوم دبیرستان و انتخاب رشته‌ی ریاضیات.

۱۳۵۲ – احضار صالحی به دفتر دبیرستان که توسط دو غریبه بازجویی می‌شود و سرانجام از او می‌خواهند که در شعر و انشاهایی که سر کلاس می‌خواند، دست از انتقاد و معارضه با شرایط بردارد. صالحی مدتی سکوت می‌کند.

۱۳۵۳ – احضار مجدد و تنبیه و تهدید از سوی مقامات وقت. صالحی ترک تحصیل می‌کند.

بازی در نمایشنامه‌ی “چشم در برابر چشم” اثر غلامحسین ساعدی. این نمایش تنها دو شب در شهر اجرا و سپس گروه را از ادامه‌ی کار بازمی‌دارند.

استقبال جراید پایتخت از شعر صالحی.

۱۳۵۴ – به درخواست رئیس دبیرستان و خواهش خانواده، صالحی بر سر کلاس درس بازمی‌گردد و دیپلم ریاضی را می‌گیرد.

سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ صالحی همراه تنی چند از شاعران پیش‌کسوت و هم‌نسل خود جریان “موج ناب” را در شعر سپید پی‌ریزی می‌کند. منوچهر آتشی و نصرت رحمانی در تهران از این جریان پیشرو حمایت می‌کنند و برای شعر صالحی ویژه‌نامه‌هایی در مطبوعات جدی و معتبر ادبی منتشر می‌کنند. (دیدار صالحی با اخوان ثالث، منوچهر آتشی، منوچهر نیستانی، نادر نادرپور و سهراب سپهری در تهران)

اواخر ۱۳۵۴ اعزام به خدمت نظام وظیفه. سه ماه در پادگان لشکرک تهران که به علت نافرمانی، دو ماه آن را صالحی در زندان گذراند. سه ماه خدمت در پادگان صُفه اصفهان که قریب به چهار هفته‌ی آن را صالحی در زندان گذراند. او در یکی از مصاحبه‌هایش گفته است: “قادر نبودم زور و جور و تحمیل بی‌دلیل رنج را تحمل کنم”. دو ماه و هجده روز خدمت در قوشچی رضاییه، که در واقع درجه‌ی گروهبان سومی او را حذف کرده و به قوشچی رضاییه تبعیدش کرده بودند. سرانجام پس از سی روز در قوشچی، صالحی به دلیل ضعف بینایی و رفتارهای غیر قابل کنترل (به زعم فرماندهان) معافیت پزشکی می‌گیرد و سال ۱۳۵۵ به مسجد سلیمان باز می‌گردد. در تمام این مدت اشعارش به صورت مستمر در جراید مرکز به چاپ می‌رسیده است.

۱۳۵۵ – تلاش در راه تحکیم موج ناب در شعر.

انتخاب مشاغلی مثل معلمی (تدریس خصوصی)، تدریس ریاضیات در سطح دبیرستان و کتاب‌فروشی.

استخدام موقت در شرکت ساختمانی خارج از شهر به عنوان سرنگهبان، مسئول خرید و حسابدار. اعتراض صالحی به سران شرکت اروپایی پرزیسیون به دلیل به تعویق افتادن حقوق کارگران و دعوت نگهبانان به اعتصاب. احضار صالحی، محاکمه و کسر سه ماه حقوق.

۱۳۵۶ – دی ماه این سال نام صالحی همراه با هوشنگ گلشیری در داستان‌نویسی و پرویز فنی‌زاده در بازیگری، به عنوان برنده‌ی جایزه‌ی فروغ فرخزاد در شعر اعلام می‌شود.

صالحی سه روز به تهران می‌آید، تقاضای استخدام در مطبوعات از سوی سردبیران را رد می‌کند و به مسجد سلیمان بازمی‌گردد. اما در کمال تعجب به او گفته می‌شود که: “تو اخراجی!” صالحی از شرکت ساختمانی اخراج می‌شود و به تدریس خصوصی فیزیک، شیمی و ریاضیات در سطح دبیرستان می‌پردازد.

۱۳۵۷ – صالحی از گروه “موج ناب” فاصله می‌گیرد. او در این باره گفته است: “حس می‌کردم همه‌ی ما شاعران موج ناب داریم شبیه هم می‌شویم. درک و دریافتم درست بود. دیگر زبان موج ناب جوابگوی احوال و خلاقیت من نبود. یکی دوبار با دوستان شاعرم درباره‌ی نقض تقطیع غلط و سطربندی سنتی در شعر سفید بحث کردم و گفتم این شیوه‌ی زیرهم نویسی و پراکنده کردن کلمات بر صفحه‌ی سپید کاغذ درست نیست!”

۱۳۵۸ – یازدهم اردی‌بهشت این سال صالحی تصمیم می‌گیرد تا برای اقامت دایمی در تهران، شهر خود را ترک کند. او بر این باور بود که ماندن در مسجد سلیمانِ محروم، دستاوردی جز استمرار محرومیت (حتی در خلاقیت) ندارد. بی‌آن که کسی یا آشنایی در تهران داشته باشد، با صد تومان، مدرک دیپلم و مدرک معافیت از نظام وظیفه، راهی تهران می‌شود.

بعد از تحمل سختی‌های بسیار، پاییز ۱۳۵۸ در کنکور رشته‌ی ادبیات دانشکده هنرهای دراماتیک قبول می‌شود، و همزمان با حمایت اسماعیل خویی، غلامحسین ساعدی، نسیم خاکسار و عظیم خلیلی به عضویت کانون نویسندگان ایران درمی‌آید و در مطبوعات آزاد مشغول به کار می‌شود.

۱۳۵۹ – در جریان انقلاب فرهنگی، زخمی می‌شود و سپس در مسجد سلیمان محاکمه شده و مورد کیفر قرار می‌گیرد.

شهریور ۱۳۵۹ صالحی با دشواری توانست مجددا به تهران بازگشته و به کار روزنامه‌نگاری و شعر خود بپردازد. اما با تعطیلی روزنامه‌ها، او نیز بیکار می‌شود.

۱۳۶۰ – برای گذران زندگی به مشاغل گوناگونی در تهران روی می‌آورد: کتاب‌فروشی کنار خیابان، دکه‌ی کبابی، رانندگی و مسافرکشی، کار در مهدکودک‌های تهران به عنوان قصه‌گوی کودکان، مربی شنا و نجات غریق، و چاپ دفاتر شعر و استقبال ناشران و مردم از کتابهای صالحی.

۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ – در پی حوادثی، دچار مشکلات عصبی و بیماری، سکوت و گریز از مجامع فرهنگی می‌شود. اما با حمایت دوستان بی‌دریغ‌اش، به زندگی طبیعی خود بازمی‌گردد.

۱۳۶۳ – نقض تقطیع سنتی و سطربندی کلاسیک در شعر سپید، و پیشنهاد “تقطیع هموار و مدرن” و ایجاد واکنش‌های مختلف از سوی شاعران در برابر این پیشنهاد. اما سرانجام صالحی موفق می‌شود تا امروز دستاورد او را در سرنوشت شعر سپید ببینیم. قریب به دو دهه است که کلیه آثار و کتب تازه در شعر و یا اشعار مندرج در مطبوعات، به روش صالحی تقطیع می‌شوند. (رجوع شود به کتاب “شعر در هر شرایطی” و دیگر مصاحبه‌های صالحی در اوایل دهه‌ی هفتاد.)

صالحی در همین سال ازدواج می‌کند. همسر او که تحصیل‌کرده‌ی آمریکاست، صاحب و مدیر مهدکودک است. صالحی بارها گفته است که بدون حمایت همسرم،‌ شاید حتی شعر را هم کنار می‌گذاشتم.

۱۳۶۴ – بنیان‌گذاری “جنبش شعر گفتار” – زبان ساده و فاهمه‌ی صالحی – و حرکت موثر و ملی او در سرنوشت شعر پیشرو پارسی، و پیشنهاد راهی تازه و فراگیر در “شعر زبان” (رجوع شود به کتاب “شعر در هر شرایطی”) که با آغاز دهه‌ی هفتاد به جریانی همگانی بدل و بویژه مورد استقبال نسل‌های پویاتر قرار گرفت.

بعد از این سنت‌شکنی بود که جریان‌های جوان دیگری از دل “جنبش شعر گفتار” به در آمد. صالحی با این جنبش به یکی از موثرترین شاعران زنده تبدیل شده و با کاستِ “نامه‌ها” حقانیت این راه را تثبیت کرد.

علی صالحی معتقد است که: “ریشه‌ی شعر گفتار به گات‌های اوستا بازمی‌گردد. معمار نخست آن حافظ است و نیما و شاملو هم چند شعر نزدیک به این حوزه سروده‌اند. اما فروغ دقیقا یک شاعر کامل در “شعر گفتار” است. من تنها برای این حرکت “عنوانی دُرُست” یافتم و سپس در مقام تئوریسینِ مولف، مبانی تئوریک آن را کشف و ارائه کردم. همین!”

۱۳۶۴ تا ۱۳۷۳ – تلاش و پویش در راه تحکیم و توسعه‌ی “جنبش شعر گفتار”.

۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹ – دبیر سرویس ادبی و صفحه شعر مجله “دنیای سخن”.

۱۳۷۳ تا ۱۳۸۰ – شرکت در مجامع ادبی و فرهنگی بین‌المللی در کانادا، سوئد و آمریکا. سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاههای کشورهای میزبان.

سرآغاز ترجمه‌ی شعر صالحی به زبان‌های فرانسه، عربی، آلمانی، انگلیسی، ارمنی، روسی و کردی به صورت پراکنده در مطبوعات جوامع نامبرده. ترجمه دو دفتر شعر از صالحی در کردستان عراق (به زبان کردی) و استقبال از شعر او. پیوند و دوستی با “شیرکو بی‌کَس” شاعر نامدار کردستان عراق و دیگر شاعرانی مثل لطیف هملت، رفیق صابر، عبدالله پَشیو، و …

۱۳۷۸ – بازگشت و فعالیت مجدد در کانون نویسندگان ایران

۱۳۸۰ – انتخاب صالحی از سوی مجمع عمومی به عنوان یکی از دبیران اصلی کانون نویسندگان ایران که تا هم‌اکنون (۱۳۸۲) این وظیفه را ادامه می‌دهد.

او بارها در همین زمینه از سوی مراجع قضایی و دادگاهها احضار و مورد بازجویی قرار گرفته است.

۱۳۸۲ – صالحی به عنوان سردبیر، یک شماره مجله “معیار ادبی” را منتشر کرد که متعاقبا ممنوع‌المصاحبه و از ادامه کار در مجله محروم می‌شود.

Facebook Comments Box

About ادیتور

Check Also

شعر(۹۳)؛ پورمزد کافی (منظر)

پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر …

شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)

پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *