پورمزد کافی (منظر)
(۸۴)
می شنوی؟
صدای خزیدن شورشی ست
در نجوای پرنده ها
و ریزش شرابه ی خون
از بیدبن ها
نه،
ز خواندنت نصیبی نیست
که درفش تافته
در استخوان خاطره می چرخد
و نوزادان
به بوی شیر
پستان خونبار مادر را
در آوار کرم و خاک می جویند
آری،
صدای حادثه این است
ورنه سلاسل نسل من
زان پیش گسسته بود
که عفریت حضور تو
در گهواره ای بگرید
از این ستاره گذر کن
که اعجاز تو را
پیوسته
دلقکان
به شعبده تکرار میکنند
یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۶۷
۱۲ فوریه ۱۹۸۹ آلمان