ادیتور

یکشنبه طنز با آقا مهدی از دوسلدورف: یبوست ملی!

یبوست ملی! مهدی قاسمی بچه بودم و تابستون بود. طبق روال هر سال به سفارش پدر خدابیامرز چند روز رفته بودم تو یک ده تو جنوب کشور و میهمان یک خانواده ازدوست‌های پدرم شده بودم. من که از صبح تا شب وسط شهر جز صدای بوق ماشین و دود و …

Read More »

تاثیــــــــر ژئوپلتیک ایران بر مناقشات منطقه ای و بین المللی، مجید شمس

تاثیــــــــر ژئوپلتیک ایران بر مناقشات منطقه ای و بین المللی (با تاکید بر ژئواستراتژی امریکا) مجید شمس مقدمه در روابط بین الملل دوستی بین کشورها معنا و مفهومی ندارد بلکه ظاهری نمادین دارد، زیرا همه چیز حول محور منافع ملی کشورها می چرخد. کشورهای به ظاهر دوست، از همدیگر جاسوسی …

Read More »

منشور روشنی، شعر از پورمزد کافی

منشور روشنی شعر زیبایی ست تفسیر کلام فشرده ی نور است در قعر تیرگی و کشنده شکافی بر کمرگاه درد شعر  آرامش است گهواره ی پرنیان و بال پروانگان چون نغمه ی نوازش عشقی بر پوست ملتهب قلبم شعر دانایی ست عصاره ی گزینه ها و پیوندهاست ذهن شکفته ی …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، م. س. ایران

  مدت ها بود به فکر بازنشستگی بودم و در ذهنم لحظه شماری برای کارهایی که این سالها انجام نداده بودم.  می خواستم به برنامه های شخصی مثل کلاس عکاسی و تنبک و … برسم و در ضمن مرتب پیش خودم می گفتم که بچه ها بزرگ شدند و من …

Read More »

حاکمان فاسد و ضد ملی جمهوری اسلامی، دکتر نادر زاهدی

حاکمان فاسد و ضد ملی جمهوری اسلامی، دکتر نادر زاهدی وقوع سلسله آتش سوزی ها در مناطق مختلف ایران و علنی تر شدن موارد فساد و خشونت، در روزهای اخیر چهره واقعی حاکمان رژیم جمهوری اسلامی را بیش از پیش نمایان کرده است. بی مسئولیتی و ناکارآمدی که جوهر اصلی …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، جمشید گشتاسبی (امریکا)

هراس همراه ویروس کرونا بعد از چین و یکی دو سه کشور دیگر به آلمان هم آمد. برادرم می گفت روز اول انگار بفهمی نفهمی همه در نوعی گیجی به سر می بردیم. در دفتر شرکت که همیشه همکاران به هنگام ورود یا خروج دست همدیگر را می فشردند، روز …

Read More »

یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی دوسلدورف

ملاقات در نیو مارک کلن مهدی قاسمی از وقتی که وارد آلمان شده بودم، یک ماهی میگذشت. پیش خودم کلی برنامه عشق و حال ریخته بودم. منی که تا آن زمان کل عشق و حال زندگیم دو تا دور دور کردن و شماره دادن به دخترهای محل بود و گاهی …

Read More »

دو شعر زندانی و آزادی از جهان ولیانپور

زندانی جهان ولیانپور   گلوله ای در تاریک شلیک شد قلبم از نیش شبگردی کور مجروح شد آه چه اندوهگین است فرو افتادن آخرین برگ پائیزی تو باید باشی آن سرانگشتی که بزداید اشکی از گوشه چشمی   من یقیین دارم روزی کسی این خار را از پای تو خواهد …

Read More »