پور مزد کافی (منظر) (۱۰۵) من می سرایم باد را از سینه ها فریاد را چون خسروی در بیستون صد ناله ی فرهاد را من باغ و راغ و بیشه ام خونین ز دست تیشه ام تا با تو در اندیشه ام فریاد یارم یاد را چون صید خونین در …
Read More »“حماسه ی وطن”(شعر)
“حماسه ی وطن”(شعر) پور مزد کافی (منظر)/شعر/ (۶۳) بگذار این زمان هم تا بگذرد زمانت تا شرزه شیر میهن بر هم زند دکانت تخمی که کِشته ای تو از کُشته های سوسن باشد که روز دیگر خونین کند دهانت بس شاخه ها شکاندی بس خار بر نشاندی طرفه چه …
Read More »آی… ” ژینا” ! آی…مهسا !
شعر : رضا مقصدی آی…. ” ژینا” ! آی…مهسا ! سخن، زعاطفه های قشنگ باید گفت. سخن ، ز زیبایی که آفتاب ِدرخشان ِجان ِ زنده ی ماست! ستاره ها به تماشای عشق ،آمده اند و باغ های انار بهار ِتازه تری را سلام می گویند. تو از کدام طرف …
Read More »“کمند گیسو”(شعر)
“کمند گیسو”(شعر) فرهاد صادق زاده چشمانت را ببند و باز کن برای من ناز کن موهایت را باز کن آزادی در گرو پیچ زلف توست قلب اهریمن را با کمان ابرویت گردنش را با بافت مویت تعفن مغزش را با ساطع کردن بویت پشتم گرم است به دستهای …
Read More »“غزلی در ویرانی”(شعر)
“غزلی در ویرانی”(شعر) (۱۰۹) پور مزد کافی (منظر) در کنار یار فرزانه که اش شعر تر است رهروی باید که او را در خور آن گوهر است در شب شعر و غزل پروای عریانی مکن پرده ای افکنده در راهت که گلگون بستر است پیر نیک اندیش ما …
Read More »“در فراسوی تو”( شعر)
“در فراسوی تو” پورمزد کافی (منظر) ۱۰۷ ببین ز آشوب دلم بر نطع عشق تو به روشنی ی آفتاب ترا چه جای انکار است؟ و ترا حدیث کوچ هزاران پرستو از آشیانه ی دل من چنان نبود که بدانی که حادثه در کار است در باغ تو به …
Read More »“غزل همراهان-شعر
پورمزد کافی(منظر) پورمزد کافی ( منظر) “غزل همراهان” با من نشین تو گاهی هنگام گفتگو را بشکن تو لحظه ای هم این بغض در گلو را با من بگو ز سروی کز ریشه اش بریدند با من بخوان به شرحی خونین ترین سبو را خنجر کشیده گر شب بر چهر …
Read More »هوای تو !
پورمزد کافی (منظر) شعر :۱۱۰ هوای تو ______________________________________ من گم در هوای تو بودم در آن هوا که تو باشی و من در آن هوا که به مستی سخن ساز میکند سوسن من گم در هوای تو بودم در آن هوا که تو باشی و ترس آسیمه سر از من …
Read More »“چکامه ی غمناک”
“چکامه ی غمناک” پورمزد کافی (منظر) نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه، فریب است که خود روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر …
Read More »یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی
من و شب شعری در کلن! مهدی قاسمی اون روز با توصیه و دعوت این آقاصفای ورپریده رفتم کلن برنامه هنری شب شعر ایرانی. منی که از شعر فقط اتل متل توتوله رو بلدم و از بین شاعرا فقط ایرج میرزا بی ادب رو میشناختم، مونده بودم که حالا چرا …
Read More »