همکاران

چکامه ی غمناک پورمزد کافی نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه فریب است که آن روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر آمده …

در بهاری که بهاری نبود جمشید گشتاسبی، امریکا امسال بهارمان بهاری نبود. همیشه بهار نمادی بود بر آغازی تازه. سکوئی برای پس زدن هرچه که رنگ و بوی ملال داشت و خیزی رو به تعالی بر بستری از طراوت. امسال اما نه! پیشاپیش می دانستیم حاجی فیروز به خیابان نمی …

در مرثیه   یاران زیبایم کجایند؟ یاران عاشق یاران که چون شبنم چکیده ست از خون سرخ پاکشان بر خاک گلگون یاران زیبا همچون سپیداران سبز آسمان سا در جنگل پر شور انسان در جنگل پرشور انسان هرچ از نشان تازگی هاست آنجا نشان زخم سرخی ست آنجا نشان زخم …

  هومن شهبندی خبرنگار آزاد ساکن بروکسل هر روز دوشنبه تا جمعه مستقیم از پارلمان بروکسل یک دقیقه با آخرین خبرها با ماست.

هومن شهبندی خبرنگار آزاد هر روز دوشنبه تا جمعه مستقیم از پارلمان اروپا یک دقیقه با آخرین خبرها با ماست.

دو شعر از جهان ولیان پور در باره ی مسجدسلیمان سرنا سرنا ساز قدیمی ایل ما بزن چه خوش می زنی عروس می برند، عروس حجله وکِل، کلة قند، شاخة نبات در ایوان خانة بی بی افروز رخت دامادی آویخته است بی بی بر بام انتظار چشم به راه دوخته …

یک دقیقه با آخرین خبرها با هومن مستقیم از بروکسل  

هومن شهبندی خبرنگار آزاد ساکن بروکسل هر روز دوشنبه تا جمعه مستقیم از پارلمان با یک دقیقه خبر با ماست.

جمشید گشتاسبی آتلانتا، آوریل 2015 اون روزi یکی همرنگ خودش تو کاخ سفید بود. نوبل کلاس داری هم برده بود، نوبل صلح. اما او تو حال خودش بود. نمی دونم در چه حالی بود. فقط می دونم بی فکر و خیال نمی تونست باشه. شاید به مربع های سیاه و …

یبوست ملی! مهدی قاسمی بچه بودم و تابستون بود. طبق روال هر سال به سفارش پدر خدابیامرز چند روز رفته بودم تو یک ده تو جنوب کشور و میهمان یک خانواده ازدوست‌های پدرم شده بودم. من که از صبح تا شب وسط شهر جز صدای بوق ماشین و دود و …