ادبیات

سرگذشت آفتاب – فصل سوم/ قسمت هشتم- افسانه رستمی

افسانه رستمی از اونجایی که ممکن بود یه آشنایی منو ببینه سریع رفتم طرف دستشویی ترمینال و از تو ساک دستیم چادرعربی و روبنده ام رو درآوردم و پوشیدم. اینجوری خیالم راحت بود که هیچ کس منو نمی شناسه و راحت می تونم برم به محله ای که خونه فامیل …

Read More »

عشق همه روز!(شعر)

محمود مهمیر ای عشق چه بازی ست که با من کنی امروز دیری ست که به دام تو اسیرم، نه که  امروز رخساه‌ی دلبر شده غرق گل و ریحان هنگامه‌ی بزم است چرا خامشی امروز؟ دُرد دُخت‌رَز  کشم زین  درد  زمانه خونین رخم از جفا و از دوری‌ات امروز پیمان …

Read More »

تو و من(شعر)

پورمزد کافی (منظر)  تو و من (۹۵) تقطیع هجای عشق بود در ترنم تو تمنای خاموشِ شعر با یاد من  اعجاز تلولوئ هزار ستاره ی روشن در چشم تو سکوتی سرد در فریاد من جستمت بی قرار در کنکاش هزار شقایق خندان و رهن مهر تو شکاف قلبم بود ساختمت …

Read More »

از دایره ی پاییز(شعر)

پورمزد کافی( منظر)  “از دایره ی پاییز” با من سخن از قامت دلدار مگویید با برگ  خزان  دیده ز گلزار مگویید چون لشکر عشاق و صف نسترن آمد بیهوده سخن از  ره و  دیوار مگویید با مست ز خود رفته در این میکده ی غم دیگر سخن از  حرمت  گفتار …

Read More »

تکه پارگی سرزمین‌ها، ایران در سراشیبی نابودی!

محمود مهمیر، تکه پارگی سرزمین‌ها، ایران در سراشیبی نابودی! از ۵۰ سال پیش، برنامه و نقشه‌ی کلان، مافیای سرمایه‌داری جهانی به رهبری آمریکا در راستای تکه‌تکه کردن کشورهای کم‌توان ولی تاثیر گزار در آسیا، آفریقا، خاورمیانه، جنوب خاوری آسیا و جنوب اروپا بوده است. این استراتژدی می بایستی گسترده و …

Read More »

تنها، با تو!(شعر)

پور مزد کافی (منظر) تنها باتو،(شعر)  هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی نه آفتابی به جوف شب می شد و نه کمند روشنی ز ماه بر آیینه می فکند تنها چیزی چو بارقه سرکش از ژرفنای خیال مشوشم می گریخت و پیوسته ام به هول محض …

Read More »

سیاست و آرامش؟!

محمود میرزایی( مهمیر) سیاست و آرامش؟!  همه کوشش‌ها و ستیغ بلند آرزوها در زندگی، شادی و آرامش است. آرامش، شادی دیرپای است. آرامشِ دیرپای هم جایی ست که مردم آن دیار گرفتار سیاست‌بازی نباشند. جایی که سردمداران سیاستگر پلید باشند، آرامشی نیست، شادی نیست، راه رفتن، نشستن، آب نوشیدنِ تک‌تک …

Read More »

در امتداد شب (شعر)

در آن سو دستی به نشانه… دستها جابجا می شد… فرهاد صادق زاده در امتد اد شب موازی با خط فقر با صورتی سرخ بی وقفه پس میرفتیم در آن سو دستی به نشانه باخت، پایین ماند دستها جابجا میشد پایین و در هوا میشد و ما همچنان در امتداد …

Read More »

عشق تو(شعر)

فرهاد صادق زاده نام شعر(عشق تو) من به عشق تو از سرزمین لی لی پوت جدا شدم قواعد طبیعت را نقض کردم رها شدم من از نگاه دون از خزعبلات این و اون از دانشمندان بیسواد از بیشرفان حزب باد برای نیک ماندن در یاد شجاع شدم موازی با طبیعتم …

Read More »

غول آدم ساز(شعر)

فرهاد صادق زاده نام شعر(غول آدم ساز) مبتنی بر تیزی شمشیر، عاشق شد شهوت آلود، اسیر دل شد تا زانو، در گل شد از یاد خویش، غافل شد بی سرانجام میرفت غول آدم ساز با واژهگانی از جنس مرگ در پی سعادت اخروی او همچون آلتی در ابعادی غیر قابل …

Read More »

یلدا، شبی برای زنده نگه‌داشتن نور و همبستگی!

اثر: محمود مهمیر یلدا شبی نمادین با مفاهیم عمیق! محمود مهمیر صبح شب یلدا در فرهنگ و اساطیر ایرانی، شبی نمادین و آکنده از مفاهیم عمیق است. این شب در نگاه پیشینیان، تولد دوباره خورشید (مهر یا میترا) و پیروزی نور بر تاریکی محسوب می‌شد. با پایان یافتن این شب …

Read More »