ادبیات

سرگذشت آفتاب – فصل سوم/ قسمت هشتم- افسانه رستمی

افسانه رستمی از اونجایی که ممکن بود یه آشنایی منو ببینه سریع رفتم طرف دستشویی ترمینال و از تو ساک دستیم چادرعربی و روبنده ام رو درآوردم و پوشیدم. اینجوری خیالم راحت بود که هیچ کس منو نمی شناسه و راحت می تونم برم به محله ای که خونه فامیل …

Read More »

یلدا، شبی برای زنده نگه‌داشتن نور و همبستگی!

اثر: محمود مهمیر یلدا شبی نمادین با مفاهیم عمیق! محمود مهمیر صبح شب یلدا در فرهنگ و اساطیر ایرانی، شبی نمادین و آکنده از مفاهیم عمیق است. این شب در نگاه پیشینیان، تولد دوباره خورشید (مهر یا میترا) و پیروزی نور بر تاریکی محسوب می‌شد. با پایان یافتن این شب …

Read More »

زمستان (شعر)!

محمود مهمیر زمستان (شعر)!  زمستان است! زمستان است! هوا بس تیره و جانسوز سرد است! در بگشای! پرسیدی؛ کِی می‌آیی وام بگذاری؟ حسابت را کف دستم گزاری؟ بگشای در، سرد است! من امشب آمدستم وام بگزارم، حسابم را کنار جام بگذارم! بگشای در، منم، من، منم ترسای پیر پیرهن چرکین، …

Read More »

شبِ یلدا(شعر و ترانه)

  اثر: “دانش” با درود این چکامه را برای شب یلدا داریم  که بسیار ساده اجرا شده است. از هنرمندان و موسیقیدانان که این متن را میخوانند   خواهشمندم در بست و اجرای آن اقدام فرمائید. من هیچ ادعای مالی در هیچ موضوعی نخواهم داشت و در وصف سروده ام وظیفه …

Read More »

گوهرجاودانه!(شعر)

گوهر چشم اخترت گوهر جادوانه ام! پورمزد کافی (منظر) “گوهر جاودانه”(۸۲) دست غمت چه می کند با دل عاشقانه ام شب همه شب نمی برد جز به ره ترانه ام زخمه ی دست تو اگر نرمه زند به تار جان شور غزل به پا شود در همه جای خانه ام …

Read More »

روزهای خوش،( چند شعر)

گلچهره یاوری مجموعه چهار شعر از سری اشعار بانو گلچهره یاوری است که با تاریخ نگارش آنها در زیر آمده است: سوگواری! غم‌ها در دلم پادشاهی میکنند اشک چشمانم خشک؛ ناله گدایی می کنند ناله وآه و زاری در میان این کویر خشک؛ خودنمایی می کننند یادها بر دلم خنجر …

Read More »

پیام به دانش‌آموزان در آغاز سال تحصیلی جدید

احد قربانی دهناری پیام به دانش‌آموزان در آغاز سال تحصیلی جدید به سال تحصیلی جدید خوش آمدید! امیدوارم تعطیلات تابستانی خوبی داشته، استراحت کرده و آماده‌اید تا سال تحصیلی جدید را با انرژی فراوان آغاز کنید. بازگشت به مدرسه پس از یک تعطیلات طولانی می تواند یک گذار و چالش …

Read More »

پرده ای از غزل!(شعر )

  پورمزد کافی(منظر ) پرده ای از غزل!(شعر ۶۱) (۶۱ )  مژده ای از قدم‌ باد صبا می شنوم گوش بسپار بگویم که چه ها می شنوم چون نوای غزل از پرده ی جان می‌گذرد آنچه از هاتف غیبم به صلا می شنوم زهره ی مست از آن خون سویدا …

Read More »

“کمند گیسو”(شعر)

  “کمند گیسو”(شعر) فرهاد صادق زاده   چشمانت را ببند و باز کن برای من ناز کن موهایت را باز کن آزادی در گرو پیچ زلف توست قلب اهریمن را با کمان ابرویت گردنش را با بافت مویت تعفن مغزش را با ساطع کردن بویت پشتم گرم است به دستهای …

Read More »

“غزلی در ویرانی”(شعر)

    “غزلی در ویرانی”(شعر) (۱۰۹) پور مزد کافی (منظر) در کنار یار فرزانه که اش شعر تر است رهروی باید که او را در خور آن گوهر است در شب شعر و غزل پروای عریانی مکن پرده ای افکنده در راهت که گلگون بستر است پیر نیک اندیش ما …

Read More »