دلنوشته ای با دلی دردمند از اعلامیه امارت اسلامی افغانستان برای «سید علی صالحی» عزیز فرشید خدادادیان سلام استاد، سلامتی ات برقرار و مستدام. شنیده و خوانده بودم که خیلی از آدم ها فراتر از زمانه خود هستند. این اعلامیه ی جدید طالبان در مورد فراخوان معرفی دخترخانم ها و …
Read More »یکشنبه ها با کافی طنز آقا مهدی: “تکراری ترین داستان دنیا”؛ مهدی قاسمی
“تکراری ترین داستان دنیا” مهدی قاسمی جمعمون جمع بود، مست و سرخوش و سرزنده. من بودم، او بود و هم بقیه، خلاصه دورهم بودیم و شاد. همه غبطه میخوردن به دورهمی ها و با هم بودنهای ما. عشق بود، صفا بود، مرام بود، کٓرم بود، همه چی بود و جنس …
Read More »یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی
طنز خرمگس مهدی قاسمی از بس که هرروز وقتی از خواب بیدار میشدم با مناسبت روزی خاص و جدید و گاهاً غریب در تقویم روبرو میشدم و متعاقب آن کلی تبریک و یا تفسیر و مطلب متنوع پیرامون آن ،خسته شده بودم! اینکه صبح بیدار بشی با یک پیغام که …
Read More »یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی
عروسی ماه مَلک مهدی قاسمی شبی بی نظیر، عروسی ماه مَلک دختر خان آبادی یکی از پرشکوهترین عروسی هایی بود که در تاریخ آبادی نظیرش دیده نشد. آن شب قرار بود ماه مَلک تک دختر شیرین عقل و پرافاده خان که توی پرقو بزرگ شده بود و هیچ خدایی را …
Read More »سرگذشت افتاب ( ۳۸)، افسانه رستمی
سرگذشت افتاب ( ۳۸) افسانه رستمی شوکه به نگار خیره شدم و گفتم: نکنه این زن…! تلاش کردم حرفم را تمام کنم اما نمیشد. احساس میکردم طنابی محکم دور گردنم گره زده شده. نگار دستان سردم را میان دو تا دستش گرفت و با بغض گفت: من درکت میکنم. …
Read More »شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر)
شعر ( ۹۵)؛ پورمزد کافی (منظر) تقطیع هجای عشق بود در ترنم تو تمنای خاموشِ شعر با یاد مناعجاز تلالوئ هزار ستاره ی روشن در چشم تو سکوتی سرد در فریاد من جستمت بی قرار در کنکاش هزار شقایق خندان و رهن مهر تو شکاف قلبم بود ساختمت با تراشه …
Read More »عشق تو ستاره بود، می دانستم … رضا مقصدی
عشق ِ تو، ستاره بود، می دانستم. رضا مقصدی عشق ِ تو، ستاره بود، می دانستم. خورشید ِ دوباره بود، می دانستم. پاییز ِ مرا، نگاه ِ سبز ِ تو شکست چشم تو ،بهاره بود، می دانستم.
Read More »سرگذشت آفتاب (۳۷) افسانه رستمی
سرگذشت آفتاب (۳۷) افسانه رستمی تا ساعت یازده شب اشک ریختم و منتظر ماندم اما آرش حتی تماس هم نگرفت. پسرم بیقراری میکرد و کلافه شده بود. ناچار شدم برگردم خونه. چراغها خاموش بود و طبق معمول آرش نبود. بدون اینکه چیزی بخورم پسرم را حمام دادم و خوابیدم. صبح …
Read More »یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی
مردمان سرزمین «ایقمان» مهدی قاسمی ایقمان کشوری با آب و هوای متنوع، ثروت زیاد و حاکمان پرحرف و سیاستمدار …البته حاکمانش بخاطر این سیاستمدار بودند، چون بر مردمانی بی سیاست حکومت میکردند. ازاین رو خر مراد خودرا به هر سمت که میخواستند میرانند. حاکم این شهر از طبقه مذهبی و …
Read More »شعر جلاد از موریس اوگدان شاعر امریکائی، ترجمه احد قربانی دهناری
شعر جلاد از موریس اوگدان شاعر امریکائی، ترجمه احد قربانی دهناری توضیح ضرور: این شعر را سالها پیش ترجمه و منتشر کردم، باز نشر آن بهخاطر آمدن جلاد است و پیامد نه نگفتن ما. بند ١ جلادی به شهر ما آمد، بوی طلا و خون و آتش میداد، و تمام …
Read More »